بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
فهرست
مقدمه
گفتاریک.تعریف انسان
گفتاردوم.نام گزاری یهود،اسرائيل وصَهیونیسم
گفتارسوم.پیشینه یهود درعصرپیامبرص
گفتارچهارم.پیشینه دولت غاصب صهیونیسم
لزوم وجوداسرائیل،ازنگاه غرب
بخش دوم. انسان شناسی يهود در قرآن
۱.حریص بردنیا
۲.سنگدل وقساوت قلب
۳.خون ریزودرنده خو
۳. افتخاربه کشتن پیامبران
۴. حیوان صفتان درنده خو
۵. فسادگر
۶.بهانه جو،لجوج و خیره سر
۷.پیمان شکنی
۸.نژاد پرست وخود راملتی برگزیده خواندن
۹.فساد اخلاق
۱۰.دلهاى مرده و زنگارگرفته
۱۱. سخنان کفرآمیز
۱۲.تحریف گری ودروغ پردازی
۱۳.منکرنزول کتاب آسمانی
۱۴. قَوْم غضب شده
۱۵. توطئهها وشرارتهای پیوسته يهود
۱۶. فرجام يهود، پراكندگى وآوارگی
مقدمه
قرآن قوم یهودرا همتای مشرکان مستکبر،بدترین دشمنان امّت اسلام معرفی کرده است.(مائده:۸۲)به همین دلیل درآموزه های دینی اهتمام ویژه ای به انسان شناسی یهود،در نظام هستی شده است.
انسان دارای دو ساحت مادّی و معنوی است. در ساحت مادّی وجوه مشترکی با حیوانات دارد. هر دو برخوردار از حواس و غریزه و نیاز هستند. اما در بعد معنوی تفاوتهای عمیقی با هم دارند که انسان را از مادّیت و حیوانیت ممتاز میسازد. منشا این تفاوتها به نوع جهان بینی و ایدئولوژی باز میگردد. چنانچه انسان در ساحت مادّی تمرکز کند و معنویت را فراموش نماید در این صورت تفاوتی با حیوانات نخواهد داشت و گاه به دلیل تجاوز به حقوق دیگران و فساد و شرارت، پستترازحیوانات خواهد شد(اعراف:۱۷۹).
این نوشتار تلاش میکند انسان شناسی وصفات ورفتاریهود را درقرآن موردکنکاش قراردهد.
وازاین منظررژیم صهیونیستی شرور وابسته به یهود را به جهانیان بشناساند.رژیمی که با جهان بینی مادّی حیوانی و ایدئولوژی خشونت و شرارت وعصبیت نژادی و قومی با تمام توان به تروروکشتار ونسل کشی وکودک کشی پرداخته است.دردوبخش تنظیم شده است.بخش اول معنی کاوی انسان و…بخش دوم ویژگی های قوم یهودازمنظرقرآن.
بخش اول معنی کاوی
گفتاریک.تعریف انسان
انسان، خود نوعى حيوان است؛ از اين رو با ديگر جانداران مشتركات بسيار دارد؛ اما يك سلسله تفاوتها دارد كه او را از جانداران ديگر متمايز ساخته و به او مزيت و تعالى بخشيده و او را بىرقيب ساخته است.
تفاوت اساسى انسان با ديگر جانداران در دو ناحيه است: بينشها و گرايشها.
الف.شعاع بینش وآگاهى حيوان
آگاهى حيوان از جهان، تنها به وسيله حواس ظاهری است؛ از اين رو:
۱. آگاهى حيوان، سطحى و ظاهرى است، به درون و روابط درونى اشياء نفوذ نمىكند؛
۲.فردى و جزئى است، از كلّيت و عموميت برخوردار نيست؛
۳. منطقهاى است، محدود به محيط زيست حيوان است و به خارج محيط زيست او راه پيدا نمىكند؛
۴. حالى است، يعنى بسته به زمان حال است، از گذشته و آينده بريده است. حيوان نه از تاريخ خود وجهان آگاه است و نه درباره آينده مىانديشد و نه تلاشش به آينده تعلق دارد.
