فهرست:
پیشگفتار
گفتاریک.کم فروشی ازمنظر قرآن
گفتاردوم.سرنوشت قوم شعیب دراثرکفروکم فروشی
گفتارسوم.آثاركمفروشى (از عوامل فساد در ارض و…)
گفتارچهارم. گونه ها ومصادیق کم فروشی
گفتارپنجم. ضامن بودن کم فروشی
گفتارششم.اجیرشدن برای کم فروشی
گفتارهفتم.سیره امیرمومنان ع دربرخوردبا کم فروشان
گفتارهشتم. کم گذاشتن (مطففین) درپرونده کرسنت
پیشگفتار
کم فروشی و کم گذاشتن درمعاملات وآن چه قابل خریدوفروش وحتی درغیرمعاملات ،ازبلاها وآسیب هایی است که چالش هایی برای جامعه پدید می آورد.عده ای سودجوودنیاطلب بدین وسیله حق مردم را به طرز ناجوانمردانهاى پايمال مىكنند.ازاین رودرقرآن سوره ای به نام کم فروشان نازل شده است.ونیزدرآیات وروایاتی به کم فروشان هشدارداده و آنان راتهدید کرده است.وقوم شعیب به جهت همین خصلت ظالمانه عذاب شدند.
حکم:کم فروشی و)وکم گذاشتن)، ازگناهان کبیره وحرام می باشد.(احکام آموزشی۲،احکام معاملات،امام خامنه ای،ص۳۳)
گفتاریک.کم فروشی ازمنظر قرآن
درقرآن بر مساله مبارزه با كمفروشى و تقلّب در وزن و پيمانه تكيه و تاكيد شده است.
آیه یک.در سوره الرّحمن رعايت میزان وترازورا در رديف نظام آفرينش قرارداده مىفرمايد: خداوند آسمان را برافراشت و ميزان و حساب در همه چيز گذاشت، تا شما در وزن و حساب تعدى و طغيان نكنيد.(وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ(الرّحمن:۷و۸))
رعايت عدالت در كيل و وزن،جزئى ازنظام حاكم برهستى است.
علامه طباطبایی: ” وَ وَضَعَ الْمِيزانَ” مراد از” ميزان” همان چيزى است كه به وسيله آن هر چيزى را مىسنجند و اندازهگيرى مىكنند. اعم از اينكه ميزان براى عقيده باشد يا فعل و يا قول و از مصاديق آن ميزانى است كه اشياى سنگين را به وسيله آن وزن مىكنند، چيزى كه هست ميزان هر چيزى به حسب خود آن چيز است، (مثلا ميزان حرارت، چيزى است و ميزان طول، ميزان كاه واجناس و ميزان طلا و ميزانى كه با آن عقايد و اخلاق و گفتار و كردارها را مىسنجند چيزى ديگر است) منظور از ميزان همان معنايى است كه در آيه” لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ” (حدید:۲۵) منظور است.
ظاهرا مراد از” ميزان” درآيه وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ خصوص ترازوهاى معمولى است، كه اجناس را با آن مىسنجند، و بنا بر اين فرمود:” أَلَّا در حقيقت خواسته از يك حكم كلى،حكمى جزئى بيرون بكشد.
