بسم الله الرحمن الرحیم
استظلال
مصطفی آخوندی
اصلاح مهر1390
چکیده
نوزدهمین محرمات احرام-طبق شمارش مناسک-استظلال است.که ازمسائل مبتلابه وازمباحث چالشی ومعارک آراءبین فقیهان خاص وعام به شمار می آید.
استظلال در روزبرای مردان ،درحال اختیار ودرحال سیر وحرکت، به اجماع فقهاءشیعه حرام است.ولی ابن جنید و اکثریت اهل سنت آن راجایز شمرده اند.اکثرفقها معاصر،استظلال درشب واستظلال درمکه وعرفات ومنا را جایز، وعده ای نیزقائل به احتیاط شده اند.ولی قدما هیچ اشاره ای به آن نکرده اند. پیرامون استظلال از روی اضطرار ،هیچ اختلافی بین فقها نیست ولی کفاره دارد.همچنین جوازاستظلال مطلقابرای زنان وکودکان اجماعی است وکفاره ندارد. استظلال درهوای بارانی وابری وسرد بین فقیهان اختلاف فتوا است. استظلال چه اختیاری وچه اضطراری کفاره دارد.
کلید واژه ها:استظلال،تظلیل، خیمه،مکه،عرفات ومنا، اضطرار،روز،شب ،زنان ،توقفگاه.
نوزدهمین محرمات احرام که درمناسک حج آمده،استظلال وسایه قرار دادن بالای سر است.بحث استظلال از مباحث چالشی و معارک آراءبین فقیهان شیعی وهم چنین فقها شیعه وسنی بحث ودارای مباحث فراوانی است.مانند: استظلال در روز ،استظلال در روزهای ابری وبارانی وهوای سرد وطوفانی.استظلال درحالت اضطرار. استظلال بر بدن. استظلال در توقفگاهاومنزلگاها چون توقف درپمپ بنزین ها ،اسکان درمنازل شهرمکه وعرفات ومنا. استظلال برای زنان وکودکان.استظلال در شب وکفاره استظلال .
پیرامون استظلال در روز،بین فقیهان شیعه علی رغم اختلاف مبانی ،اتفاق نظر است.ولی میان فتاوای فقیهان شیعی با فقها سنی اختلاف فاحش وجود دارد.
فتاوا پیرامون استظلال بردو مبنا استوار است.
مبنای نخست استظلال را به معنی سایه گرفتن از آفتاب می داند.براین مبنا استظلال فقط درروز مصداق پیدا می کند ودرشب مصداقی ندارد.
مبنای دوم استظلال را به معنی استتار وپوشش می گیرد.بر این مبنا علاوه برروز ،شب وهوای بارانی وابری نیزازمصادیق استظلال به شمارمی آیند.
قدر متیقن این دو مبنا ،حرمت سایه گرفتن واستظلال در روز است.و وجه افتراق بین آن دو،شب و روزهای ابری وبارانی است. مبنای فتاوای عالمان شیعه حرمت استظلال در روزاست.اما بیشتراهل سنت استظلال را جایز می دانند وحرمتی برای آن قائل نیستند.
دراین نوشته ضمن تبیین مباحث درهشت فصل: 1.معناکاوی استظلال2.استظلال در روز وفروعات آن،3. استظلال در روزهای ابری وبارانی،4.استظلال درتوقفگاهها ومنازل،5.استظلال درحالت اضطراروهمراهان،6.استظلال زنان وکودکان،7. استظلال درشب وفروعات آن،8.کفاره استظلال، به سوالات بیشمار مطرح دربحث استظلال پاسخ داده می شود.
فصل اول.معنی کاوی استظلال
درلغت:
ظل درلغت
ظل درلغت به معنای سایه وتاریکی،ضد روشنائی است.1
اسْتَظَلَّ اسْتِظْلَالًا [ظلّ] بالظلّ: بسوى سايه رفت و در آن نشست
أَظَلَّ إظْلَالًا [ظلّ] اليومُ: روز سايهدار و ابرى شد،- هُ: او را زير سايه خود در آورد، سايه خود را بر او افكند.
تَظَلُّلًا [ظلّ] بالشجرة: در زير سايهى درخت نشست.
الظِّلّ تاريكى شب. 2
هم چنین به چتر، مظله وبه خیمه ،ظله گفته می شود،از این جهت که سایه دارند.3
فرق ظل وفئ
ظل ،ضد روشنایی واعم ازفئ است .گفته میشود:سایه شب وسایه باغ. وبه هرچیزی که نور خورشید به آن نمی رسدظل گفته می شود.وفئ به آن سایه ای گفته می شود که خورشیداز آن برگشته باشد.4
ظل وظلت گفته نمی شود مگردر روز. 5.فئ به معنی رجوع است وسایه در عصر بر می گردد.6.
البته برای ظل معانی دیگری نوشته اند.مانند:بزرگی وعزت.مرا زیر سایه خود گرفت.یعنی به من عزت بخشید.
سایه یاستر؟
برخی ظل رابه معنی ستر دانسته اند.مرحوم طبرسی درتفسیر مجمع البیان ذیل سوره نساءآیه 56می نویسد:اصل ظل به معنی ستر است که از آفتاب می پوشاند.
درمعجم المصطلحات والالفاظ الفقهیه،ج2،ص449آمده است:ظل به معنی نبودخورشید نیست.آنچنان که توهم شده است.بلکه ظل یک امر وجودی است که خداوند آن را برای انتفاع بدن وغیر آن آفریده است.ظل در اصل به معنی ستر وپوشش است.از این قبیل است:ظل الجنه وظل درخت یعنی پوشش آن وپوشش اطرافش.وسایه شب یعنی سیاهی آن.چون همه چیز را می پوشاند.وظل الشمس یعنی آن چیزی که اشخاص را ازحرارت آن می پوشاند.
شهید دردروس می فرماید:هل التحریم فی الظل لفوات الضحی اولمکان الستر؟آیا حرمت استظلال به جهت نبود نوراست ویا به جهت ساتر وپوشش بودن است؟به عبارت دیگر آیا سایه یک امر عدمی است که با رفتن نور و روشنایی خورشید پدید می آید ویا سایه یک امر وجودی است که حالت ساتریت وپوشش دارد؟ در فرض اول ظل وسایه فقط در روز وبا وجود خورشیدتصور می شود.ولی در شب که خورشید و نوری وجود ندارد سایه تصور نمی شود.چون یک امر عدمی است.در فرض دوم که سایه یک امر وجودی است هیچ تفاوتی بین شب وروز وجود ندارد.این نظریه طرفداران چندانی ندارد.همچنان که صاحب حدائق پس از نقل گفتار شهید می فرماید:ظاهر اخبار وروایات به معنی نخست(یعنی سایه) اشاره داردوبه کرات (به زائر)امر شده که خود را در معرض خورشید قرار دهد.همچنان که درروایت عثمان وصحیح عبدالله بن مغیره آمده است:اضح لمن احرمت له.ونهی ازکنیسه ومحمل دربرخی روایات دلیل نمی شود که علت تحریم استظلال ،ساتریت باشد.7
در اصطلاح فقه:
استظلال یعنی سایه گرفتن،سایه قرار دادن بر سر ماننداستفاده ازچتر.یا زیر سایه رفتن.مانندسوارشدن بر ماشین مسقف.8
فصل دوم.استظلال در روز
در روز آفتابی برای فرار از گرما وحرارت خورشید به سایه پناه می برد.سوار ماشین مسقف یا هواپیما می شود.چتر بالای سر می گیرد. و….
استظلال در روز،ازچهار شرط برخوردار است:1.درحال اختیارباشد نه درحال اضطرار.2.استظلال برسرقرارگیرد نه استظلال بربدن.3.استظلال در حال حرکت باشد نه استظلال درحال توقف ومنزلگاه.4.استظلال برای مردان ونه استظلال برای زنان وکودکان .
در مسئله استظلال در روزدو قول وجود دارد: الف. حرمت استظلال.(قول مشهور فقهاشیعه.) ب.جواز استظلال .(قول ابن جنید اسکافی و فقها اهل سنت.)
الف. حرمت استظلال
فقیهان شیعه –قدما ومتاخرین ومعاصرین- قائل به حرمت استظلال وسایه گرفتن به سر در روزمی باشند.چه بر مبنای نخست که استظلال را به معنی سایه گرفتن از آفتاب ومصداق آن رافقط درروز می دانند. و چه برمبنای کسانی که استظلال را به معنی استتار وپوشش می گیرندکه علاوه برروز ،شب وهوای بارانی وابری رانیزمصداق استظلال می دانند.
قدر متیقن هر دو نگاه ومبنا ،حرمت سایه گرفتن واستظلال در روز است.و وجه افتراق بین آن دو،شب و روزهای ابری وبارانی می باشد. بنا بر این فتاوای عالمان شیعه حرمت استظلال در روزاست.بر خلاف اکثریت اهل سنت که استظلال را جایز می دانند وحرمتی برای آن قائل نیستند.
برخی از قدماء به دلیل روشن بودن مسئله استظلال به آن اشاره نکرده ویا گذرا از آن عبور کردند.ولی تعدادی فتوا دادند که به چند فتوا اشاره می کنیم:
علامه حلی درکتاب تذکره الفقهاء می نویسد: يحرم على المحرم الاستظلال حالة السير، فلا يجوز له الركوب في المحمل و ما في معناه، كالهودج و الكنيسة و العمارية و أشباه ذلك، عند علمائنا أجمع.
استظلال در حال سیر بر محرم حرام است.پس برای محرم جایزنیست که برمحمل ومانندآن مثل هودج وکنیسه وعماریه وشبه آن (که دارای سقف می باشند)بنشینند.این مسئله نزدعلمای ما اجماعی است. 9
شیخ طوسی درکتاب خلاف: للمحرم أن يستظل بثوب ينصبه ما لم يكن فوق رأسه بلاخلاف،
و إذا كان فوق رأسه مثل الكنيسة، و العمارية، و الهودج فلا يجوز له ذلك سائرا. …دليلنا: إجماع الفرقة، و طريقة الاحتياط، لأنه إذا لم يستر صح إحرامه.10
محرم می تواند با لباس احرامش استظلال کند به شرط آن که بالای سرش نگیرد.در این مسئله هیچ اختلافی بین عالمان شیعه نیست.لیکن اگر سایه بالای سر او قرار گرفت مانند نشستن درکنیسه(سایبانی شبیه هودج) ،عماریه(سایبانی شبیه تاج) وهودج (کجاوه)درحال حرکت جایز نیست…به دودلیل : اجماع فرقه شیعه واحتیاط.چون اگرخود رااز تابش خورشید نپوشاند احرامش صحیح است.
امام خمینی و فقیهان معاصرمانند آیات عظام:اراكى،اردبیلی ،بهجت،خویی،خامنه ای،جوادی آملی،زنجانی،سبحانی، سيستانى ،صافى، گلپايگانى، فاضل، مكارم، نورى، وحید: سايه قرار دادن براى مردان، در حال طى منزل جايز نيست، ولى براى زنها و بچهها، جايز است و كفّاره هم ندارد.11
آنچه از این فتاوا که به عنوان نمونه بیان شد،استظلال وسایه گرفتن بر سر برای مردها ودر حال اختیار وحالت سیر وحرکت حرام می باشد.
دلایل
بر قول مشهور دلایلی چون اجماع وروایات اقامه شده است.
1.اجماع
علامه حلی در کتاب تذکره الفقهاءومنتهی المطلب وشیخ طوسی در کتاب خلاف ادعای اجماع کرده اند.
شیخ طوسی در کتاب خلاف علاوه براجماع به احتیاط نیز اشاره دارد.می فرماید:دلیل ما اجماع فرقه واحتیاط است.
علامه حلی درکتاب تذکره فرمود: عند علمائنا أجمع.این مسئله نزدعلمای ما اجماعی است.
بررسی دلیل اجماع
هرچندمسئله حرمت استظلال در روز مورد اتفاق عالمان شیعه است وکسی جز ابن جنید فتوایی بر خلاف نداده است.اما دلیل اجماع واحتیاط شیخ طوسی قابل بحث وبررسی می باشد.
اولا. جز دو نفر(شیخ طوسی وعلامه)کسی ادعای اجماع نکرده است.حتی صاحب جواهر که نوعا به دلیل اجماع آنهم به هر دو قسم محصل ومنقول اشاره دارد دراین مسئله هیچ اشاره ای به اجماع نکرده است.
ثانیا.اجماع مطرح شده اجماع منقول است که در حد یک خبر ارزیابی می شود.
ثالثا.ممکن است اجماع مطرح شده از نوع اجماع مدرکی باشد ومدرک آن همان روایات باب باشد.بنابر این دلیل اجماع از استحکام بر خوردار نیست.
اما احتیاطی که شیخ طوسی به آن اشاره کرده چیز خوبی است.بویژه حج که سالی یکبار انجام می گیرد وممکن در عمر یکبار حاصل شود.ولی احتیاط از اصول عملیه است ودلیل به شمار نمی آید.بلکه فقها در مواردی به اصل احتیاط متوسل می شوند که دستشان از ادله نقلی وعقلی کوتاه باشد.
2.روایات.
عمده دلیل حرمت استظلال در روز،روایات درحد تواتر است که به پنج گروه قابل تقسیم است. بدین دلیل که برخی از روایات صحیح السند هستند از برسی اسناد رجالی آن ها صرف نظر می کنیم.