حيوان از نظر آگاهى هرگز از چهارچوب ظواهر: فرديت ، جزئيت، محيط زيست و زمان حال خارج نمىگردد؛ در اين چهار زندان براى هميشه محبوس است و اگر احياناً خارج شود، نه آگاهانه و از روى شعور و انتخاب است بلكه تحت تسخير اجبارى طبيعت و به صورت غريزه و ناآگاهانه و غيرشاعرانه است.
ب.سطح گرایش وخواسته حيوان
سطح خواستهها ی حيوان، مانند شعاع شناختش از جهان، در محدودهاى خاص است.
اولًا مادّى است، از حدود خوردن و آشاميدن و خوابيدن و بازى كردن و خانه و لانه گرفتن و استفاده از جنس مخالف بالاتر نمىرود. براى حيوان، خواسته و مطلوب معنوى، ارزش اخلاقى و غيره مطرح نيست.
ثانياً شخصى و فردى است، مربوط است به خودش و حداكثر به جفت و فرزندش. ثالثاً منطقهاى است، مربوط است به محيط زيست خودش.
رابعاً حالى است و به زمان حال تعلق دارد. يعنى همان محدوديتهايى كه بُعد ادراكى وجود حيوان دارد، بُعد خواهشها و گرايشهاى وجودش دارد. حيوان از اين نظر نيز در محدوده خاصى زندانى است.
حيوان اگر هدفى را تعقيب كند و به سوى غايتى حركت كند كه از اين محدوده خارج باشد، مثلًا به نوع تعلق داشته باشد نه به فرد، به آينده تعلق داشته باشد نه به حال- مانند آنچه در بعضى حيوانات اجتماعى از قبيل زنبور عسل مشاهده مىشود- ناآگاهانه و به حكم غريزه و فرمان مستقيم نيرويى است كه او را آفريده و جهان را تدبير مىكند. ر.ک.مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى ج۲،ص۱۸-۲۳.
ج.شعاع بینش انسان
شعاع بینش وآگاهى وسطح گرایش وخواسته انسان فراترازحیوان است.
آگاهى انسان و شناخت او، از ظواهر اشياء و پديدهها عبور مىكند و تا درون ذات و ماهيت آنها و روابط و وابستگيهاى آنها و ضرورتهاى حاكم بر آنها نفوذ مىنمايد. آگاهى انسان … هم مكان را درمىنوردد و هم زمان را.از اين رو، هم به ماوراى محيط زيست خويش آگاهى پيدا مىكند تا آنجا كه دست به شناخت كُرات ديگر مىيازد، و هم بر گذشته و آينده خويش وقوف مىيابد….
بالاتر اينكه انسان انديشه خويش را درباره بىنهايتها و جاودانگيها به جولان مىآورد و به برخى بىنهايتها و جاودانگيها شناخت پيدا مىكند. آدمى از شناخت فرديت و جزئيت پا فراتر مىنهد، قوانين كلى و حقايق عمومى و فراگيرنده جهان را كشف مىكند و به اين وسيله تسلط خويش را بر طبيعت مستقر مىسازد.
انسان موجودى است ارزشجو، آرمانخواه و كمال مطلوبخواه؛ آرمانهايى را جستجو مىكند كه مادى و از نوع سود نيست؛ تنها به خودش و حداكثر همسر و فرزندانش اختصاص ندارد، عام و شامل و فراگيرنده همه بشريت است، به محيط و منطقه خاص يا قطعهاى خاص از زمان محدود نمىگردد.
… آسايش و خدمت به انسانها از آسايش خودش با اهميتتر مىگردد؛ خارى كه در پاى ديگران فرو برود مثل اين است كه در پا بلكه چشم خودش فرو رفته باشد؛ با ديگران همدرد مىشود؛ از شادى ديگران شاد و از اندوه آنان اندوهگين مىگردد؛ به عقيده و آرمان مقدس خود آنچنان دلبستگى پيدا مىكند كه منافع خود، بلكه حيات و هستى خود را به سهولت فداى آن مىنمايد.
د.ملاك امتياز انسان،علم وایمان
علم به معنى اعم- يعنى مجموع تفكرات بشرى درباره جهان.