و معنايش اين است كه لازمه اين كه ما با وضع ميزان حق و عدل را در بين شما تقدير كرديم، اين است كه در سنجش اجناس خود نيز رعايت درستى ترازو و سنجش را بكنيد.(ترجمه الميزان، ج۱۹، ص۱۶۳)
آیه دو. در حالات حضرت شعیب ع،دردوسوره لبه تيز مبارزه او بعد از مساله شرك متوجه كمفروشى است. و سرانجام آن قوم ستمگربه جهت کفروکم فروشی به عذاب شديد الهى گرفتار و نابود شدند. (ر.ک.تفسير نمونه، ج۱۲، ص: ۱۱۲)
آیه سه.در سوره مطففین(کم فروشان)که به این امراختصاص یافته با لحنى شديد و تهديد آميزدرآغازسوره
مىفرماید: واى بر كمفروشان. آنها كه وقتى براى خود پیمانه مىكنند حق خود را به طور كامل مىگيرند. اما هنگامى كه مىخواهند براى ديگران پیمانه يا وزن كنند كم مىگذارند!آيا باور ندارند كه برانگيخته مىشوند. در روزى بزرگ. روزى كه مردم در پيشگاه رب العالمين مىايستند.(وبایدپاسخگوی اعمال خویش باشند)
(وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ الَّذِينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِيَوْمٍ عَظِيمٍ يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ (مطففین:۱-۶))
شان نزول
” ابن عباس” مىگويد: هنگامى كه پيغمبر اكرم ص وارد مدينه شد بسيارى از مردم آلوده به كمفروشى بودند، خداوند اين آيات را نازل كرد و آنها پذيرفتند: و بعد از آن كمفروشى را ترك كردند.
در حديث ديگر:بسيارى از اهل مدينه تاجر بودند و در كار خود كمفروشى مىكردند، و بسيارى از معاملات آنها معاملات حرام بود، اين آيات نازل شد و پيامبر ص آنها را براى اهل مدينه تلاوت فرمود. سپس افزود: پنج چيز در برابر پنج چيز است”! عرض كردند اى رسول خدا: كدام پنج در مقابل كدام پنج است؟! فرمود:
۱.هيچ قومى عهدشكنى نكردند مگر اينكه خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلط ساخت.
۲.وهيچ جمعيتى به غير حكم الهى حكم نكردند مگر اينكه فقر در ميان آنها زياد شد.
۳.و در ميان هيچ ملتى فحشاء ظاهر نشد مگر اينكه مرگ و مير در ميان آنها فراوان گشت!
۴.هيچ گروهى كمفروشى نكردند مگر اينكه زراعت آنها از بين رفت وقحطى آنها را فرو گرفت!
۵.و هيچ قومى زكات را منع نكردند مگر اينكه باران از آنها قطع شد”!
(خمس بخمس ما نقض قوم العهد الا سلط اللَّه عليهم عدوهم! و ما حكموا بغير ما انزل اللَّه الا فشا فيهم الفقر! و ما ظهرت فيهم الفاحشة الا فشا فيهم الموت! و لا طففوا الكيل الا منعوا النبات و اخذوا بالسنين! و لا منعوا الزكات الا حبس عنهم المطر!: تفسير نمونه، ج۲۶، ص: ۲۴۳و۲۴۴.)
نکات آیه:
۱.” ويل” به معنى” شر” يا” غم و اندوه” يا” هلاكت” يا” عذاب دردناك” و يا” وادى سخت و سوزانى در دوزخ” است. و معمولا اين واژه به هنگام نفرين و بيان زشتى چيزى به كار مىرود.
در روايتى از امام صادق ع آمده كه خداوند” ويل” را درباره هيچ كس در قرآن قرار نداده مگر اينكه او را كافر نام نهاده است.مىفرمايد: فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ(مریم:۳۷)” واى بر كافران از مشاهده روز بزرگ” از اين روايت استفاده مىشود كه كمفروشى بوى كفر مىدهد! (تفسیرنور الثقلين” ج۵ص ۵۲۷.)
۲.” مطففين” از ماده” تطفيف” در اصل از” طف” گرفته شده كه به معنى كنارههاى چيزى است. و به پيمانهاى كه پر نباشد (کم گذاشتن) ، اطلاق مىشود. (تفسير نمونه، ج۲۶، ص: ۲۴۵)
۳. با جمله استفهام توبيخى، کم فروشان راتهديد مىکند:” آيا آنها به قیامت باور ندارند.روزى كه عذاب و حساب ووحشتش بزرگ است. (أَ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِيَوْمٍ عَظِيمٍ).