گروه نخست.نهی از تظلیل
روایاتی که با واژه تظلیل آمده شمارشان به هفت روایت می رسد. تظلیل، به معنی ایجاد ظل وسایه درست کردن. مانند:خیمه به پا کردن واستفاده ازسایه آن ،چتر گرفتن بالای سر ومانند آن.
صحیح عبدالله بن مغیره [16955] 1.
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (ع )أُظَلِّلُ وَ أَنَا مُحْرِمٌ ؟قَالَ :لَا .قُلْتُ أَ فَأُظَلِّلُ وَ أُكَفِّرُ ؟قَالَ لَا. قُلْتُ فَإِنْ مَرِضْتُ ؟قَالَ ظَلِّلْ وَ كَفِّرْ .ثُمَّ قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص )قَالَ مَا مِنْ حَاجٍّ يَضْحَى مُلَبِّياً حَتَّى تَغِيبَ الشَّمْسُ إِلَّا غَابَتْ ذُنُوبُهُ مَعَهَا.12
عبدالله بن مغیره می گوید:به امام موسی بن جعفر(ع) گفتم.وقتی که محرم هستم آیا می توانم سایه بان درست کنم واز سایه آن استفاده کنم؟امام فرمود:نه.عرض کردم:آیا می توانم سایه بگیرم وکفاره بدهم؟فرمود:نه.گفتم:اگر بیمار شدم چی؟فرمود:در این صورت سایه بگیروکفاره بده.سپس فرمود: آیا نمی دانی که رسول خدا(ص)فرمود:هیچ حاجی درحالی که لبیک می گوید، درزیر تیغ خورشید تاغروب آفتاب قرارنمی گیرد مگرآن که همراه غروب آفتاب گناهانش ریخته می شود.
نحوه استدلال.
روایت چهارفراز دارد:1.سایه گرفتن در حال اختیار.2.پرداخت کفاره.3.سایه گرفتن درصورت بیماری.یعنی حالت اضطرار.4.بخشیده شدن گناهان حاجی که درزیر تیغ آفتاب به سر برده است.
از پرسش راوی و پاسخ امام(ع) معلوم است که تظلیل در حال اختیار جایز نیست ولوبخواهد کفاره بدهد.ولی تظلیل درحال اضطرار مانند بیماری مانعی ندارد لیکن با ید کفاره پرداخت کند.
نکته دیگرواژه ضحی وشمس است که به ملاک تظلیل اشاره دارد.یعنی سایه گرفتن ازگرمای خورشید.
2.صحیح اسحاق بن عمار
عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يُظَلِّلُ عَلَيْهِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ ؟قَالَ لَا إِلَّا مَرِيضٌ أَوْ مَنْ بِهِ عِلَّةٌ وَ الَّذِي لَا يُطِيقُ الشَّمْسَ.13
اسحاق بن عمار می گوید:از امام موسی بن جعفر(ع) ازمحرم پرسیدم که آیا می تواند سایه بگیرد؟درپاسخ فرمود:نمی تواند.مگر آن که بیمار باشد،یامشکلی داشته باشد،ویا طاقت گرمای خورشیدرانداشته باشد.
نحوه استدلال
روایت دوفراز دارد.فراز نخست به حالت اختیار وفراز دوم به حالت اضطرار اشاره دارد.
استدلال به روایت روشن است.سایه قرار دادن در حال اختیار جایز نیست.ولی استظلال درحال اضطرار مانندبیمار یا کسی که مشکلی دارد ویا کسی که طاقت گرمای خورشید را ندارد، اشکال ندارد.
نکته قابل توجه واژه تظلیل وشمس است که حاکی از سایه گرفتن ازخورشید است.
3.صحیح محمدبن منصور
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْهُ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الظِّلَالِ لِلْمُحْرِمِ فَقَالَ لَا يُظَلِّلُ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ أَوْ مَرَضٍ. 14
محمدبن منصور می گوید ازاو(امام موسی بن جعفر یا علی بن موسی علیهماالسلام)ازسایه گرفتن محرم پرسیدم:فرمود:تظلیل جایزنیست مگربه جهت علتی ویابیماری.
نحوه استدلال.
این روایت که با دوسند شیخ طوسی وشیخ کلینی ذکر شده به عدم جواز تظلیل درحال اختیار وجوازآن در حال اضطراردلالت می کند.
4.صحیح بکربن صالح
عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع أَنَّ عَمَّتِي مَعِي وَ هِيَ زَمِيلَتِي وَ يَشْتَدُّ عَلَيْهَا الْحَرُّ إِذَا أَحْرَمَتْ فَتَرَى لِي أَنْ أُظَلِّلَ عَلَيَّ وَ عَلَيْهَا فَكَتَبَ ظَلِّلْ عَلَيْهَا وَحْدَهَا.15
بکر بن صالح می گوید:نامه ای به امام جواد(ع)نوشتم وپرسیدم:درسفرحج عمه ام همراه من و(درمحمل)کنارم قرار دارد،گرمای خورشید او را درحال احرام می آزارد،آیااجازه می دهید برای هردومان سایه بان درست کنم؟امام درپاسخ نوشت:فقط برای او سایه بان درست کن.
نحوه استدلال.
روایت به مطلب استظلال زنان واستظلال مردان اشاره دارد.
استدلال به روایت روشن است. روایت به عدم جواز تظلیل ونشتن درمحمل سربسته درروزودر حال اختیاربرای مردان تصریح دارد . راوی ازامام می پرسد: با عمه ام به سفر حج می رویم.آیااجازه می دهید برای هردومان سایه بان درست کنم؟( فَتَرَى لِي أَنْ أُظَلِّلَ عَلَيَّ وَ عَلَيْهَا)شاید در ذهن راوی چنین بوده که استظلال برای زنان مجاز وبرای مردان ممنوع بوده ولی می خواسته بداندکه او به عنوان همراه معذور آیا می تواند استظلال کند؟ولی امام در پاسخ اومی فرماید:فقط می توانی برای عمه ات سایبان درست کنی. تصریح کلام ظَلِّلْ عَلَيْهَا وَحْدَهَا آن است که تو مجاز به استفاده از سایبان نیستی.
این روایت با سه سند توسط شیخ طوسی ،شیخ صدوق وشیخ کلینی ذکرشده است.
5. مُحَمَّدِ بْنِ فُضَيْلِ (مناظره ابویوسف با امام(ع))
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ كُنَّا فِي دِهْلِيزِ يَحْيَى بْنِ خَالِدٍ بِمَكَّةَ وَ كَانَ هُنَاكَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى ع وَ أَبُو يُوسُفَ فَقَامَ إِلَيْهِ أَبُو يُوسُفَ وَ تَرَبَّعَ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ جُعِلْتُ فِدَاكَ الْمُحْرِمُ يُظَلِّلُ ؟قَالَ لَا. قَالَ فَيَسْتَظِلُّ بِالْجِدَارِ وَ الْمَحْمِلِ وَ يَدْخُلُ الْبَيْتَ وَ الْخِبَاءَ ؟قَالَ نَعَمْ. قَالَ فَضَحِكَ أَبُو يُوسُفَ شِبْهَ الْمُسْتَهْزِئِ .فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ ع يَا أَبَا يُوسُفَ إِنَّ الدِّينَ لَيْسَ يُقَاسُ كَقِيَاسِكَ وَ قِيَاسِ أَصْحَابِكَ .إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ فِي كِتَابِهِ بِالطَّلَاقِ وَ أَكَّدَ فِيهِ شَاهِدَيْنِ وَ لَمْ يَرْضَ بِهِمَا إِلَّا عَدْلَيْنِ وَ أَمَرَ فِي كِتَابِهِ بِالتَّزْوِيجِ وَ أَهْمَلَهُ بِلَا شُهُودٍ فَأَتَيْتُمْ بِشَاهِدَيْنِ فِيمَا أَبْطَلَ اللَّهُ وَ أَبْطَلْتُمْ شَاهِدَيْنِ فِيمَا أَكَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَجَزْتُمْ طَلَاقَ الْمَجْنُونِ وَ السَّكْرَانِ. حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ ص فَأَحْرَمَ وَ لَمْ يُظَلِّلْ وَ دَخَلَ الْبَيْتَ وَ الْخِبَاءَ وَ اسْتَظَلَّ بِالْمَحْمِلِ وَ الْجِدَارِ. فَقُلْنَا كَمَا فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَسَكَتَ.16
محمدبن فضیل می گوید:درمکه دردهلیز(دالان )یحیی بن خالد بودیم.ابوالحسن موسی بن جعفر(ع)وابو یوسف(ازعلمااهل تسنن)نیزبودند.ابو یوسف چهارزانو پیش روی امام نشست وپرسید:یا ابوالحسن فدایت شوم،آیا محرم تظلیل می کند؟امام فرمود:خیر.ابو یوسف گفت:آیادرسایه دیوار وسایه محمل وداخل خانه وچادراستظلال می کند؟فرمود:بلی.راوی می گوید:ابویوسف به حالت استهزاءخندید.امام(ع)فرمود:ابو یوسف دراحکام دین قیاس نیست،آن گونه که تو ویاران توقیاس می کنید.خداوند درکتابش دستوربه طلاق داده وبرای آن تاکیدبر دوشاهدعادل کرده است ودرکتابش دستور به ازدواج داده ولی شاهدی نخواسته است.لیکن شما برخلاف دستورخدا آنجا که شاهد نخواسته دوشاهدآوردید.وآنجا که برشاهدتاکیدورزیده، آن رالغو کردید وطلاق دیوانه ومست را جایز شمردید.رسول خدا(ص)حج کرد واحرام بست وسایه نگرفت.ولی داخل خانه وچادرشد(که سایه داشتند) وبه سایه محمل ودیوار استظلال کرد.پس ما آن چه راکه رسول خدا(ص)انجام داده گفتیم.دراین هنگام ابو یوسف ساکت شد.
دراین روایت ودو روایت بعدی چند نکته نهفته است:
1.استظلال در روز حرام است. الْمُحْرِمُ يُظَلِّلُ ؟قَالَ لَا
2. استظلال درداخل منزل و خیمه وهم چنین در سایه محمل وسایه دیوارجایز شمرده است.( فَيَسْتَظِلُّ بِالْجِدَارِ وَ الْمَحْمِلِ وَ يَدْخُلُ الْبَيْتَ وَ الْخِبَاءَ ؟قَالَ نَعَمْ.)
3.استظلال در حال سیر وحرکت حرام شمرده شده است.این مطلب به قرینه جمله بالا استنباط می شود.
4.دلیل این احکام سیره وعمل رسول خدا(ص)می باشد.( حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ ص فَأَحْرَمَ وَ لَمْ يُظَلِّلْ وَ دَخَلَ الْبَيْتَ وَ الْخِبَاءَ وَ اسْتَظَلَّ بِالْمَحْمِلِ وَ الْجِدَارِ.)
4.فتوای برخی اهل سنت که قایل به استظلال نیستند روشن می شود.ودلیلشان نیز قیاس باطلی است که بدان دچار شده اند.آنان تفاوتی بین استظلال در حالت حرکت واستظلال در حالت توقف ومنزلگاه نمی بینند.
6 .مُحَمَّدِ بْنِ فُضَيْلِ وَ بَشِيرِ بْنِ إِسْمَاعِیل
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ وَ بَشِيرِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ قَالَ قَالَ لِي مُحَمَّدٌ أَ لَا أَسُرُّكَ يَا ابْنَ مُثَنًّى؟ فَقُلْتُ بَلَى. فَقُمْتُ إِلَيْهِ. فَقَالَ لِي دَخَلَ هَذَا الْفَاسِقُ آنِفاً فَجَلَسَ قُبَالَةَ أَبِي الْحَسَنِ ع ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْهِ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ مَا تَقُولُ فِي الْمُحْرِمِ يَسْتَظِلُّ عَلَى الْمَحْمِلِ؟ فَقَالَ لَهُ: لَا .قَالَ فَيَسْتَظِلُّ فِي الْخِبَاءِ؟ فَقَالَ لَهُ نَعَمْ .فَأَعَادَ عَلَيْهِ الْقَوْلَ شِبْهَ الْمُسْتَهْزِئِ يَضْحَكُ يَا أَبَا الْحَسَنِ فَمَا فَرْقٌ بَيْنَ هَذَا؟ فَقَالَ يَا أَبَا يُوسُفَ إِنَّ الدِّينَ لَيْسَ يُقَاسُ كَقِيَاسِكُمْ أَنْتُمْ تَلْعَبُونَ .إِنَّا صَنَعْنَا كَمَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قُلْنَا كَمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص). كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَرْكَبُ رَاحِلَتَهُ فَلَا يَسْتَظِلُّ عَلَيْهَا وَ تُؤْذِيهِ الشَّمْسُ فَيَسْتُرُ بَعْضَ جَسَدِهِ بِبَعْضٍ وَ رُبَّمَا يَسْتُرُ وَجْهَهُ بِيَدِهِ وَ إِذَا نَزَلَ اسْتَظَلَّ بِالْخِبَاءِ وَ فِي الْبَيْتِ وَ بِالْجِدَار17
ِ جعفربن محمد مثنی خطیب از مُحَمَّدِ بْنِ فُضَيْلِ وَ بَشِيرِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ می گوید: به من گفت: ای پسر مثنی آیا دوست داری خوشحالت کنم؟گفتم:آری.سپس همراه اوشدم.به من گفت:این فاسق (ابویوسف)همین الان داخل منزل امام شد ودرمقابل ابوالحسن موسی بن جعفر(ع) نشست، سپس رو کرد به آن حضرت وگفت:یا ابوالحسن نظرت درمورد محرمی که در محمل استظلال کرده چیست؟امام فرمود:جایز نیست.پرسید:درخیمه استظلال می کند.فرمود:اشکال ندارد.ابو یوسف سخنش را تکرارکرد ودرحالی که خنده استهزا آمیزی برلب داشت گفت:یا ابو الحسن فرق این دو حکم چیست؟امام (ع)درپاسخ فرمود:ای ابو یوسف دراحکام دین قیاس نیست آن گونه که شما قیاس می کنید.شمابادین خدابازی می کنید.ما کاری را انجام می دهیم که رسول خدا(ص)انجام داد.وسخنی می گوییم که رسول خدا(ص)می گفت.رسول خدا(ص) (درحال احرام) برراحله اش می نشست واستظلال نمی کرد ،درحالی که آفتاب او را می آزرد.پس بابعض اعضای بدنش بعض دیگررا می پوشاند.وچه بسا با دستش صورتش را می پوشاند(تا ازسوزش خورشید در امان بماند.)ولی هنگامی که ،درخیمه یا منزل ویا سایه دیوار، فرود می آمد سایه می گرفت واستظلال می کرد.
7. عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى (مناظره ابویوسف با امام(ع))
عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ قَالَ أَبُو يُوسُفَ لِلْمَهْدِيِّ وَ عِنْدَهُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع أَ تَأْذَنُ لِي أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ لَيْسَ عِنْدَهُ فِيهَا شَيْءٌ .فَقَالَ لَهُ نَعَمْ .فَقَالَ لِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع أَسْأَلُكَ؟ قَالَ نَعَمْ .قَالَ مَا تَقُولُ فِي التَّظْلِيلِ لِلْمُحْرِمِ؟ قَالَ لَا يَصْلُحُ .قَالَ فَيَضْرِبُ الْخِبَاءَ فِي الْأَرْضِ وَ يَدْخُلُ الْبَيْتَ ؟قَالَ نَعَمْ. قَالَ فَمَا الْفَرْقُ بَيْنَ هَذَيْنِ ؟قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع مَا تَقُولُ فِي الطَّامِثِ أَ تَقْضِي الصَّلَاةَ؟ قَالَ لَا. قَالَ فَتَقْضِي الصَّوْمَ؟ قَالَ نَعَمْ. قَالَ وَ لِمَ ؟قَالَ هَكَذَا جَاءَ .فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ (ع ) وَ هَكَذَا جَاءَ هَذَا. فَقَالَ الْمَهْدِيُّ لِأَبِي يُوسُفَ مَا أَرَاكَ صَنَعْتَ شَيْئاً. قَالَ رَمَانِي بِحَجَرٍ دامغ.18
عثمان بن عیسی ازبرخی یارانش نقل می کند:ابویوسف (عالم سنی19)که نزد مهدی عباسی نشسته بود،امام موسی بن جعفر(ع) نیزحضور داشت،اجازه خواست ازامام پرسشی بکند.مهدی نیزاجازه داد.ابویوسف به امام عرض کرد:سوال کنم؟امام فرمود:بپرس.ابویوسف گفت:درموردتظلیل محرم چه می گویید؟امام فرمود:جایز نیست.اوگفت:داخل خانه می شود،خیمه به پا می کند؟امام فرمود:دراینجا جایزاست.پرسید:فرق این دو حکم چیست؟امام فرمود:درموردزن حائض چه می گویی آیا نمازش را قضا کند؟گفت:خیر.فرمود:آیا روزه اش را باید قضا کند؟گفت:آری.امام فرمود:فرق این دو حکم چیست؟گفت:این چنین دستور آمده است.امام فرمود:درمورداستظلال نیز دستورآمده است.مهدی عباسی خطاب به ابو یوسف گفت:دیدم که کاری نکردی.درپاسخ گفت:او مرا با سنگی رمی کرد که مغزم راشکافت.
نحوه استدلال
این دوروایت نیز چون روایت پیشین، استظلال درحال سیروحرکت را حرام واستظلال درحال توقف ومنزلگاه راجایز می شمرد.وفتوای اهل سنت را نیز روشن می سازد.
نکته دیگرآن که روایات مناظره ابویوسف با امام موسی بن جعفر(ع) هر چند به ظاهر متعدد است.ولی بعید نیست که همه این مسائل در یک مجلس رخ داده باشد.در هر صورت روایات سه گانه راچه یک روایت وچه سه روایت بدانیم،دلالت آن بر مطلب بسیار روشن است.
گروه دوم.نهی از استظلال
این دسته روایات با واژه استظلال آمده و از سایه گرفتن یا زیرسایه رفتن نهی می کند. مانندسوارشدن بر قبه وکنیسه وسوارشدن برماشین مسقف وهواپیمایا .
8.روایت حُسَيْنِ بْنِ مُسْلِمٍ
عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع أَنَّهُ سُئِلَ مَا فَرْقٌ بَيْنَ الْفُسْطَاطِ وَ بَيْنَ ظِلِّ الْمَحْمِلِ؟ فَقَالَ لَا يَنْبَغِي أَنْ يُسْتَظَلَّ فِي الْمَحْمِلِ وَ الْفَرْقُ بَيْنَهُمَا أَنَّ الْمَرْأَةَ تَطْمَثُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَتَقْضِي الصِّيَامَ وَ لَا تَقْضِي الصَّلَاةَ قَالَ صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِدَاكَ.20
حُسَيْنِ بْنِ مُسْلِمٍ ازامام جواد(ع):ازآن حضرت سوال شد:فرق بین رفتن زیرسایه خیمه وسایه گرفتن درمحمل چیست؟امام فرمود:استظلال در محمل جایز نیست.وفرق بین آن دو این که زن درماه رمضان عادت می شود،روزه اش را باید قضا کند ولی نمازش قضا ندارد.حسین بن مسلم گفت:فدایت شوم راست گفتی.
شیخ صدوق فرمود:یعنی حکم این دونوع استظلال از جانب خداست وسنت الهی قیاس نمی شود.
نحوه استظلال
این روایت به تفاوت بین استظلال در حالت توقف ومنزلگاه واستظلال در حال سیر وحرکت پرداخته وآن را با یک مثال روشن ساخته است .اهل سنت به دلیل قیاس باطل ،تفاوتی بین این دو نمی بینند واستظلال هردومورد را جایز می شمرند.ولی مکتب اهل بیت اینها را دو چیز می بیند و بر آنها دو حکم بار می کند.خیمه وچادرچون منزلگاه است، استظلال درآنها جایز می باشد.برخلاف استظلال درمحمل که چون متحرک است جایز نیست.
گروه سوم: نهی ازسوارشدن برقبه وکنیسه
قبه سایبانی شبیه هودج وکنیسه نوعی سایبانی بوده که بر پشت مرکب قرار می دادند.الکناس،خانه آهو.المکنس سایه ای که آهووحیوانات وحشی ازگرما به آن پناه می برند.(منجدالطلاب)
9.صحیح محمدبن مسلم
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يَرْكَبُ الْقُبَّةَ؟ فَقَالَ. لَا قُلْتُ فَالْمَرْأَةُ الْمُحْرِمَةُ ؟ قَالَ نَعَمْ.21
محمدبن مسلم می گوید:از امام باقر یا امام صادق(علیهماالسلام)پرسیدم:آیا محرم سوار قبه می شود؟امام در پاسخ فرمود:خیر(جایزنیست).گفتم زن محرم چگونه؟فرمود:آری.
10. هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ
عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ يَرْكَبُ فِي الْكَنِيسَةِ فَقَالَ لَا وَ هُوَ لِلنِّسَاءِ جَائِزٌ.22
هشام بن سالم می گوید:ازامام صادق (ع)پرسیدم:آیا جایز است محرم بر کنیسه سوار شود؟فرمود:خیر.لیکن برای زنان جایزاست.
گروه چهارم .دستور به اضحاء(آفتاب گرفتن)
این دسته از روایات دستور می دهد که محرم خود را در معرض خورشید قرار دهد ودرزیر تیغ آفتاب قرار گیردواز رفتن زیر سایه پرهیز نماید.ضحی واضحاءیعنی آفتاب بر او تابید،وقت بالا آمدن آفتاب.
11. حَفْصِ بْنِ بَخْتَرِيِّ
عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ وَ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ جَمِيعاً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع … قَالَ اضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ.23
حَفْصِ بْنِ بَخْتَرِيِّ وَ هِشَامِ بْنِ حَكَمِ هر دو از امام صادق(ص)که فرمود:…خود را برای کسی که برایش محرم شدی در معرض خورشید قرار بده.
12. عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُغِيرَةِ
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الظِّلَالِ لِلْمُحْرِمِ؟ فَقَالَ :اضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ. قُلْتُ إِنِّي مَحْرُورٌ وَ إِنَّ الْحَرَّ يَشْتَدُّ عَلَيَّ. فَقَالَ :أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الشَّمْسَ تَغْرُبُ بِذُنُوبِ الْمُحْرِمِينَ.24
عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُغِيرَةِ کفت:از ابوالحسن امام موسی بن جعفر(ع)ازسایه گرفتن برای محرم پرسیدم؟فرمود:آفتاب بگیر برای کسی که برایش احرام بستی.گفتم:من گرمایی ام وتحمل گرمای آفتاب برایم مشکل است.فرمود:آیا نمی دانی که خورشید همراه بخشش گناه محرمین غروب می کند.
در این دو روایت کلمه اضح به صورت امر آمده است.اضح ازماده ضحی به معنی آفتاب بر اوتابید.
گروه پنجم.نهی ازاستتار از خورشید
13. إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ
عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع هَلْ يَسْتَتِرُ الْمُحْرِمُ مِنَ الشَّمْسِ؟ فَقَالَ لَا .إِلَّا أَنْ يَكُونَ شَيْخاً كَبِيراً أَوْ قَالَ ذَا عِلَّةٍ25
إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ می گوید:ازامام صادق (ع)پرسیدم آیا محرم می تواند خود را از خورشید به پوشاند وسایه بگیرد؟درپاسخ فرمود:خیر،مگر آن که پیرمردی کهنسال باشدیا مشکلی داشته باشد.
دراین روایت به عدم جواز استظلال در حال اختیار وجواز آن درحال اضطرارتصریح شده است.
عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا يَسْتَتِرُ الْمُحْرِمُ مِنَ الشَّمْسِ بِثَوْبٍ وَ لَا بَأْسَ أَنْ يَسْتُرَ بَعْضَهُ بِبَعْض.26
مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ از امام صادق (ع)که فرمود:محرم نباید به وسیله لباسش خود را از خورشید بپوشاند.لیکن پوشاندن بعضی از بدن با بعض دیگر اشکالی ندارد.
15.مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ
عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا بَأْسَ بِأَنْ يَضَعَ الْمُحْرِمُ ذِرَاعَهُ عَلَى وَجْهِهِ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ وَ لَا بَأْسَ أَنْ يَسْتُرَ بَعْضَ جَسَدِهِ بِبَعْضٍ.27
مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّاراز امام صادق(ص):اشکالی ندارد به این که محرم با آرنج صورتش را ازگرمای خورشید بپوشاند.وهمچنین ایرادی نیست به این که بعض بدنش را بابعض دیگر بپوشاند.ٍ
در این سه روایت کلمه استتاروپوشاندن به کار رفته است.
جمعبندی روایات
پانزده روایت در پنج گروه خوانده شد.برخی از این روایات از لحاظ سند صحیح السند وقابل اعتمادبودند.وبرخی ضعیف تلقی می شدند. ولی ضعف آنها با عمل اصحاب قابل جبران است.علاوه روایات مذکور درحد مستفیض بلکه تواتر است که همه منطوقا یامفهوما بر حرمت استظلال درروزدلالت می کنند.
3.سیره
پیامبر خدا(ص)وامامان معصوم علیهم السلام در حال احرام در حال سیر وحرکت هیچگاه استظلال نمی کردندبلکه خود رادرمعرض آفتاب قرار می دادند.شاهد بر این مطلب روایات است.
درروایت محمدبن فضیل،امام موسی بن جعفر(ع)در پاسخ به ابو سف به سیره پیامبر(ص)استناد کرد وفرمود: حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ (ص )فَأَحْرَمَ وَ لَمْ يُظَلِّلْ وَ دَخَلَ الْبَيْتَ وَ الْخِبَاءَ وَ اسْتَظَلَّ بِالْمَحْمِلِ وَ الْجِدَارِ.ودر روایت قَاسِمِ بْنِ صَّيْقَلِ که به سیره امام جواد(ع) اشاره دارد آمده بود: …كَانَ يَأْمُرُ بِقَلْعِ الْقُبَّةِ وَ الْحَاجِبَيْنِ إِذَا أَحْرَم28
امام جواد(ع)هنگامی که محرم می شد،دستور می دادقبه وکناره های محمل را بردارند تاهیچ سایه ای نباشد
علاوه اگر رسول خدا(ص) وائمه اطهار علیهم السلام درحال احرام از سایه استفاده می کردند به دلیل دواعی بر نقل، گزارش آن به ما می رسید وحال آن که در این خصوص هیچ روایتی به دست ما نرسیده است.