گرايشهاى معنوى و والاى بشر، زاده ايمان و اعتقاد و دلبستگيهاى او به برخى حقايق در اين جهان است كه آن حقايق، هم ماوراى فردى است، …و هم ماوراى مادى. ..اين گونه ايمانها و دلبستگيها به نوبه خود مولود برخى جهانبينىها و جهانشناسىهاست.
بنابراین تفاوت عمده و اساسى انسان با جانداران ، علم و ايمان است.
این دو درکنارهم می توانند انسان را ازحلقه حیوانات رها ساخته به سعادت برسانند.
جدايى علم و ايمان خسارتهاى غير قابل جبران به بار آورده است.
آنجا كه علم و معرفت نيست، ايمان مؤمنان نادان وسيلهاى مىشود در دست منافقان زيرك، كه نمونهاش را در خوارج صدر اسلام و در دورههاى بعد به اشكال مختلف مانند داعش وفرقه وهابیت تندروديده و مىبينيم.
علم بدون ايمان نيز تيغى است در كف زنگى مست؛ چراغى است در نيمه شب در دست دزد براى گزيدهتر بردن كالا. اين است كه انسان عالِمِ بىايمان امروز، با انسان جاهل بىايمان ديروز، از نظر طبيعت و ماهيت رفتارها و كردارها كوچكترين تفاوتى ندارد. چه تفاوتى هست ميان چرچيلها و جانسونها و نيكسونها و استالينهاى(وصهیونیست های) امروز با فرعونها و چنگيزها و آتيلاهاى ديروز؟ [1]
ه.تعریف انسان ازمنظر غربی ها
غرب ونظام سلطه لیبرالی تعریفی متفاوت ازانسان می دهد.وهمین منشاء بسیاری ازجنایت ها وبی عدالتی ها دردنیا شده است.
«نیکولو ماکیاولی» فیلسوف سیاسی در ایتالیا، انسان را موجودی شریر، خبیث و فزونطلب تعریف کرد که فاقد «اختیار» است و رفتار او را میشود پیشبینی کرد. و با استفاده از «قانون» و «زور» تحت کنترلش گرفت.
«توماس هابز» و «جان لاک» و «آدام اسمیت» نیزاین تعریف راپذیرفتند.این تعریف ازانسان ، مبنای مطالعات و پژوهشهای اندیشمندان امروز غرب درحوزههای مهم «علوم انسانی» و «اقتصاد سیاسی» و…به اصطلاح «اومانیسم» شده است
در این تعریف، حس و عاطفه و انسانیت جایی ندارد و صرفا بُعد مادی آن مورد توجه است. دین و اخلاق عملا در این نوع انسانیت مرده است.
با نگاه اومانیستی به انسان ، صهیونیستهای شروربا حمایت آمریکا وغرب، با لذت و افتخار دست به کودک ونسل کشی زده است.این تفکّر و تمدن،استعمار آفریقا و آسیا و کشتار مردمان آن سامان وجنایات غیرقابل وصف دراقصی نقاط دنیا را درکارنامه سیاه خود دارد. چون تعریفش ازانسان،چیزدیگری است. انسان وحشیِ اتوکشیده ادکلنزدهای که جزخود ارزشی برای ابنای بشرقایل نیست.
امام خامنه ای درسوم بهمنماه سال ۱۳۷۳ماهیت ارپایی ها راچنین بیان کردند:
« شما اروپا را همیشه در چهرههای بزک کرده اتو کشیده کراوات بسته ادکلن زده مرتب و منظم در شانزهلیزه نبینید! اروپا در سارایووست. حقیقت اروپا در جنگ جهانی اوّل و دوم است… امروز هم اگر غربیها از اهداف فرا اروپایی و فراجهانی فارغ شوند، باز همان جنگ و دعواها را از سر میگیرند. طبیعت اروپاییها چنین است.»
گفتاردوم.نام گزاری یهود،اسرائيل وصَهیونیسم
الف.یهود
” يهود” در اصل از ماده” يهوذا” كه نام يكى از فرزندان يعقوب است گرفته شده و سپس ذال تبديل به دال گرديده و يهودا شده و منسوب به آن يهودى مىباشد.[2]
ب.اسرائيل
اسرائيل” يكى از نامهاى يعقوب، پدر يوسف مىباشد.[3]
ج.صَهیون وصَهیونیسم
صَهیون، واژهای عبری است که در کتاب مقدس از آن در اشاره به شهر اورشلیم استفاده شدهاست. در واقع صهیون، نام کوهی در اورشلیم میباشد.