آیه چهار. درسوره اسراء می فرماید:و به هنگامى كه پيمانه مىكنيد حق پيمانه را ادا نمائيد و با ترازوى درست وزن كنيد اين براى شما بهتر و عاقبتش نيكوتر است.( وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً (اسراء:۳۵))
قسطاس” به كسر قاف و ضم آن (بر وزن مقياس) به معنى ترازو است. قسطاس مستقيم یعنی ترازوى صحيح و سالمى كه عادلانه وبى كم و كاست وزن كند.! (تفسير نمونه، ج۱۲، ص: ۱۱۴)
گفتاردوم.سرنوشت قوم شعیب دراثرکفروکم فروشی
درچندآیه به کم فروشی قوم حضرت شعیب اشاره شده است.
۱.درسوره شعراءآیات ۱۸۱- ۱۸۳ می فرماید: حق پيمانه را ادا كنيد (و كمفروشى نكنيد) و مردم را به خسارت نيفكنيد.با ترازوى صحيح وزن كنيد. و حق مردم را كم نگذاريد و در زمين فساد ننمائيد.حق پيمانه را ادا كنيد، و ديگران را به خسارت ميفكنيد،و در زمين فساد نكنيد.
( أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (شعراء ۱۸۱- ۱۸۳).
۲.درسوره اعراف آیه۸۵ می فرماید:و به سوى مدين برادرشان شعيب را فرستاديم. گفت: اى قوم من خدا را بپرستيد كه جز او معبودى نداريد، دليل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است، بنا بر اين حق پيمانه و وزن را ادا كنيد و از اموال مردم چيزى نكاهيد و در روى زمين بعد از آنكه (در پرتو ايمان و دعوت انبياء) اصلاح شده است فساد نكنيد، اين براى شما بهتر است اگر با ايمان هستيد. (وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (اعراف:۸۵)
عذاب الهی
اهل مدين، شهرى در مسیر راه شام بت مىپرستيدند، مردمى برخوردار از امنيت و رفاه و ارزانى قيمتها و فراوانى نعمتهاى الهى. ولى فساد بویژه كمفروشى بينشان شایع بود.حضرت شعیب مردم را از پرستش بتها و از فساد در زمين و کم فروشی ونقص پیمانه و ميزان وترازونهى می کرد.اندرز وانذاروبشارت می داد، وعذابهایی كه بر قوم نوح، قوم هود، قوم صالح و قوم لوط رسيده بود به يادشان می آورد.اما جز بيشتر شدن طغيان و كفر و فسوق وفساد در آنان نتيجهاى می گرفت.وجز چند نفر به وى ايمان نياوردند وبقیه به اذيت و مسخره و تهديد اوپرداختند.وحتی مانع گرایش دیگران می شدند.
پس ازیاس ودعای حضرت شعیب ع،خداوندعذاب يوم الظله را نازل كرد، روزى كه ابر سياه همه جا را تاريك كرد و بارانى سيلآسا بباريدوصيحه آسمانی آنها را فرا گرفت به گونه ای که آن قوم کم فروش در خانههايشان به زانو در آمدند و مردند. (ر.ک.ترجمه الميزان، ج۱۰، ص: ۵۶۶-۵۶۷)
گفتارسوم.آثاركمفروشى (از عوامل فساد در ارض و…)
۱.تجاوزازحق و عدالت و نظم و حساب .
۲.بدعاقبتی.
۳.ظهوربی اعتمادی درجامعه.
كمفروشى سرمايه اعتماد و اطمينان را كه ركن مهم مبادلات است از بين مىبرد، و نظام اقتصادى را به هم مىريزد.
گفتارچهارم. گونه ها ومصادیق کم فروشی
سوال:آیا کم فروشی علاوه برمعاملات، شامل خدمات وفرهنگی ومعنویات هم می شود؟
پاسخ.گرچه درقرآن تنها از كمفروشى در مورد كيل و وزن سخن مىگويد، ولى بدون شك مفهوم آيه وسيع است.(تفسير نمونه، ج۲۶، ص: ۲۴۷)
امام خامنه ای: تطفیف و کم فروشی فقط در مورد خرید و فروش نیست و شامل معاملات دیگر هم میشود.