در هر صورت با دلایل ذکرشده ثابت شد که استظلال در حال سیر وحرکت برای مردمحرم در حال اختیارحرام است.
ب.جواز استظلال
ابن جنید وفقهاء اهل سنت قائل به جواز استظلال در حال احرام هستند.
1.ابن جنید اسکافی قائل به استحباب عدم تظلیل است ،می نویسد:یستحب للمحرم ان لایظلل علی نفسه لان السنه بذلک جرت فان لحقه عنت او خاف من ذلک فقد روی عن اهل البیت –علیهم السلام-جوازه وروی ایضاانه یفدی عن کل یوم بمدّ،وروی فی ذلک اجمع دم،وروی لاحرام المتعه دم ولاحرام الحج دم آخر.29
برمحرم مستحب است که سایه نگیرد چون سنت است.پس اگر دچارسختی شد یا خوف داشت ،جایزاست استظلال کند،به دلیل آن که از اهل بیت روایت رسیده است.وهمچنین روایت شده برای هر روز یک مدّ طعام بدهد.ونیز روایت شده خونی بریزدوقربانی کند.وروایت شده برای احرام عمره یک قربانی وبرای حج قربانی دیگر بکشد.
همچنان که از کلام ابن جنیدپیداست،وی قایل به استحباب عدم استظلال است.ودلیل برفتوایش را روایات می داند.در عین حال قائل به پرداخت کفاره نیز شده است.
لیکن درکلام ابن جنید تفریعی وجود دارد : “فان لحقه عنت او خاف من ذلک….دم ” این تفریع بنا برنظروی دلالت دارد که ترک استحباب برای شخص مضطر بلامانع است.ولی می تواند فدیه دهد یا قربانی کند. این عبارت دلیل بر جواز در حال اضطرار می باشدنه درحال اختیار.مفهومش آن است که استظلال در حال اختیار جایز نیست.والا این تفریع مفهومی نداشت.30علاوه فتوای ابن جنید فتوای شاذی است که جز اهل سنت هیچ موافقی ندارد.
دلا یل جواز
روایاتی وجود دارد که به ظاهربرجواز استظلال و تایید قول ابن جنیددلالت می کنند.
1.صحیح حلبی
عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ يَرْكَبُ فِي الْقُبَّةِ ؟قَالَ مَا يُعْجِبُنِي إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَرِيضاً قُلْتُ فَالنِّسَاءُ ؟قَالَ نَعَم.31
حلبی می گوید:از امام صادق (ع)در مورد محرمی که بر قبه سوار می شود،پرسیدم؟امام در پاسخ فرمود:تعجب نمی کنم.مگر آن که بیمار باشد.گفتم:زنان چطور؟فرمود:جایز است.
استدلال. مَا يُعْجِبُنِي ظهور درکراهت استظلال دارد.بنابر این استظلال کراهه جایز است.
2.صحیح حلبی
عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ يَرْكَبُ فِي الْقُبَّةِ ؟فَقَالَ مَا يُعْجِبُنِي ذَلِكَ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَرِيضا.32
استدلال.این دو روایت سوارشدن بر قبه را جای تعجب نمی داند.واین یعنی جوازکراهتی سایه گرفتن درحال اختیارودرحال سیر.”مایعجبنی”یعنی کراهت.واین با روایات پیشین که برحرمت دلالت می کردند،در تعارض است.
پاسخ:اولا دو روایت حلبی،یک روایت بیش نیست که با دوسند آمده است.ثانیاا.به احتمال زیاد از روی تقیه صادر شده است.امام(ع)درمحاصره اهل سنت -که فتوا به جواز استظلال می دادند-قرارگرفته واز روی تقیه فتوا به جواز داده است.شاهدش روایات گذشته است که ازحد تواتر تجاوز کرده وبر حرمت استظلال دلالت داشتند.ثالثا.روایت موافق عامه است واین ضعف روایت محسوب می شود.رابعا.روایت حلبی نمی تواند در مقابل روایات مستفیضه بلکه متواتره گذشته عرض اندام کند.
3. عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ
عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَخِي ع أُظَلِّلُ وَ أَنَا مُحْرِمٌ فَقَالَ نَعَمْ وَ عَلَيْكَ الْكَفَّارَةُ قَالَ فَرَأَيْتُ عَلِيّاً إِذَا قَدِمَ مَكَّةَ يَنْحَرُ بَدَنَةً لِكَفَّارَةِ الظِّلِّ.33.
علی بن جعفر می گوید:ازبرادرم موسی بن جعفر (ع)پرسیدم:من محرم هستم وسایه می گیرم.امام فرمود:اشکال ندارد .ولی باید کفاره بدهی.وفرمود:دیدم علی(ع) هنگامی که وارد مکه شد برای کفاره سایه ،یک شتر نحر کرد.
نحوه استدلال
روایت دارای دو فراز است:فراز نخست به سوال علی بن جعفر وفراز دوم به عمل امیر مومنان(ع)اشاره دارد.
درفراز نخست آمده علی بن جعفر عریضی از برادرش امام موسی بن جعفر(ع) می پرسد: در حال احرام هستم آیا می توانم سایه بان درست کنم ؟امام اجازه می دهند.وامام نیزسوال نکردند آیا بیماری یا سالم؟واین دلیل برجواز کراهتی استظلال در حال اختیاراست.
پاسخ: اولا.سوال ازتظلیل شخص راوی است نه عنوان محرم.علی بن جعفرهمراه برادرش بوده وامام از حال وروز وبیماری وضعف برادرش با خبر بوده ونیازی به سوال از بیماری او نمی دیده است.بنابر این حکم به جواز استظلال به جهت خصوصیتی است که در شخص راوی موجود می باشد.
ثانیا لزوم پرداخت کفاره دلیل برحرمت استظلال است وبا جوازآن سازگار نیست.چون معنی ندارد که هم جایز باشد وهم کفاره بدهد.
ثالثا. استناد به سیره امیرمومنان(ع)درفراز دوم ،دلیل دیگری بر حالت اضطراردارد.چون درسیره نیز به کفاره اشاره دارد.ونحر شتر نیز حمل بر افضلیت است.شاهد این مطلب سخن شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه است که می فرماید:جواز تظلیل در روایت حمل بر ضروت دارد ونحر شتر افضل است وقربانی گوسفند به عنوان کفاره کفایت می کند.
4.صحیح جمیل بن دراج
عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا بَأْسَ بِالظِّلَالِ لِلنِّسَاءِ وَ قَدْ رُخِّصَ فِيهِ لِلرِّجَالِ.34
جمیل بن دراج از امام صادق(ع)که فرمود:استظلال برای زنان اشکال ندارد.وبرای مردان ترخیص شده است.
نحوه استدلال
همچنان که برای زنان استظلال جایز است،برای مردان نیز ترخیص داده شده است.واین ترخیص دلیل بر جواز استظلال برای مردان به شمار می رود.
پاسخ.اگر برای مرد سایه گرفتن جایز باشد، تعبیر به ترخیص معنی ندارد.چون مناسب بود که رجال برنساءعطف شود وحال آن که عطفی صورت نگرفته است.بنابراین حکم ترخیص با اضطرار سازگار است .یعنی استظلال برای مردان ممنوع است ولی در مواقعی ترخیص داده شده است.شاهد آن نیز کلمه “قد“ است که در برخی مواردبه معنی گاهی آمده است. شاهد دیگر سخن صاحب وسایل الشیعه است که روایت راحمل بر اضطرار کرده است.
خلاصه به هیچ کدام ازروایات مذکور نمی توان بر جواز استظلال محرم استدلال کرد.علاوه این روایات برفرض تعارض ،با روایات متواتره حرمت ،قابل رقابت نیستند.
2.فتوای اهل سنت
در میان فقهاء اهل سنت ،مسئله استظلال مورد اختلاف است.مشهوراهل سنت استظلال را جایز می شمرند.گر چه ابن رشد از فقهاء به نام درکتاب بدایه المجتهد35وهمچنین وهبه زحیلی از فقهاء معاصراهل سنت در کتاب الفقه به مسئله استظلال هیچ اشاره ای ندارند.فتوای اهل سنت را از کتاب خلاف نقل می کنیم:
شیخ طوسی در کتاب خلاف می نویسد: مالك و أحمد وشافعي استظلال را جایز شمرده اند. 36 ولی از حنفی نامی نبرده است.در حج نیز دیده می شود که اهل سنت پس از احرام از اتوبوس های مسقف استفاده می کنند.
استدلال اهل سنت بر جواز استظلال دو دلیل است: الف.قیاس ب.روایات. بیهقی در سنن الکبری به این روایات اشاره کرده است.
الف.قیاس
از سه روایتی که پیشتر خوانده شد و به مناظره ابو یوسف عامی با امام موسی بن جعفر(ع)اشاره داشت ،به دست می آید که اهل سنت با تمسک به قیاس ،حکم به جواز استظلال می کنند.
درروایت محمد بن فضیل و عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى، ابو یوسف بین دو حکم ،قیاس می کرد وبا همین قیاس باطل ،قائل به جواز استظلال شده بود.او به تصور خود فرقی بین استظلال در حال توقف ومنزلگاه واستظلال درحال سیروحرکت نمی دید وبا حالت استهزاء ازامام که بین این دو فرق قائل بود می پرسید:این دو چه فرقی دارند ؟
او پرسید:یا ابوالحسن نظرت درمورد محرمی که در محمل استظلال کرده چیست؟امام فرمود:جایز نیست.پرسید:درخیمه استظلال می کند.فرمود:اشکال ندارد.ابو یوسف سخنش را تکرارکرد ودرحالی که خنده استهزا آمیزی برلب داشت گفت:یا ابو الحسن فرق این دو حکم چیست؟امام (ع)درپاسخ فرمود:ای ابو یوسف دراحکام دین قیاس نیست آن گونه که تو واصحابت قیاس می کنید.شمابادین خدابازی می کنید.ما کاری را انجام می دهیم که رسول خدا(ص)انجام داد.وسخنی می گوییم که رسول خدا(ص)می گفت.
البته شاید این روایات به تنهایی نتواند به عنوان مستند فتوای اهل سنت مورد استناد قرار گیرد.ولی به ضمیمه حجیت قیاس نزداهل سنت وهمچنین روایاتی که بیهقی در جواز استظلال به آن ها اشاره کرده می تواند مورد استناد قرار گیرد.
ب.روایات
دلیل دیگر اهل سنت روایاتی است که بیهقی درسنن کبری آنها را در دو باب ذکر کرده است: درباب محرم یستظل بماشاءمالم یمس راسه و درباب من استحب للمحرم ان یضحی للشمس.
1.عن یحیی بن حصین ان ام الحصین حدثته قالت:حججت مع النبی(ص)حجه الوداع فرایت اسامة وبلالا رضی الله عنهما واحدهما آخذ بحطام ناقته والاخر رافع ثوبه یستره من الحر حتی رمی جمرةالعقبة.37
ام الحصین به یحیی می گوید با رسول خدا در حجه الوداع حج کردم.اسامه وبلال را دیدم یکی افسار ناقه اش را گرفته ودیگری لباسش را بلند کرده تا او را از گرمای آفتاب بپوشاند، این وضع تا رمی جمره عقبه ادامه داشت.
روایت خانم ام الحصین که روایتش نزد اهل سنت نیز معتبر وحجت است،به عمل اسامه وبلال –چون از صحابه محسوب می شدند-استدلال شده است.بدین صورت که یکی ازآن دو نفرلباس احرامش رابرای درامان ماندن از حرارت آفتاب بالا آورده وتقریبابرای خود سایبانی درست کرده بود.البته روایت اشاره ای به سر ندارد.
2.عبدالله بن عیاش بن ربیعه قال:صحبت عمربن خطاب فی الحج فما رایته مضطربا فسطاطا حتی رجع.38
عبدالله بن عیاش می گوید:همراه عمربن خطاب در سفر حج بودم.او را در رفت وآمد در خیمه تا برگشت ازحج ندیدم.
3.نافع قال ابصر ابن عمر رجلا علی بعیره وهو محرم قد استظل بینه وبین الشمس فقال له:اضح لمن احرمت له.39
نافع گفت: عبدالله بن عمر چشمش به مردی افتاد که در حال احرام سوار بر شتر، بین خود و خورشید سایه کرده است.به او گفت:برای کسی که احرام بستی آفتاب بگیر.
روایت دیگری نام آن مرد را ابن ابی ربیعه ذکر می کند.علامه نیزدرکتاب تذکره این روایت را ذکر کرده است.40
4.عن جابر بن عبدالله ان رسول الله(ص)قال:ما من محرم یضحی للشمس حتی تغرب الا غربت بذنوبه حتی یعود کما ولدته امه.41
به نقل از جابر که رسول خدا(ص) فرمود:محرمی که تا غروب در زیر تیغ آفتاب بوده ،گناهانش نیز غروب می کند وریخته می شود،گویا تازه از مادر متولد شده است.
بیهقی علاوه بر حمل دوروایت آخربر استحباب استظلال ،سند روایت جابر را نیز ضعیف می شمرد.
ودوروایت قبلی نیزبه عمل بلال وعمر اشاره دارند.
فروعات
آیا استظلال از جانبین یعنی خورشید به صورت افقی بتابد نه عمودی،مانند تابش خورشید در عصر یا صبگاهان،جایز است؟
پاسخ:در استظلال فرقی بین تابش عمودی وافقی خورشید نیست .چون درهرصورت خورشید به سر می تابد.فقهاءبر این مسئله فتوا دادند .