صهیونیسم (عبری: צִיּוֹנוּת) [tsijoˈnut] یک جنبش سیاسی و ملیگرای یهودی است که در اواخر سده ۱۹ میلادی شکل گرفت. عمدهترین هدف جنبش صهیونیسم، تشکیل میهنی برای یهودیان بود.[4]
ازمنظرامام خمینی (ره)،دین امروزی یهود، بیشتر متوجه مادیات و امور سیاسی است و میان دو گروه «یهود» و «صهیونیسم» جدایی است، بلکه صهیونیسم یک گروه سیاسی است که با همه ادیان الهی مخالف است که حتی خود یهودیان آن را نمیپذیرند. صهیونیسم برای ایجاد اسرائیل بزرگ و برای توجیه سیاستهای خود مبانی خود را مطالب مطابق تعالیم تورات دانسته است. [5].
گفتارسوم.پیشینه یهود درعصرپیامبرص
یهودیان قبل از ظهور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیوسته، از ظهور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خبر میدادند و اخبار حضرت را پیوسته در مکه دنبال میکردند.[6]
اما با ظهور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) راه عداوت و دشمنی در پیش گرفتند. دلایل این دشمنی ها رامیتوان دراین موارد دید:
«یهودیان به اصالتنژادی خود همیشه مغرور بودهاند و میخواستهاند به همه مردم خاصه فقرا و ضعفا حکومت کنند. تصور باطلی داشتهاند که دین آسمانی فقط دین ایشان است و هیچ کس غیر از ایشان، حقی در رسالت و پیامبری ندارد؛ نسبت به اعراب از این لحاظ که بر ایشان همیشه چیره بودهاند، کینه و عداوت کورکورانه و تقلیدی دارند، شیفتگی ناپسندشان به امور مادی و حرص زشت ایشان بر زندگی و لوازم آن، مبالغه آنها در مفاسد و کارهای زشت و احساس آنها به این که نبوت مردی از عرب چیرگی و سلطهشان را از میان بر خواهد داشت و به سودهای کلانشان از بازرگانی نامشروع و ربا خاتمه خواهد داد، با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مسلمانان عداوت شدیدی ابزار میکردند. به علاوه، آنان مردمی بودند که تقوی نداشتند، سنگدلی و بیرحمی و ارتکاب به گناه در همه کارهایشان به چشم میخورد. از اینرو دشمنیشان نسبت به پیامبر و مسلمانان عرب و عموم بشریت زیاد بود.[7]
حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اصحابش از بدو ورود آن حضرت به مدینه(یثرب) پیوسته مورد هجو و دشنام یهودیان قرار داشته، از تحریض دشمنان اسلام از سوی یهودیان، ایمن نبودند.[8]
تا اینکه سرانجام قبایل یهود درمدینه وخیبر ، یکی پس از دیگری، مغلوب سپاه اسلام شدند، وجزیرة العرب ازشراین فتنه گران پاکسازی شد.[9]
یهودیان برای مقابله با اسلام پیوسته درکناردشمنان اسلام (مشرکان،منافقان) مثلث شوم(یهودیان،مشرکان ومنافقان) راتشکیل می دادند.
وامروزهم درمقابل اسلام ناب،مثلث شوم عبری ،غربی،عربی(منافقان حکام عرب) رادرآسیای میانه(خاورمیانه)به رهبری آمریکا تشکیل داده اند. [10]
گفتارچهارم.پیشینه دولت غاصب صهیونیسم
دولت صهیونیسم،پدیدآمده به دست نظام سلطه ودولت های غربی یعنی انگلیس وآمریکا و…می باشد.