کم فروشی به چیزهایی که مکیل و موزون است، اختصاص ندارد. بلکه شامل اشیایی که با شمارش، یا پارچه ای که با متر، یا زمینی که با متر مربع اندازه گیری می شود نیز می شود.(رساله آموزشی۲،ص۳۴)
آیة الله مکارم: بعيد نيست با استفاده از الغاى خصوصيت،شامل غیرخریدوفروش هم بشود. البته الفاظ آيات مستقيما شامل اين تعميمات نيست، بلكه يك توسعه عقلى است ولى تعبيرى كه در سوره” الرحمن” آمده: »أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ« اشارهاى به اين تعميم دارد. (تفسير نمونه، ج۱۲، ص: ۱۱۳)
از” عبد اللَّه بن مسعود” صحابى معروف نقل شده كه گفت:” نماز نيز قابل پيمانه است! كسى كه پیمانه آن را به طور كامل ادا كند خداوند پاداش او را كامل مىدهد، و هر كس از آن كم بگذارد درباره او همان جارى مىشود كه خداوند درباره” مطففين (كمفروشان) فرموده است.(تفسير نمونه، ج۲۶، ص: ۲۴۷ازمجمع البيان” ج۱۰ ،ص ۴۵۲)
مصادیق کم فروشی وکم گذاشتن
۱.كم گذاردن در خدمات اداری وغیره. مثال. اگر كارگر و كارمندى چيزى از وقت موظفی خود کم بگذارد.كارمند به موقع سر كار خود حاضر نشود و دلسوزى لازم را نکند.
۲.کم گذاشتن درمراکزآموزشی وپژوهشی.آموزگار و استاد وپژوهشگر،درست به وظیفه شان عمل نکنند وکم بگذارند.
۳.پزشکی وبهداشتی.پزشک وقت کمی برای درمان بیماربگذارد.داروسازازاندازه داروکم کند.ویاداروهای تاریخ مصرف گذشته را بابرچسب جدیدعرضه کند.
۴.درخدمات فرهنگی ازکاغذصدبرگ یک یادوبرگ کم بگذارد.جوهرخودکارراپرنکند.و…
۵.درکارخانه های غذایی،ازبسته بندی ها کم بگذارند.مثلاصدگرم رانودگرم کند.
۶. درخودروسازی وصنعتی به جای قطعات اصلی، قطعات بدلی و…بگذارد.
۷.درساخت وساز ازمصالح بی کیفیت وبه جای آهن ۱۴ازآهن۱۲یاآهن جوشی و…استفاده کند.ویا ازمتراژکم بگذارد.
۹. كم گذاشتن درمسایل فرهنگی ومعنوی ونمازوعبادات.مثلادرنمازازارکان وواجبات مانندرکوع وسجود و…کم بگذارد.
گفتارپنجم. ضامن بودن کم فروشی
از نظر حقوقى كمفروشان ضامن و بدهكار در برابر خريداران هستند و لذا توبه آنها جز به اداى حقوقى را كه غصب كردهاند ممكن نيست، حتى اگر صاحبانش را نشناسند بايد معادل آن را به عنوان رد مظالم از طرف صاحبان اصلى به مستمندان بدهند. (تفسير نمونه، ج۱۲، ص: ۱۱۳)
گفتارششم.اجیرشدن برای کم فروشی
امام خامنه ای: اگر کسی را برای تطفیف و کم فروشی اجیر کنند، چنین اجاره ای باطل و حرام است.