امام خمینی (ره)می فرماید:در استظلال، فرقى بين سايۀ حاصل از تابش عمودى يا مايل خورشيد، نيست. 42
آيت الله بهجت: احوط ترك سايه انداختن از آفتاب است، اگرچه منحرف از بالاى سر باشد با چيزى كه در سر ممنوع است.43
دلیلش نیز اطلاق روایات است وجانبین استثنا نشده است.مثلا رویات اضحاء بویژه روایاتی که می فرمود:تغرب بذنوب المحرمین ،ظهوراضحاءتا غروب خورشیداست.
فرع دوم.استظلال بربدن
ازملاک های حرمت استظلال سایه گرفتن بر سراست ،نه سایه گرفتن بربدن.لذا می توان گفت:سایه گرفتن بربدن منعی ندارد واستظلال بر آن صدق نمی کند.از این رو عده ای از فقهاءفتوا بر جوازاستظلال بر بدن دادند. برخی هم قائل به احتیاط می باشند.
1.شیخ طوسی می فرمود:به دون هیچ خلافی محرم می تواند با لباسش استظلال کند مادام که بالای سرش سایه نیفتد.44
2.امام خمینی: اگر سايه فقط بر شانه بيفتد و بر سر نيافتد، استظلال صدق نمىكند.45
3.آیت الله خامنه ای:حرمت استظلال مختص سر است، بنا بر اين استظلال بر كتف و ساير قسمتهاى بدن صدق نمىكند.46
4.آيت الله فاضل قائل به احتیاط شده فرموده است: بنابر احتياط واجب سايه قرار دادن براى بدن نيز در حال سير و پيمودن راه جايز نيست. بنابراين نشستن در ماشين و بيرون نگهداشتن سر از شيشه يا سقف آن، خلاف احتياط وجوبى است.47
دلیل
مهمترین دلیل برعدم صدق استظلال بر بدن ،روایاتی است که پوشاندن بدن را جایز می دانند.
[ 1 .عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا بَأْسَ بِأَنْ يَضَعَ الْمُحْرِمُ ذِرَاعَهُ عَلَى وَجْهِهِ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ وَ لَا بَأْسَ أَنْ يَسْتُرَ بَعْضَ جَسَدِهِ بِبَعْضٍ.48
مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّاراز امام صادق(ص):اشکالی ندارد که محرم آرنجش را برصورتش قرار دهد تا کمی ازگرمای خورشید در امان بماند..وهمچنین ایرادی نیست به این که بعض بدنش را بابعض دیگر بپوشاند.
2. مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ از امام صادق (ع)که فرمود:… وَ لَا بَأْسَ أَنْ يَسْتُرَ بَعْضَهُ بِبَعْض. پوشاندن بعضی از بدن با بعض دیگر اشکالی ندارد.49
3.عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ وَ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ جَمِيعاً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ يُكْرَهُ لِلْمُحْرِمِ أَنْ يَجُوزَ ثَوْبُهُ أَنْفَهُ مِنْ أَسْفَلَ …50
حَفْصِ بْنِ بَخْتَرِيِّ وَ هِشَامِ بْنِ حَكَمِ هر دو از امام صادق(ص)که فرمود:برای محرم مکروه است که با لباسش بینی اش را ازپایین بپوشاند….
4.روایات محمد بن فضیل که به مناظره ابویوسف با امام موسی بن جعفر(ع)پرداخته بود، به پوشاندن رسول خدا(ص)بعض بدنش را با دست، اشاره داشت. (فیستر بعض جسده ببعض وربما یستر وجهه بیده)
بنا براین پوشاندن بدن وسایه گرفتن آن اشکالی ندارد.چه با حوله احرام چه با دست ویا چیز دیگری.آنچه بایددراستظلال اجتناب شودسایه گرفتن بر سر است.
برای استدلال به عدم جواز یا احتیاط می توان به روایت قاسم بن صیقل که به سیره امام جواد(ع)پرداخته بود،استناد کرد. كَانَ يَأْمُرُ بِقَلْعِ الْقُبَّةِ وَ إِذَا أَحْرَم . شاهد الْحَاجِبَيْنِ است که معمولا بربدن سایه می اندازد.امام (ع)دستور داده بود علاوه بر قبه ، دو طرف محمل را نیز بر دارند تا هیچ سایه ای نباشد.
پاسخ. اولا این سیره حکایت ازشدت تقوای آن امام بزرگوار دارد وحجیت آن برای مردم قابل تامل است.ثانیا.روایت ضعیف است.قاسم بن صیقل نه توثیق خاص دارد و نه توثیق عام.مانند این که در اسناد کامل الزیارات یا تفسیر علی بن ابراهیم آمده باشد.بنا بر این روایت مورد اعتماد نیست.51
فرع سوم.قرار گرفتن زیرسایه دیوار، و…
در این مسئله چهار قول وجود دارد.برخی از فقها قائل به جواز واحتیاط استحبابی هستند.مانند امام خمینی وآیت الله گلپایگانی.برخی جایزمی دانند.مانندآیات عظام خامنه ای،مکارم ونوری.برخی احتیاط در ترک می دانند.مانندآیت الله خویی وبهجت.وبرخی بین سواره وپیاده تفاوت قائل شدند.مانندآیت الله سیستانی.
امام خمینی:در وقت طى منزل، استظلال به پهلوى محمل، كنارۀ ماشين و هر چيزى كه بالاى سر نباشد، بنابر احتياط ترك شود، اگرچه جايز بودنِ آن، خالى از قوت نيست. 52
آيت الله گلپايگانى: احتياط مستحب آن است كه مرد مُحرِم در حال راه رفتن در سايه چيزى كه بالاى سر او هم نيست نباشد.
آيت الله خامنهاى: قرار گرفتن در سايۀ ديوار و درخت و مانند آنها و نيز عبور از زير سقفهاى ثابت مانند پل و تونل، حتى در روز اشكال ندارد.
آيت الله مكارم: گذشتن از زير پلهاى وسط راه مانعى ندارد و همچنين بودن در سايهاى كه از ديوارهاى اتومبيل سر باز و مانند آن به وجود مىآيد.
آيت الله نورى: استظلال، اختصاص به بالاى سر دارد و شامل سايۀ حاصل از ديوار ماشين نمىشود.
آيت الله خويى: و احوط بلكه اظهر اين است كه زير سايۀ چيزى كه روى سر نباشد نيز نرود، پس اگر از طرف چپ و راست چيزى بر او سايه بيفكند؛ به نحوى كه تأثير در كم شدن گرما يا سرما يا باد و نحو آن داشته باشد، جايز نيست و كفّاره دارد
آيت الله بهجت: احوط اين است كه زير سايۀ چيزى كه روى سر نباشد نيز نرود.
آيت الله سيستانى: سايههاى متحرك كه بالاى سر محرم قرار نگرفته براى پياده مطلقاً جايز است و سواره احتياطاً اجتناب كند مگر اين كه كوتاه باشد كه سر و سينه را فرانگيرد.53
دلایل
دلایل برجواز مطلقا،مویدات وروایاتی است که برخی را مرحوم شیخ حر عاملی درباب 67باب جَوَازِ مَشْيِ الْمُحْرِمِ تَحْتَ ظِلِّ الْمَحْمِلِ …آورده است.
طبرس در احتجاج 1.روایت
سَأَلَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع …أَ فَيَجُوزُ أَنْ يَمْشِيَ تَحْتَ الظِّلَالِ مُخْتَاراً فَقَالَ لَهُ نَعَمْ … إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَشَفَ ظِلَالَهُ فِي إِحْرَامِهِ وَ مَشَى تَحْتَ الظِّلَالِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ …54
2.روایت مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى الرِّضَا ع هَلْ يَجُوزُ لِلْمُحْرِمِ أَنْ يَمْشِيَ تَحْتَ ظِلِّ الْمَحْمِلِ فَكَتَبَ نَعَم.55
محمد بن اسماعیل می گوید:به امام رضا(ع)نامه نوشتم وپرسیدم آیابرای محرم جایز است که در سایه محمل حرت کند؟درپاسخ نوشت:آری.
3.نامه مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ ع يَسْأَلُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يَرْفَعُ الظِّلَالَ هَلْ يَرْفَعُ خَشَبَ الْعَمَّارِيَّةِ أَوِ الْكَنِيسَةِ وَ يَرْفَعُ الْجَنَاحَيْنِ أَمْ لَا فَكَتَبَ إِلَيْهِ لَا شَيْءَ عَلَيْهِ فِي تَرْكِهِ رَفْعَ الْخَشَبِ.56
محمدبن عبدالله طی نامه ای از صاحب الزمان (عج)پرسید:محرمی سایه بان (وسقف محمل)را بر می داردآیاچوب دو طرف عماریه یاکنیسه را نیزبردارد؟امام (عج)درپاسخ نوشت:اگر چوب ها را بر ندارد چیزی بر او نیست.
در ذهن راوی چنین بوده که چوب های دیواره وجانبی عماریه وکنیسه سایه می اندازند ومحرم در معرض این سایه ها قرار می گیرد.آیا جایز است؟امام پاسخ می دهد:وجود این چوب ها ودیواره ها منعی ندارد.
دلیل معارض
را به عنوان روایت معارض مطرح کنند. قَاسِمِ بْنِ صَّيْقَل برخی خواستند روایت
قَاسِمِ بْنِ صَّيْقَل گفت: هیچ کس را در رعایت سایه سخت گیر تر از ابو جعفر (ع)ندیدم.هنگامی که محرم می شد دستور می داد قبه واطراف آن را بر دارند. 57
پاسخ. عمل امام جواد(ع) ،از شدت تقوای آن حضرت بوده است ودلالت آن بر حرمت سایه گرفتن از جانبین محل تامل است.علاوه این سخن راوی است که از تقوای آن امام همام داد سخن می زند.واین نشان از کثرت تقوای امام دارد.که بر خلاف سیره مردم از سایه اطراف قبه نیزاجتناب می کند.والا سیره مردم عدم اجتناب بوده است ،واین از لحن سخن راوی فهمیده می شود.لذا راوی با تعجب می گوید :با تقواترین مردم از ابو جعفر ندیدم.
موید دیگرجواز این که در عصر رسول خدا(ص)غالبا مردم پیاده به حج می رفتند وکاروانی حرکت می کردند تا گم نشوند ودرسایه شتر ان کاروان قرار می گرفتند.اگر حرکت درسایه شتر حرام بودآن حضرت آنان را منع می کرد.درحجه الوداع این اتفاق افتاده است.علاوه هیچ دلیل وروایتی دال بر منع به ما نرسیده است.
فرع چهارم. گذشتن از زير پل و تونل ها
رفتن اززیر پل ها وتونل ها که درمسیر واقع شده به فتوای همه فقهااشکالی ندارد.
امام خمینی وسایر آیات عظام: آنچه در حال احرام، حرام است، سايه بر سر قرار دادن است؛ بنابراين اگر ماشين از زير پلهايى كه در مسير واقع شده برود و محرم به ناچار از زير پلها عبور كند و يا ماشين مثلا در جايگاه بنزين، در زير سقف، توقف كند و محرم زير سقف قرار گيرد، مانعى ندارد و كفّاره هم ندارد.58
فرع پنجم.بین الطلوعین
آية اللّه سيستانى: سوار شدن در ماشين سقفدار و مانند آن در شب و بين الطلوعين … اشكال ندارد .
آية اللّه مكارم: و در روزهاى كاملاً ابرى و بين الطلوعين … مانعى ندارد. 59
دلیل برجواز استظلال در بین الطلوعین،عدم دلیل بر منع والحاق آن به شب را می توان نام برد.
فصل سوم.استظلال در روزهای ابری و بارانی
سوال.آیا استظلال در روزهای ابری وبارانی جایز است؟
پاسخ:فتاوا دراین مسئله مختلف است.
امام خمینی …
استظلال در هواى ابرى در روز، جايز نيست، مگر ابر بهطورى تيره باشد كه استظلال صدق نكند.60
آية اللّه بهجت :استظلال در هواى ابرى در روز اگر طورى باشد كه تظليل صادق نباشد اشكال ندارد.
. آية اللّه تبريزى وآية اللّه خويى: استظلال در روز ابرى هم جايز نيست.
آية اللّه سيستانى: سوار شدن در ماشين سقفدار و مانند آن در شب و بين الطلوعين و روزهايى كه ابر غليظ مانع تابش خورشيد باشد، در صورتى كه بارانى نباشد اشكال ندارد و اگر بارانى باشد كفّاره دارد و به احتياط واجب جايز نيست. اگر ابر تيره باشد كهاشعّه آفتاب را بهكلّى پوشانده باشد و باران نباشد اشكال ندارد
آية اللّه مكارم: و در روزهاى كاملاً ابرى و بين الطلوعين نيز استفاده از ماشين سرپوشيده مانعى ندارد. تيره بودن ابرها لازم نيست، منظور نبودن سايه است.
آية اللّه صافى، آية اللّه گلپايگانى: در جواب استظلال در روز ابرى فرمودهاند: استظلال در هواى ابرى در روز جايز نيست. 61
دلایل
دلیل بر این مسئله روایات مطر است.که به نقل وبررسی آن ها می پردازیم.