جریان سیاسی صهیونیسم در دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی پس از جنگ دوم جهانی تصمیم به مهاجرت به فلسطین و تشکیل حکومت در آنجا گرفت؛ سپس با همکاری سازمان ملل متحد، دولت فعلی صهیونیسم رسمیت یافت. هرچند این جریان سیاسی از آرمانهای یهود سوءاستفاده کرد؛ اما هیچگاه نباید آن را با یهودیت یکی دانست.از نظر دولتمردان غربی، این منطقه از جهان همواره باید ناآرام و درگیر جنگ باشد تا آنها بتوانند با پرداخت بهایی ناچیز به منابع این سرزمین دست یابند؛ پس هیچگاه نمیتوان نگاهی دینی به جریان سیاسی صهیونیسم داشت و نباید حکومت آنها را نمایی از حکومت یهودیان دانست؛ حتی دولت فعلی آنها نیز دولتی دینی نیست، بلکه رسماً دولتی سکولار و غیردینی است. [11]
ازنگاه غرب وجود فرقه صهیونیست درمنطقه غرب آسیا(خاورمیانه)لازم وضروری است.
به گفته جوبایدن رئیس جمهورفعلی آمریکا توجه کنید:
جو بایدن در جشن «حانوکا» یهودیان در کاخ سفید گفت: ایالات متحده به ارسال کمکهای نظامی به اسرائیل ادامه خواهد داد … وقتی که چند سال پیش گفتم برای صهیونیست بودن لازم نیست یهودی باشید، انتقادات زیادی به من وارد شد اما من یک صهیونیست هستم. [12]
همچنین درسفر به سرزمینهای اشغالی با تاکید بر ادامه حمایت واشنگتن از رژیمصهیونیستی گفت: اگر در اینجا اسرائیل وجود نداشت باز هم برای تشکیل آن اقدام میکردیم.[13]
همچنین درجنگ غزه وقتی خبرنگار «اماسانبیسی» با اشاره به شهادت دههاهزار نفر در غزه که غالبا غیرنظامی وزن وکودک هستند از بایدن پرسید: «آیا شما در غزه، چیزی به نام خط قرمز هم دارید؟»
بایدن پاسخ داد: «بله اما، هرگز قصد ندارم اسرائیل را کنار بگذارم. دفاع از اسرائیل امری حیاتی است! [14]
سران غرب(اروپا)به صراحت گفتند:مااسرائیلی هستیم ودرکناراسرائیل هستیم.
چراغربی ها برلزوم وجوی اسرائیل تاکید وبرحفظ این فرقه شروروجنایتکاروسگ هار،ازهیچ عملی دریغ نمی ورزند؟
پاسخ:فلسفه پیدایش صهیونیسم،برای مقابله با اسلام ناب محمدی ص وتمدن سازی مسلمانان است.چون نجات تمدن غرب(هردوکس)ایستادگی درمقابل تمدن اسلامی به قیادت ایران است.
طوفان الاقصی،(۱۵مهر۱۴۰۲)طوفانی درجغرافیای رژیم صهیونیستی ایجاد کرد که موجب نگرانی غرب وحامیان آنها شد.ودرادامه ، وعده صادق ازسوی ایران،بزرگتراز طوفان الاقصی بود، که نقاب ازچهره ۲۰۰ساله غرب کنارزد ومردم دنیا این چهره بزک کرده ضدبشری وفاسد لیبرال دموکراتیک طرفدارحقوق بشر!را به عیان دیدند.قیام اساتید ودانشجویان درسراسردنیا بویژه درآمریکا وکشورهای اروپایی، حاکی ازتزویر ورسوایی وپوچی همین نظام سلطه دارد.