کسی اجیر شده تا ساختمانی به مساحت صد متر مربع بسازد، و او ساختمان را با مساحت ۹۵متر مربع می سازد. یا به او گفته شده آهن۱۴بیندازد، ولی آهن ۱۲ به کار گیرد. این موارد مصداق کم فروشی، و حرام است. (رساله آموزشی۲،ص۳۳)
گفتارهفتم.سیره امیرمومنان ع دربرخوردبا کم فروشان
اصبغ بن نباته مىگويد:از على ع شنيدم كه بر فراز منبر سه بارفرمود:
اى گروه تجار! اول فقه بياموزيد، و سپس تجارت كنيد.اول فقه بياموزيد، و سپس تجارت كنيد. اول فقه بياموزيد، و سپس تجارت كنيد… تاجر فاجر است، و فاجر در آتش، مگر كسى كه حق را بگيرد و حق را بدهد. (يَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ… التَّاجِرُ فَاجِرٌ وَ الْفَاجِرُ فِي النَّارِ إِلَّا مَنْ أَخَذَ الْحَقَّ وَ أَعْطَى الْحَق. ) (كافي (إسلامية)،ج۵،ص۱۵۰،باب آداب التجارة)
و در حديث ديگرى از امام باقر ع نقل شده است:” هنگامى كه امير مؤمنان على ع در كوفه بود همه روز صبح در بازارهاى كوفه مىآمد…در وسط هر بازار مىايستاد و صدا مىزد:” اى گروه تجار! از خدا بترسيد”! …پيمانه و وزن را به طور كامل وفا كنيد، و از اشياء مردم كم نگذاريد، و در زمين فساد نكنيد”!
(يَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ اتَّقُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ …. وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ … وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ* …همان،ص۱۵۱،ح۳)
بنگريد! مقصود از «متجر» (تجارت)، در اين گونه احاديث، مطلق كسب و معامله و داد و ستد و خريد و فروش است، حتى شامل توليد و توزيع نيز مىشود، كه در همه اينها بايد احكام شرعى و عادلانه معاملات رعايت گردد، تا به هيچ يك از دو طرف خريد و فروش، بخصوص خريدار (و بويژه خريدار ناوارد، يا مجبور به خريد و نيازمند به آن، يا كم درآمد، يا محروم)، ستمى نرود و ظلمى نشود، و رباى پوشيده نيز به داد و ستد سرايت نكند، و حقّ هيچ كس ضايع نگردد، كه ضايع شدن حقّ يك تن مانند ضايع شدن حقّ همگان است.
تكرار اين جمله: «الفقه ثمّ المتجر» (اوّل فقه بياموزيد بعد به كار خريد و فروش بپردازيد)، تأكيد سختى است بر اين تكليف شرعى كه هر كس مىخواهد به كار تجارت و
بازرگانى و هر گونه شغلى از نوع خريد و فروش بپردازد، بايد نخست احكام فقهى و دستورهاى شرعى كسب و تجارت و خريد و فروش را بياموزد و بداند، و سپس به كار بپردازد.
و اين تأكيدها همه، دليل سختگيرى اسلام است در باره حقوق مردم، و اجراى عدالت، و زندگى در سايه قسط و عدل. و روشن است كه يكى از عرصههاى مهم اجراى قسط و عدل و حفظ حقوق تودهها، يا پايمال كردن حقوق و اعمال ظلم و تعدّى، عرصه بازار و قلمرو داد و ستد، و انواع معاملات و توليدات و واردات و صادرات داخلى و خارجى و خصوصى و دولتى است؛ كه اگر در اين موارد همه، موازين عادلانه شرع رعايت گردد، كمكى بزرگ و بنيادين خواهد بود براى اقامه قسط و اجراى عدالت و حفظ حقوق و سالم سازى زندگى و… تطهير حيات اجتماع. و اگر جز اين باشد، اينها همه، پايگاههايى فعّال خواهد شد براى شيوع ظلم اقتصادى، و فاصلههاى زيانبار و هراسناك معيشتى، و حرمانهاى حياتى، و سقوطهاى اخلاقى، و تنزّلهاى تربيتى، و هدر رفتن استعدادها، و نابود شدن تعادل روانى جامعه، و بسيارى مفاسد سقوط آفرين فردى و اجتماعى ديگر … و بيشتر شدن فاصلههاى معيشتى، هر چه بيشتر و بيشتر، و محو گشتن آثار سازنده اسلام، هر چه دردناكتر و دردناكتر! (الحياة،محمدرضاحکیمی، ترجمه احمد آرام، ج۵، ص:۵۵۷)