1.صحیح عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ
عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ كَتَبْتُ إِلَيْهِ الْمُحْرِمُ هَلْ يُظَلِّلُ عَلَى نَفْسِهِ إِذَا آذَتْهُ الشَّمْسُ أَوِ الْمَطَرُ أَوْ كَانَ مَرِيضاً أَمْ لَا؟ فَإِنْ ظَلَّلَ هَلْ يَجِبُ عَلَيْهِ الْفِدَاءُ أَمْ لَا؟ فَكَتَبَ يُظَلِّلُ عَلَى نَفْسِهِ وَ يُهَرِيقُ دَماً إِنْ شَاءَ اللَّهُ62
علی بن محمد گفت:نامه ای به امام هادی(ع)نوشتم وپرسیدم:آیا محرم وقتی که آفتاب او را اذیت می کند،یا باران می بارد ویا بیمار است می تواند استظلال کند و اگر تظلیل کرد کفاره بر او واجب است؟امام (ع)در پاسخ نوشت:استظلال می کند وکفاره می دهد ان شاءالله.
نحوه استدلال
روایت دو فراز دارد:جوازاستظلال در حالت اضطرار،وکفاره استظلال.راوی می پرسد:اگر زائری در اثر تابش گرمای شدید آفتاب یا بارش باران یا بیماری به زحمت بیفتد وحالت عذر و اضطرار برایش پیش بیاید آیا می تواند استظلال کند؟پاسخ می شنود:آری.ولی باید کفاره بدهد.
چون مطر عطف به شمس شده ظاهر آن است که حکم آن نیزمانند حکم شمس باشد. یعنی با وجود باران حالت اضطرار پدید آمده استظلال جایز است ولی باید کفاره بدهد.
2.إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ
عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ قُلْتُ لِلرِّضَا ع الْمُحْرِمُ يُظَلِّلُ عَلَى مَحْمِلِهِ وَ يَفْدِي إِذَا كَانَتِ الشَّمْسُ وَ الْمَطَرُ يُضِرَّانِ بِهِ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ كَمِ الْفِدَاءُ قَالَ شَاةٌ 63
إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ گفت:به امام رضا(ع)عرض کردم:محرمی که برمحملش نشسته وبرای پرهیز ازضررآفتاب وباران استظلال می کند و کفاره می دهد(آیا جایز است؟)امام فرمود:آری جایز است.پرسیدم:کفاره چقدر بدهد؟فرمود:یک راس گوسفند.
استدلال به این رویت نیز شبیه روایت پیشین است.مطر عطف به شمس شده وحکم آن را دارد.
3. إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الظِّلَالِ لِلْمُحْرِمِ مِنْ أَذَى مَطَرٍ أَوْ شَمْسٍ وَ أَنَا أَسْمَعُ فَأَمَرَهُ أَنْ يَفْدِيَ شَاةً وَ يَذْبَحَهَا بِمِنًى64
. مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ می گوید: شنیدم مردی از امام رضا(ع)سوال کرد:محرمی به خاطر مشکل باران وخورشید تظلیل می کند(تکلیف او چیست؟).امام(ع)دستور داد یک راس گوسفند کفاره بدهد ودر منا قربانی کند.
نحوه استدلال
این روایت شبیه روایت قبلی است.چون هردوروایت از امام رضا(ع)با یک مضمون نقل شده احتمال می رود هردو یکی باشند. صدوق نیز آن را نقل کرده واین عبارت برآن افزوده شده است. وَ قَالَ نَحْنُ إِذَا أَرَدْنَا ذَلِكَ ظَلَّلْنَا وَ فَدَيْنَا.
4.روایت طبرسی
وَ عَنْهُ أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يَسْتَظِلُّ مِنَ الْمَطَرِ بِنَطْعٍ أَوْ غَيْرِهِ حَذَراً عَلَى ثِيَابِهِ وَ مَا فِي مَحْمِلِهِ أَنْ يَبْتَلَّ فَهَلْ يَجُوزُ ذَلِكَ ؟الْجَوَابُ :إِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فِي الْمَحْمِلِ فِي طَرِيقِهِ فَعَلَيْهِ دَمٌ65
طبرسی درکتاب احتجاج ازمحمدبن عبدالله بن جعفرحمیری نقل می کند:ازامام زمان سوال شد:محرمی با پوست یا چیز دیگری برای پیشگیری از خیس شدن لباس یا خیس شدن آن چه در محمل او قرار دارد، خود را از باران می پوشاند آیا این کار جایز است؟پاسخ داده شد:اگر چنین عملی را در محمل ودرحین حرکت انجام دهد باید یک قربانی بکشد.
استدلال.ظاهر این روایت جواز استظلال از باران با پرداخت کفاره است.
نکته.ظاهرا باید روایت ناظر به محمل غیر مسقف باشد.والا محمل مسقف خود حافظ ازباران است.
بررسی ونقدروایات مطر
اولا ممکن است روایات ناظر به روزیعنی جمع بین آفتاب و باران باشد.لذا گاه مطر با اوآمده وگاه با واو.
ثانیا رویات مطر ناظر به توسعه درمعنی تظلیل است.ظل به معنی پوشاندن که براستتار ازباران نیز صدق می کند.هر چند که استظلال در معنی لغوی و عرفی استظلال از خورشید است.نه این که دو حکم وجود داشته باشد،یک حکم استظلال از خورشید ویک حکم استظلال ازمطر. 66
شاید کسانی که به حرمت استظلال در هوای بارانی فتوا داده یا احتیاط کرده برای روایات مطر مفهوم قائل شده اند.با این استدلال که استظلال درحالت اضطراربارانی جایز وکفاره دارد.مفهومش آن که پس در حال اختیار جایز نیست.ولی پاسخ این برداشت آن است که آیا می توان برای هوای بارانی دو حالت اختیار واضطرارتصور کرد؟به نظر می رسد پاسخ منفی باشد.
فصل چهارم.استظلال در حالت اضطرار
فقیهان شیعه به اجماع برای حجاجی که عذری مانند بیماری،پیری،گرما ویاسرمای شدید ،باران وطوفان و…داشته باشند،فتوا به جواز استظلال دادند.
استظلال در حالت اختیار حرمت تکلیفی دارد.ولی آیا درحالت اضطرار نیز حرمت تکلیفی دارد ویا نه ؟بحثی است که در این مقاله ضرورتی به پرداختن به آن دیده نمی شود.
ملاک اضطرار چیست؟ درکلمات فقها ملاکهای متفاوتی دیده می شود.به عنوان مثال شیخ طوسی وابن ادریس ضررعظیم را ملاک می دانند. شیخ صدوق به ترس از باران،اذیت وناراحتی ازخورشید ودچارمشکلی شدن،اشاره دارد.صاحب جواهرحرجی بودن را ملاک گرفته است.67 هم چنین آيت الله جوادي می فرماید: اضطرار غير از حرج است و معيار حرج است نه ضرورت.68
در روایات که به آن ها اشاره خواهیم کرد ملاک هایی مانند:مریض،شیخا کبیرا،من به عله،صدع(سردرد)،یوذیه الشمس،لایطیق حرالشمس،شق علیه ،لایستطیع ان تصیبه الشمس.آمده است.
شيخ صدوق: و لا بأس أن يظلل المحرم على محمله إذا كانت به علة ، أو خاف المطر
و إذاأصابه حر الشمس، و تأذي به.69
اشکالی نیست که محرم ،اگر مشکلی وبیماری دارد ویاازباران می ترسد.ویاازتابش خورشید اذیت می شود؛ درمحملش استظلال کند.
شیخ طوسی وابن ادریس اضطرار را در ضررعظیم می بینند.
شیخ طوسی:و لا يجوز للمحرم أن يظلّل على نفسه إلّا إذا خاف الضّرر العظيم.70
برای محرم استظلال جایز نیست مگر آن که بترسد که خسارت وضرربزرگی به او برسد.
شبیه همین ادبیات را ابن ادریس درکتاب سرائر دارد.71
علامه شیخ حسن نجفی :نعم لو اضطر لم يحرم بلا خلاف أجده فيه، بل الإجماع بقسميه عليه و هو الحجة.72
آری اگر به استظلال اضطرار پیدا کند حرام نیست.خلافی درآن ندیدم.بلکه اجماع به هردو قسم محصل ومنقول وجود دارد.وحجت است.
امام خمینی.در صورت وجود عذر- مثل شدت گرما يا شدت سرما يا بارندگى- استظلال جايز است، ولى كفّاره دارد 73
آیت الله خامنه ای. سايه بر سر قرار دادن در حال طى منزل به علت عذرى مانند شدت گرما يا سرما يا بارندگى و يا نبودن وسيله نقليۀ بدون سقف، جايز است ولى كفاره ساقط نمىشود.74
دلایل
علاوه بر دلیل اجماعی که صاحب جواهر به آن اشاره داشت(بل الاجماع بقسمیه علیه)،روایات فراوانی بر این مسئله دلالت می کند.
1.روایت عبدالرحمن بن حجاج
عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الرَّجُلِ الْمُحْرِمِ وَ كَانَ إِذَا أَصَابَتْهُ الشَّمْسُ شَقَّ عَلَيْهِ وَ صُدِّعَ فَيَسْتَتِرُ مِنْهَا ؟فَقَالَ هُوَ أَعْلَمُ بِنَفْسِهِ إِذَا عَلِمَ أَنَّهُ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ تُصِيبَهُ الشَّمْسُ فَلْيَسْتَظِلَّ مِنْهَا.75
عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَجَّاج می گوید:ازابو الحسن موسی بن جعفر(ع)این سوال را کردم:مرد محرمی هنگامی که خورشید به او می تابد به مشقت می افتدوسر درد می گیرد،(تکلیف او چیست؟)امام (ع)فرمود:او به حال خویش داناتر است.وقتی می داند که تحمل تابش خورشید را ندارد پس استظلال کند.
چند نکته
اولا.افتادن به مشقت ودچارسردرد شدن دراثر تابش خورشید، ازعلل اضطرار شمرده شده است.
ثانیا.تشخیص تحمل مشقت به خود فرد واگذار شده است نه دیگری.او خود بهتر می داند که تابش گرمای خورشید آزارش می دهد یا نه؟تشخیص موضوع به دست خود اوست.
ثالثا.هر چند به کفاره اشاره نشده لیکن باروایات دیگرکه سخنی از کفاره به میان آورده مقید می شود.
2.صحیح إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ می فرمود: إِلَّا أَنْ يَكُونَ شَيْخاً كَبِيراً أَوْ قَالَ ذَا عِلَّةٍ.76
استظلال جایز نیست.مگر این که پیرمردی کهنسال (که طاقت گرمای آفتاب را ندارد )یا عذری داشته باشد.
3.روایت عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُغِيرَةِ
ُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع أُظَلِّلُ وَ أَنَا مُحْرِمٌ قَالَ لَا قُلْتُ أَ فَأُظَلِّلُ وَ أُكَفِّر؟ُ قَالَ لَا. قُلْتُ فَإِنْ مَرِضْتُ؟ قَالَ ظَلِّلْ وَ كَفِّرْ ….77
عبدالله بن مغیره می گوید به امام موسی بن جعفر(ع)گفتم:من محرم هستم آیا می توانم سایه بگیرم؟فرمود:نه.گفتم:سایه بگیرم وکفاره بدهم؟فرمود:نه.گفتم:اگر بیمارشدم چی؟فرمود:سایه بگیر وکفاره بده.
4.صحیح إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّار ازامام موسی بن جعفر(ع)فرمود:تظلیل جایز نیست.ٍ مگر مَرِيضٌ یا کسی که دچار معذوری شده ویا طاقت گرمای آفتاب را ندارد. 78
5.صحیح مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُور آمده بود که امام(ع) فرمود : تظلیل جایز نیست مگر به جهت عذری یا بیماری .لَا يُظَلِّلُ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ أَوْ مَرَض.79
6.مرسله عَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ
عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ لَهُ زَمِيلٌ فَاعْتَلَّ فَظَلَّلَ عَلَى رَأْسِهِ أَ لَهُ أَنْ يَسْتَظِلَّ ؟فَقَالَ نَعَمْ.80
عباس بن معروف ازبرخی اصحابش ازامام صادق (ع).می گوید: ازحضرتش پرسیدم:محرمی رفیقی دارد که بیماراست وبرسرش سایه گرفته است آیا برای آن بیمار جایزاست که استظلال کند؟امام (ع)در پاسخ فرمود:آری.
مجموع این روایات وبرخی روایات فصل پیشین به صراحت برجوازاستظلال در حالت اضطرار دلالت دارند. روایتی که به عنوان معارض که بر عدم جوازاستظلال دلالت کند وجود ندارد.
سوال.آیا براستظلال در حالت اضطرار کفاره واجب است؟
پاسخ.کفاره واجب است. فقیهان بزرگواربه آن فتوا داده اند ودلیل آن روایاتی است که درفصل کفارات به آن می پردازیم.
فرع .همراه معذور
سوال.آیا استظلال برای همراه معذور جایز است؟
پاسخ.جایز نیست.به دلیل دو روایت .