بخش دوم.انسان شناسی يهود در قرآن
دراین بخش برآنیم به شناسایی یهودازمنظرقرآن بپردازیم:
قرآن بدترین وشرورترین دشمنان اسلام ومسلمانان را،یهودیان ومشرکان معرفی می کند.می فرماید: بطور مسلم يهود و مشركان را دشمن ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت.(لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا)(مائده:۸۲)
گوستاولوبون فرانسوی می گوید: اگر بنا باشد صفات یهود را در جمله ای خلاصه، بیان کنیم باید این گونه بگوییم:
«یهودیها همچون انسانهایی هستند که تازه از جنگل وارد شهر شده و همیشه از صفات انسانی بی بهره بوده اند. چرا که همیشه مانند پست ترین مردم روی زمین زندگی می کنند.[15]
قرآن کریم درآیات گوناگون به بنیان شناسی یهودپرداخته وهویت وصفات وعملکرد آنان را بیان کرده است.ازقبیل:
آنها را حريصترين مردم حتى حريصتر از مشركان بر زندگى (اين دنيا و اندوختن ثروت) خواهى يافت (تا آنجا) كه هر يك از آنها دوست دارد هزار سال عمر كن(وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَياةٍ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَة (بقره:۹۶)
حريص در اندوختن مال و ثروت، حريص در قبضه كردن دنيا، حريص در انحصارطلبى، آنها حتى از مشركان كه طبعا مىبايست در جمعآورى اموال از هر راهی باكى نداشته باشند حريصترند.
” آن چنان علاقه به دنيا دارند كه” هر يك از آنها دوست دارد هزار سال عمر كند.
قرآن درآیاتی سنگدلی وقساوت قلب یهود را این گونه تشریح می کند:
۱.و دلهاى آنها را سخت وقسّی نموديم. ( وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَة(مائده:۱۳)
خداوند دلهاشان را سخت و قسّی نمود که هیچگاه در برابر حقایق، انعطافی از خود نشان نمیدهند.
۲.دلهای شما از سنگ و صخرهها نیز سختتر است. چراکه پارهای از سنگها میشکافد و از آن نهرها جاری میشود و بعضی از آنها شکاف میخورد و از آن قطرات آب تراوش میکند و گاه برخی سنگها و صخرهها از خوف خدا از فراز کوه فرو میافتد، اما دلهای شما نه چشمه عواطف و علمی از آن میجوشد و نه قطرات محبتی از آن تراوش میکند و نه از خوف خدا میطپد. (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (بقره:۷۴)
سؤال: چرا آدمی به این مرحله از سنگدلی میرسد؟
پاسخ: لجبازی، نفاق، پیمانشکنی، تسلیمناپذیری در برابر احکام الهی، کجدهنی به پیامبران خدا و آموزههای دینی، رفتن به کژراهه. اینها انسان را به این مرحله از سنگدلی و سیاه قلبی میرساند.
«بنی اسرائیل همیشه مردمی وحشی، خونریزبوده اند. حتّی زمانی هم که یهود بر کشورهای خود حکومت می کرده دست از خونریزی برنداشته اند، بی پروا وارد جنگ می شدند و چون با شکست مواجه می گردیدند به پاره ای خیالات غیرانسانی و بی اساس پناه می بردند. خلاصه آنکه هیچ فرقی میان یهود و حیوانات نمی توان گذاشت[16] .
تاریخ در همه ی زمانها خون ریزی یهود را به صحنه ی نمایش گذارده است. «کاسیوس» در کتاب ۷۸خود، فصل ۳۲ در حوادث سال ۱۱۷میلادی می نویسد:
«مطابق همین تاریخ، یهود در غرب دریای طرابلس برای کشتن رومیها و یونانیها به رهبری «اندریا» خروج کرده، همه را به قتل رساندند و خونهایشان را آشامیده، گوشتهایشان را نیز خوردند. سپس سرها و استخوانها را قطعه قطعه کرده، به سگها دادند.
مردم ما را نیز مانند حیوانات به کشتار یکدیگر مجبور کردند که تعداد کشته شدگان این جنایت به دویست وبیست هزار(۲۲۰۰۰۰) نفر رسید.
یهود چنین جنایتی را نیز در مصر و قبرس به رهبری «آرتیمون» تکرار کردند، که نتیجه ی آن کشته شدن دویست وچهل هزار( ۲۴۰۰۰۰) انسان بی گناه بود.
در «سافیل»شهری در اسپانیا، ۱۳۸ مسیحی را به قبرستانی خارج از شهر برده، آنها را با گلوله مجروح و سپس زنده زنده به گور کردند ولی برخی از جسدها به طور کامل زیر خاک پنهان نشده بودند به طوری که دستهایشان از قبر بیرون مانده بود!
البته این سنگدلی وجنایت ودرنده خویی برای یهود تازگی ندارد. حتّی درجنگ سال ۱۹۶۷ میلادی که بین مسلمانان و اسرائیل اتّفاق افتاد،هنگامی که جنگ پایان یافت و یهودیها بر بیت المقدس پیروز شدند، به روستایی که در نزدیکی شهر قرار داشت حمله کردند، مردم بی دفاع و بی گناه نیز از ترس کشته شدن به مسجد پناه بردند، ولی برای یهود مسجد و غیر مسجد تفاوتی ندارد، زمانی که مردم وارد مسجد شدند هلیکوپترهای آنان بر فراز مسجد به پرواز درآمده و با تیراندازی به مردم بی دفاع آنها را به خون خود آغشته نموده و آتش زدند. این خبر در تمام رادیوها و روزنامه های آن زمان منتشر شد.
جنایت بمباران تجمع کودکان گرسنه درجنگ غزه وفلسطین،همه مردم دنیا راشوکه کرد.
جنایتهایی که فعلادر غزه روی میدهد، به خوبی نشان میدهد چرا این رژیم و این قوم، همواره در طول تاریخ «منفور» ملتها بودهاند. نشان میدهد چرا هیچ ملتی، این قوم نفرین شده را به رسمیت نمیشناسد. چرا ایران ۴۵ سال ازآغازپیروزی انقلاب اسلامی میگوید: «اسرائیل غده سرطانی است و باید از صفحه روزگار محو شود.» این نشان میدهد این قوم چقدردرنده خو است.جنایتهایی که این رژیم نحس، در غزه مرتکب شده روی همه جنایکاران تاریخ وابلیس را سفید کرده است. هم در نحوه جنایت، هم در میزان جنایت و هم در تعداد کشتارها ی کودکان وزنان بی پناه.درتاریخ دهم اسفند۱۴۰۲شمسی کامیونهای حامل موادغذایی که با اجازه صهیونیستها، امکان ورود به غزه را یافتهاند، پس از جمع شدن زنان و کودکان گرسنه به دور آن، از سویتانکهایی که کمین گرفته و منتظر فرصت مناسب بودند هدف قرار میگیرند! دراین جنایت وصف ناپذیر، ۱۰۹ فلسطینی شهید و بیش از ۷۶۰ نفر هم زخمی شدهاند. این «نقشهکشی» برای «کشتار کودکان گرسنه» آنقدر شیطانی است که صدای اعتراض کشورهای زیادی را در آورده است. کلمبیا، اعلام کرد، قراردادهای تجاریاش در حوزه نظامی را با این رژیم یکطرفه قطع میکند. چین خواستار جلوگیری کشتار غیرنظامیان در غزه از سوی صهیونیستها شد. وزارت خارجه چین اعلام کرد که «غزه با فاجعه انسانی بیسابقهای مواجه است و ما از هدف قرار دادن غیرنظامیان هنگام دریافت کمکها در شهر غزه شوکه شدیم و شورای امنیت باید اقدامی فوری برای آتشبس انجام دهد.»
شورای امنیت سازمان ملل نیز ضمن برگزاری نشستی محرمانه، به این حمله وحشیانه پرداخت.
دیدهبان حقوق بشر اروپا -مدیترانه نیز گزارش داد که این جنایت را مستندسازی کرده است. به گفته این دیدهبان، تانکهای ارتش اسرائیل به سمت صف گرسنگان در میدان النابلسی در خیابان الرشید غزه شلیک کردند.» مدیر دفتر امور انسانی سازمان ملل متحد در غزه نیز اعلام کرد که ۷۰۰ فلسطینی بعد از جنایت رژیم صهیونیستی در میدان النابلسی همچنان وضعیت بغرنجی دارند.
بمباران مدرسه
هنوز واکنشها درباره کشتار «صف گرسنگان» تمام نشده بود که خبر رسید، صهیونیستها، یک مدرسه دیگر را در شهرک «حمد» واقع در شمال غرب «خانیونس» در غزه بمباران کردند.
عبور از روی اُسرا باتانک!