1.روایت عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى الْكِلَابِيِّ
عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى الْكِلَابِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع إِنَّ عَلِيَّ بْنَ شِهَابٍ يَشْكُو رَأْسَهُ وَ الْبَرْدُ شَدِيدٌ وَ يُرِيدُ أَنْ يُحْرِمَ فَقَالَ إِنْ كَانَ كَمَا زَعَمَ فَلْيُظَلِّلْ وَ أَمَّا أَنْتَ فَاضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَه.81
عثمان بن عیسی می گوید:به ابوالحسن امام موسی بن جعفر(ع)عرض کردم:علی بن شهاب ازناحیه سرش شکایت دارد.سرما شدید است واو می خواهد محرم شود.امام(ع)فرمود:اگرگمان می کند که چنین مشکلی دارد پس تظلیل کند.اما توآفتاب بگیر برای کسی که برایش احرام بستی.
در این روایت به صراحت با دستور أَمَّا أَنْتَ فَاضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَه.به همراه معذور اجازه استظلال نمی دهد.
2.روایت صحیح بکربن صالح که می گفت:عمه ام همراه من است.امام جواد(ع)فرمود:فقط برای او سایه بان درست کن.یعنی بایدخودت پرهیز کنی،ولومعذوری را همراهی می کنی.
فصل پنجم.استظلال درتوقفگاهها ومنزلگاهها(شهرمکه ،مناوعرفات)
اثبات شد که حرمت استظلال در حالت سیر وحرکت است. ولی آیا استظلال درحالت عدم حرکت مانند ایستادن درحالت انتظاریا توقف گاههای بین راه ویامنزلگاهها یی مانند اقامت درهتل درشهرمکه،خیمه های عرفات ومنا جایز است؟
مسئله دو صورت دارد:فرودآمدن دراقامتگاه ومنزلگاه ها،وتردد درمکه ومنا وعرفات .
مسئله اول. فرود آمدن در منزل ،هتل،خیمه درشهرمکه ،منا وعرفات،یا توقف دررستورانها،پمپ بنزینها ، و….دراین مسئله همه فقها به اتفاق ،فتوا به جواز استظلال داده اند وکسی فتوا بر خلاف نداده است.
مسئله دوم بیرون رفتن از منزل وچادر وتردد در محیط شهر مکه ،سر زمین منا وعرفات است.در شهر مکه از هتل واقامتگاه خود می خواهد برای انجام اعمال به مسجد الحرام برود،آیا می تواند سوار ماشین مسقف شود ویا چتر بر سربگیرد؟ویا در منا می خواهد برای رمی جمره از چادر بیرون رود.آیا می تواند در مسیر جمرات چتر بر سر گیرد ویا از سایبان ومظله استفاده کند؟در این مسئله دو قول وجود دارد:قول به جواز وقول به احتیاط.
الف. قائلین به جواز( مشهور فقها)
شیخ طوسی درکتاب خلاف: …فأما إذا كان نازلا فلا بأس أن يقعد تحت الخيمة، و الخباء، و البيوت…
…اما اگر فرود آمد ایرادی ندارد که زیر خیمه وچادروخانه ها بنشیند.82
امام خميني. محرم ميتواند بعد از رسيدن به مكه ولو در محلههاي جديد كه از مسجدالحرام دور هستند، براي رفتن به مسجدالحرام در ماشينهاي مسقّف سوار شود يا زير سايه برود.83
* استظلال فقط در حال طي منزل، حرام است؛ اما بعد از منزل كردن در هر مكاني ـ مانند مني، عرفات يا غير آن ـ مانعي ندارد، و حتي محرم ميتواند در محلي كه منزل كرده، در حال راه رفتن، با چتر و مثل آن، بر سر خود سايه قرار دهد، پس حركت در مني از چادرها تا قربانگاه و محل جمرات با چتر و غير آن، مانعي ندارد؛ گرچه در حال راه رفتن، احتياط مستحب در ترك است.84
* حركت از زير سايبانهاي مني … عبور از زير پلها و سوار و پياده شدن از ماشين مسقّف در حالي كه ايستاده است، مانع ندارد.85
آيت الله مكارم: در مكّه مانعي ندارد هر چند در حال حركت به سوي عرفات باشد..86 آيت الله نوري: چون مكه منزل است همين قدر كه محرم به مكه رسيد ميتواند در زير سايه قرار بگيرد و در روز هم با ماشين مسقّف حركت كند…87
آيت الله وحيد: استظلال بعد از منزل كردن جايز است اگر چه با سايه متحرك باشد.
ب.قائلین به احتياط
آيت الله بهجت: احتياط واجب ترك سايه انداختن است در وقت تردّد براي حوائج غير خانه و خيمه و نحو آنها، چه در مكه و چه در عرفات و مني.
آيات عظام: اردبيلي، تبريزي ، سيستاني وسبحانی: بعد از رسيدن به مكّه هم بنابر احتياط نميتواند در حال حركت براي خود سايبان درست كند؛ مثل اينكه چتر بردارد يا سوار ماشين مسقف شود، بلي رفتن زير سايه ثابت مانعي ندارد.
آيت الله خامنهاي: احوط آن است كه شخص محرم پس از رسيدن به مكه پيش از انجام مناسك عمره و همچنين در حال احرام در عرفات و منا، از قرار گرفتن در زير سايههاي متحرك مانند اتوبوس مسقف و چتر، اجتناب كند.
آيت الله خويي: و در قسمت جديد شهر مكه بنابر احتياط، سوار ماشين سقفدار نشوند. 88
دلیل
مهم ترین دلیل بر جوازسه روایتی است که به مناظره ابویوسف عامی با امام موسی بن جعفر(ع)اشاره داشت.
1.روایت عثمان بن عیسی. ابویوسف از امام موسی(ع)پرسید:درموردتظلیل محرم چه می گویید؟امام فرمود:جایز نیست.گفت:داخل خانه می شود،خیمه به پا می کند؟امام فرمود:دراینجا جایزاست.
2. روایت مُحَمَّدِ بْنِ فُضَيْلِ.ابو یوسف پرسید: فَيَسْتَظِلُّ بِالْجِدَارِ وَ الْمَحْمِلِ وَ يَدْخُلُ الْبَيْتَ وَ الْخِبَاءَ ؟قَالَ نَعَمْ.آیادرسایه دیوار وسایه محمل وداخل خانه وچادراستظلال می کند؟امام درپاسخ فرمود:آری.آن گاه به سیره رسول خدا(ص)استناد کرد وفرمود:پیامبر(ص)حج انجام داد واحرام بست وسایه نگرفت.ولی هنگامی که داخل خانه وچادرمی شد ویا در کنار محمل ودیوار قرار می گرفت،استظلال می کرد.( حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ ص فَأَحْرَمَ وَ لَمْ يُظَلِّلْ وَ دَخَلَ الْبَيْتَ وَ الْخِبَاءَ وَ اسْتَظَلَّ بِالْمَحْمِلِ وَ الْجِدَارِ.).
3.روایت دهم مُحَمَّدِ بْنِ فُضَيْلِ ،ابویوسف پرسید: یا ابوالحسن نظرت درمورد محرمی که در محمل استظلال کرده چیست؟امام فرمود:جایز نیست.پرسید:درخیمه استظلال می کند.فرمود:اشکال ندارد….رسول خدا(ص) (درحال احرام) برراحله اش می نشست واستظلال نمی کرد ،درحالی که آفتاب او را می آزرد.پس بابعض اعضای بدنش بعض دیگررا می پوشاند.وچه بسا با دستش صورتش را می پوشاند(تا ازسوزش خورشید در امان بماند.)ولی هنگامی که درخیمه یا منزل ویا کناردیوار فرود می آمد،سایه می گرفت واستظلال می کرد.
دلیل دیگر، عدم دلیل بر منع است.دلیلی بر منع استظلال درتوقفگاه ها منازل نرسید است.
فصل ششم. استظلال برای زنان وکودکان
استظلال برای زنان و کودکان واجب نیست. همه فقها براین مسئله اتفاق دارند وفتوایی بر خلاف از کسی صادر نشده است.
امام خمینی وسایر آیات عظام: سايه قرار دادن براى مردان، جايز نيست، ولى براى زنها و بچهها، جايز است و كفّاره هم ندارد.89
دلیل
دلیل برجواز استظلال بری زنان وکودکان روایاتی است که به این مسئله تصریح دارد.برخی از این روایات را شیخ حر عاملی در بَابُ جَوَازِ تَظْلِيلِ النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ فِي الْإِحْرَام ذکر کرده است.
1. جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ از امام صادق(ع): لَا بَأْسَ بِالظِّلَالِ لِلنِّسَاءِ ….90
2. حَرِيزٍازامام صادق(ع): لَا بَأْسَ بِالْقُبَّةِ عَلَى النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ وَ هُمْ مُحْرِمُونَ91
قبه(وسایه بان) برزنان وکودکان ایرادی ندارد.
3. أَبِو بَصِيرٍ.
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عبدالله (ع) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ يُضْرَبُ عَلَيْهَا الظِّلَالُ وَ هِيَ مُحْرِمَةٌ قَالَ نَعَمْ92
ابو بصیرگفت:از امام صادق(ع)پرسیدم:آیا برا زن محرم می توان سایبان قرار داد؟فرمود:آری
4.صحیح محمد بن مسلم از امام باقر یا امام صادق علیهم السلام آمده بود: آیا زن محرمه می تواند سوار برقبه شود واستظلال نماید؟فرمود:آری.93
5. روایت حلبی : ازامام صادق(ع)پرسیدم آیا زنان می توانندبرقبه سوار شوند؟فرمود:آری.94
6. روایت هشام بن سالم از امام صادق(ع):سوار بر کنیسه واستظلال برای زنان جایز است.95
بنا براین بی هیچ تردیدی استظلال برای زنان وکودکان جایز است وکفاره نیز ندارد.
فصل هفتم .استظلال در شب
در این مسئله چهار قول وجود دارد:الف.قول به جواز.ب.قول به عدم جواز.ج.قول به احتیاط.د.قول به تفصیل .
الف.قائلین به جواز
بیشترین فقهامعاصر قائل به جواز استظلال درشب هستند.اینان برای ظل وسایه درشب اعتباری قائل نیستند.چون خودشب ظل وسایه است.قبلا گفته شد که ظل دو معنی دارد.یا به معنی نبود نوروروشنایی خورشید است،یا به معنی ساتر بودن.قائلین به جواز معنی اول وقائلین به عدم جواز معنی دوم رامد نظر گرفتند.
1.إمام خميني (قدس سره): استظلال در شب، خلاف احتياط است گرچه جايز بودن آن، بهنظر بعيد نيست؛ بنابراين، جواز نشستن محرم در هواپيما و ماشينى كه شب حركت مىكند، بعيد نيست96
2.آیت الله بهجت: مقتضاى خطاب روايات واصل منع، مختص به سايه انداختن از آفتاب است و در شب منعى نيست.
3.آیت الله خامنه ای :ظاهر اين است كه حرمت استظلال بر محرم، اختصاص به طول روز دارد و استظلال در شب مانع ندارد هر چند احتياط در ترك آن است. و اين احتياط در شبهاى بارانى و سرد در صورتى كه استظلال به قصد فرار از باران يا سرما باشد ترك نشود.97
4. آیت الله صافي: احتياط مستحب ترك استظلال است در شب.
5. آیت الله گلپايگاني (ره): بعيد نيست كه بگوئيم استظلال در شب نيست.
6. آیت الله فاضل(ره) جواز استظلال در شب بعيد نيست.
7.آیت الله مكارم: استفاده از ماشينهاى سر پوشيده در حال احرام در شبها يا بين الطلوعين جايز است.
8.آیت الله نوري: جواز استظلال در شب بعيد نيست.
9.آیت الله وحيد: عموميت حرمت استظلال براى شب محل اشكال است و الأحوط الاجتناب.
ب.قائلین به عدم جواز
در نزد این دسته ،ظل به معنی ساتریت است.
1.آیت الله خوئي قدس سره: مراد از استظلال تحفظ از آفتاب و سرما و گرما و باران و باد و مانند آنها است. پس اگر هيچكدام از آنها نباشد، به نحوى كه وجود و عدمِ سايبان يكسان باشد اشكال ندارد، و در اين حكم بين شب و روز فرقى نيست.
2.آیت الله شبيري: در شب نيز جايز نيست هرچند در شب حركت كند.
ج.قول به احتیاط
آیت الله تبريزي قدس سره: ترك تظليل در شب احتياط وجوبى است.
د.قول به تفصیل
آيت الله سيستانى: سوار شدن در ماشين سقفدار و مانند آن در شب و بين الطلوعين و روزهايى كه ابر غليظ مانع تابش خورشيد باشد، در صورتى كه بارانى نباشد اشكال ندارد و اگر بارانى باشد كفّاره دارد و به احتياط واجب جايز نيست.98
دلایل
برای جواز استظلال در شب ادله وشواهدی چون لغت،عرف،کلمات فقها و روایات باب وجود دارد..
الف.کلمات فقهاء
.عالمان متقدم از شیخ صدوق وشیخ مفید گرفته تا علامه وشیخ طوسی و…،متعرض مسئله استظلال در شب نشدند.حتی علامه شیخ محمد حسن نجفی درکتاب جواهر الکلام که هیچ مسئله ای از منظرش مغفول نمی ماند به این مسئله اشاره هم نکرده است.
بنابر این درکلمات قدماء عنوان تظلیل واستظلال در شب وجود ندارد.متعلق فتاوا و سخنان آن بزرگواران فقط عنوان استظلال وتظلیل از خورشید در روزمی باشد.این مسئله در کلمات معاصرین آمده ودر کنار عنوان استظلال در روز قرارگرفته است.
سوال:عدم تعرض فقیهان گذشته به مسئله استظلال درشب ،گویای چه مطلبی است؟
پاسخ:عدم اشاره به این مسئله یا بدین جهت بوده که درآن عصرمورد ابتلا حجاج نبوده است.چون کاروان های حجاج به دلایل ناامنی و…نوعا در روزحرکت می کردندوشب ها به استراحت می پرداختند.بنابراین بحث استظلال در شب مورد ابتلاوسوال نبوده است.ویا بدین جهت بوده که برای استظلال درشب مفهومی تصور نمی کردند. ظل وتظلیل فقط در روز وبا وجود خورشید معنی می دهد.در شب تاریک که خورشیدی وجود ندارد،سایه هم معنی ندارد.شاید به همین دلیل صاب جواهر نیز به آن اشاره نکرده است
ب.روایات
در روایات باب ،به مسئله استظلال در شب هیچ اشاره ای نشده است.واین سوال درذهن می آید:چرا مسئله استظلال در شب در روایات مطرح نشده است؟آیا معرض عنه بوده یعنی چون جواز آن مسلم بوده موردسوال قرار نگرفته است ؟یا شب وروز یکی بوده است؟به هر حال مسله مبهم است .وتنها فقها معاصر به آن پرداخته اند آن هم دلیلی قانع کننده بر فتوای خود نیاورده اند. با این رویکرد ناچاریم مجدد نگاهی دو باره به روایات داشته باشیم. پنج گروه روایت برای حرمت استظلال وتظلیل ذکر کردیم. دوباره آنها را مرو می کنیم.
گروه پنجم روایات به استتار وپوشاندن از خورشید تصریح داشت.در روایت اسماعیل ومعلی عبارت “هل یستتر المحرم من الشمس؟” وروایت معاویه عبارت:”حر الشمس” آمده بود که کلمه شمس به صراحت به روز تصریح دارد.وکسی در این تردیدی ندارد. از این رومسئله شب تخصصا از موضوع خارج است.ازاین روی این طائفه روایات فقط بر حرمت استظلال در روز دلالت می کند.
گروه چهارم امر به اضحاء داشت. اضحاء (روشنائی )ازشئون خورشیداست و ظهوروبروز برای آفتاب دارد. در قران می خوانیم:والشمس وضحیحها .همچنین درروایت عبدالله بن مغیره آمده بود اما علمت ان الشمس تغرب بذنوب المحرمین.این عبارت به صراحت به خورشید وروز اشاره دارد.وشامل شب نمی شود. این طائفه روایات نیز فقط برحرمت استظلال در روز دلالت می کند وهیچ اشاره ای به شب ندارد.
گروه سوم ،روایاتی است که برعدم جواز سوار شدن بر قبه وکنیسه یعنی مرکب های مسقف دلالت داشت.شاید تصور شود که اطلاق این طائفه روایات اعم از شب وروز است.چون قبه وسقف همچنان که انسان را از گرمای آفتاب حفظ می کند از سرما وباد وباران درشب نیز حفظ می کند.
ممکن است در مقابل این شبهه گفته شود که داشتن سقف وقبه برای حفاظت ازحرارت گرمای خورشید در روزبوده است .چون اولا ممکن بوده به قرینه روایات دیگر حرکت کاروان ها در روز انجام می گرفته است.ثانیا درمناطق گرم سیرآن سر زمین اقتضای حرکت در شب چنین بوده که مرکب ها بی سقف باشند تا حجاج ازهوای آزاد استفاده کنند. .بنابر این قدرمتیقن این طائفه روایات ظهوردر استظلال در روز است..
گروه اول وگروه دوم که برحرمت تظلیل و استظلال اشاره داشت.دراینجااین سوال پیش می آید: آیا ظل شامل شب نیز می شود یا نه؟
درمفهوم شناسی ظل گذشت :ظل درلغت به معنای سایه وتاریکی،ضد روشنائی است.
اسْتَظَلَّ اسْتِظْلَالًا [ظلّ] بالظلّ: بسوى سايه رفت و در آن نشست
أَظَلَّ إظْلَالًا [ظلّ] اليومُ: روز سايهدار و ابرى شد،- هُ: او را زير سايه خود در آورد، سايه خود را بر او افكند .
تَظَلُّلًا [ظلّ] بالشجرة: در زير سايهى درخت نشست .
در قرآن درآیات فراوانی ظل به معنی سایه آمده است.
وَ ظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ (بقره:57)
أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَليلاً (فرقان:45)
فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ ٌ (قصص:24)
وَ ظِلٍّ مَمْدُود (واقعه:30)
بنا بر این تظلیل و استظلال از ماده ظل به معنی سایه گرفتن درروز است.درنتیجه گروه های روایی به استظلال در روز اشاره دارند.
دلایل عدم جواز
قائلین به عدم جواز استظلال در شب دلیل متقن واستواری ندارند.بلکه تنها با استناد به روایات قبه ومطر خواستند حرمت استظلال درشب رااثبات کنند.با این استدلال که روایات قبه ومطر عام است وشامل روز وشب می شود.
پاسخ:
اولا.قبه وکنیسه بنفسه ملاک نیست.آن چه ملاک است سایه قبه وکنیسه می باشد.قبه وکنیسه وقتی سایه دارند که در معرض آفتاب قرار گیرند.والا در شب تاریک وظلمانی که هیچ چیز پیدا نیست ،سایه چه معنی پیدا می کند.
ثانیا. روایات مطر مجمل ومبهم بود ونمی توانست مستند مسئله استظلال درشب قرار گیرد.
ثالثا.اگر استظلال درشب مطرح و مورد توجه قرار می داشت ،ائمه علیهم السلام با ادبیات خاص خودشان آن رابیان می کردند واین چنین مکلفین سرگردان نمی شدند تابخواهند ازمیان لغت نامه ها وکنایات ومفاهیم به حکم خدا دست پیدا کنند.چگونه حکم خدا درحرمت استظلال در روز با مفاهیم اساسی وشفاف بیان شده است؟اگر استظلال در مورد شب نیز صادق بود می بایست حکم آن بطور روشن بیان شود.
فصل هشتم.كفاره سايه
به فتوای فقهاءبزرگوار استظلال –با عذر و بی عذر-کفاره دارد وکفاره آن یک گوسفند می باشد.
امام خمینی: كفارۀ سايه قرار دادن در حال طى منزل، يك گوسفند است، چه با عذر باشد و چه با اختيار، بنابر احتياط واجب.
* در احرام عمره، اقوى كفايت يك گوسفند است، هر چند بيش از يك مرتبه استظلال نموده باشد؛ و همچنين است احرام حج.
آيات عظام بهجت، تبريزى، خامنهاى، خويى، سيستانى، صافى، گلپايگانى، نورى: كفارۀ آن يك گوسفند است و فرقى بين اختيار و اضطرار نيست.99
دلیل
روایاتی که دال بر وجوب و نوع کفاره است: چند گروه می باشد.گروهی به طور مطلق می گوید:کفاره بدهد.گروهی می گوید گوسفند قربانی کند.روایتی نیز می گوید:روزی یک مد طعام بدهد.
الف.گروه روایات مطلق
1.روایت عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ از امام موسی(ع)که فرمود: وَ عَلَيْكَ الْكَفَّارَةُ.[ح17463]
2.روایت سَعْدِ بْنِ سَعْدٍاز امام رضا(ع): وَ يَفْدِي[ح17465]
3. روایت شیخ طوسی از امام هادی(ع)می فرمود: وَ يُهَرِيقُ دَماً. [ح17462]
این روایت به صورت اطلاق فقط می گوید: خونی بریزد وکفاره بدهد.ولی نوع آن را مشخص نکرده است.
ب.گروه روایات مقید( گوسفند)
4.روایت مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ از امام رضا(ع)، فرمود:أَنْ يَفْدِيَهُ بِشَاةٍ وَ يَذْبَحَهَا بِمِنًى.[ح17464]و [ح17467 ]و [ح17468]
5.روایت إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ از امام رضا(ع): قَالَ شَاةٌ[ح17466]
این روایات نوع کفاره را که یک کوسفند باشد مشخص کرده است.طبیعی است که اطلاق گروه نخست با این روایات قید می خورد. بنابراین کفاره استظلال یک راس گوسفند است.
ج.روایت مد طعام
6.[عَنْ أَبِي بَصِيرٍ … وَ يَتَصَدَّقُ بِمُدٍّ لِكُلِّ يَوْمٍ 100 روزانه یک مد غذا صدقه بدهد.
این روایت که مد طعام را مطرح می کند تنهاروایت ابو بصیر است.که به عنوان روایت شاذ درمقابل روایات صحیح ومعتبر نمی تواند عرض اندام کند . علاوه که مورد اعراض فقها بوده وکسی به آن عمل نکرده وفتوا نداده است.
1.فرهنگ أبجدي عربي-فارسي، متن، ص: 60
2.المفردات في غريب القرآن، ص 535
3.فرهنگ عربی فارسی نوین
4. المفردات في غريب القرآن، ص 535
5.لسان العرب، ج11، ص:415
6. قاموس قران،ج4،ص267
7. حدائق الناضره،ج15،ص485-487
8. ر.ک.مناسک محشی،م437
9.تذکره الفقهاء،ج7ص340
10.خلاف؛ ج2، ص: 318
11.مناسك حج (محشى)؛ ص: 232م464 م118.
12.وسائل ج12،ص516،ح16955
.1695913.همان،ص517،ح
.1696014.همان،ص517،ح
15.همان ،ص526،ح16982.
16همان ،ص : 522،ح16970.
1696917.همان،ص521،ح
697218. همان،ص523 ،ح
19.ابو یوسف شاگرد ابو حنیفه ونخسین کسی است که ملقب به قاضی القضات حکومت شده است. تفصیل الشریعه ،کتاب الحج،آیت الله فاضل ،ج3،ص379.
1697120. وسائل ج12،ص522،ح
21.همان ص 516 ،ح16953.
.1695622.همان،ص516،ح
.1693823.همان،ص512،ح
.1696324.همان،ص518،ح
25. همان،ص 518 ح16961.
.1697626.همان،ص524،ح
.1697727.همان،ح
28.همان،ص 519 ،ح 16964.
29. جواهر الکلام،ج18،ص394.
30. تفصیل الشریعه ،کتاب الحج،آیت الله فاضل ،ج3،ص275
.1695431.وسائل الشیعه ،ج12،ص516،ح
.1695732.همان،ص516،ح
33.همان،ج13،ص154،ح17463
.1696234.همان،ج12،ص518،ح
35.بدایه المجتهد،ج1،ص226
36.خلاف؛ ج2، ص: 318
37.سنن بیهقی ج5ص69 دارالمعرفه بیروت
38.همان ص70 .
39.همان .
40.تذكرة الفقهاء (ط – الحديثة)؛ ج7، ص: 340 مسألة 259
41. .سنن بیهقی ج5ص70.
42.مناسک محشی،م479
43مناسك شيخ، ص 27
44.الخلاف؛ ج2، ص 318،م118
45.مناسک محشی،م480.
46.مناسک ،ص31،م 162
47.مناسك حج محشى ، ص 233.
1697748. وسائل الشیعه،ج12،ص524،ح ٍ
1697649.همان ،ح
.1693850.همان،ص512،ح
51.ر.ک.تفصل الشریعه،ج4،ص387
52.مناسک محشی م478.
53،همان،ص237، م 269 .
.1697454.وسائل الشیعه،ج12،ص524،ح
1697555.همان،ص524،ح
1698056.همان،ح
1696457.همان،ح
58.مناسک محشی،م475.
59.مناسک محشی.
60. مناسک محشی،ص206،م484)
61.همان.
62. وسائل الشیعه ج 13، ص 154 6 ،ح 17462
63.همان،ح 17466
64.همان،ح[17467]
1698165.همان،ص526،ح
66.تفصیل الشریعه،کتاب حج، 3،ص298
67.جواهرالکلام،ج18،ص398
68.مناسک
69.المقنع ، ص: 235
70.النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى؛ ص: 221
71.السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى؛ ج1، ص: 547
72.جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج18، ص: 398
73.مناسک محشی؛م485
74.مناسك حج ،ص: 31 مسأله 166
1695875.وسائل الشیعه،ج12،ص517،ح
1696176.همان،ح
1695577.همان،ص516،ح
1695978.همان،ح
1696079.همان،ح
. 1698380. همان،ص526،ح
1696581.همان،ص519،ح
82.خلاف؛ ج2، ص: 318 مسألة 118
83.مناسک محشی،م 468
84.همان م 465.
85.همان م 466.
86.همان م470
87.همان،م468
88.همان،م 465
89.مناسك محشى ؛ ص 232م464
1696290.وسائل الشیعه،ج12،ص518،ح
1696791.همان،ص520،ح
1696892.همان،ص520،ح
1695393.همان،ص516،ح
1695494.همان،ح
1695695.همان،ح
96. مناسک محشی م 484.
97.مناسك حج ، ص 31 ،م 161
98.آراء المراجع في الحج على افتخارى، ج2، ص: 268 نشر مشعر، قم ، دوم، 1428 ه ق)
99.محمودى، محمد رضا، مناسك حج (محشّٰى)،م487و488 در يك جلد، نشر مشعر، تهران – ايران، ويرايشجديد، 1429 ه ق
100. وسائلالشيعة ج 13، ص 156 ،ح17469 پایان
.