رسانههای فلسطینی دیروز حتی گزارشی تصویری منتشر کردند که نشان میداد نیروهای اشغالگر رژیم صهیونیستی یک جوان فلسطینی را دستگیر و در نزدیکی کارخانه «الستار» در خیابان «صلاح الدین» واقع در محله «الزیتون» (شرق غزه) دستبند میزدند اما در نهایت او را به شهادت رسانده و با تانک از روی او عبور کرده و پیکرش را له میکنند. فقط دست دستبندزده او سالم مانده است!
درجنایات ۲۰۰روزه صهیونیست هادرغزه وکرانه باختری وکل فلسطین،وقایعی رخ داده تاریخ ازنگارش آن شرم دارد.[17]
پیامبران،سفیران الهی به سوی مردم برای هدایت آنان هستند.ولی یهودیان نه تنها حرمت آنان را پاس نداشتند بلکه بی پروا به ریختن خون پاک آنان اقدام کردند وبه آن افتخارمی ورزیدند.خداوند در آیاتی به کشتن پیامبران به دست یهود اشاره دارد: یک.غضب خداوند شامل حال آن ها (یهود) شد، چراکه به خدا کفر مى ورزیدند و پیامبران الهى را به ناحق مى کشتند. (وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ … ذلِک بِأَنَّهُمْ کانُوا یکفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ (آل عمران:۱۱۲))
دو. آنها بخاطر اينكه پيمانشان را شكستند و آيات خدا را انكار كردند و پيامبران را به ناحق كشتند …. (مطرود درگاه خدا شدند). (فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ وَ كُفْرِهِمْ بِآياتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ)(نساء:۱۵۵)
سه. پیامران بدون هیچ گناهی به شهادت رساندند.(وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَق)(آل عمران:۱۸۱)
چهار. آيا هر زمان پيامبرى بر خلاف هواى نفس شما آمد در برابر او تكبر كرديد (و از ايمان آوردن به او خود دارى نموديد و به اين قناعت نكرديد بلكه) عدهاى را تكذيب نموده، جمعى را بقتل رسانديد؟!
(أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ) (بقره:۸۷)
»؛ واژۀ «تَقْتُلون» با صیغه مضارع نشانه استمرار است، یعنى یک یا دو پیامبر را نکشتند، بلکه بر این کار استمرار داشتند.
آری آنها دست به کشتار پیامبران زدند و بدون هیچ مجوزى آنها را به شهادت رساندند.تنها به دلیل این که آنها را مخالف منافع نامشروعشان مى دیدند.[18]
پنج. (قوم یهودبه زعم خودحضرت مسیح راکشتند.گفتند) ما مسيح عيسى بن مريم پيامبر خدا را كشتيم.(وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ)(بقره:۱۵۷)
آیه اشاره به این نکته داردکه یهود به کشتن پیامبران افتخار مى کردند.گرچه
آنان شخصی را که شباهت به حضرت عیسی داشت اشتباها به دار زدند. [19]
در برخی روایات اشاره شده که کشتن پیامبران الهی به قدری برای یهود عادی بود که از طلوع فجر تا طلوع آفتاب ( حدود یک ساعت و نیم )هفتاد پیامبر الهی را کشتند، سپس به کارخود پرداخته گویا هیچ حادثه ای رخ نداده است!
از جمله پیامبرانی که توسط یهود کشته شدند، حضرت یحیی و حضرت زکریّا (ع) بودند، این دو پیامبر الهی فقط به دلیل منع یهود از اعمال زشت و غیر انسانی به شهادت رسیدند. همان گونه که تصمیم به قتل حضرت هارون (ع) جانشین حضرت موسی (ع) گرفتند ولی موفق نشدند.
اقدام به شهادت رساندن پیامبر اسلام (ص)
در تاریخ آمده که یهودیان برای به شهادت رساندن پیامبراسلام ص اقداماتی انجام داده اند.
درغزوه بنی نضیردرمدینه یهویان تصمیم گرفتندسنگی ازپشت بام برسرپیامبرص که درکناردیوارنشسته بود رهاکنند ووی را به شهادت برسانند.
پس از فتح خیبر، همسر«سلام بن مشکم» یهودی که به ظاهر اسلام آورده بود غذایی از گوشت ران گوسفند آغشته به سم آماده کرد و خدمت رسول اکرم (ص) فرستاد، پیامبر خدا (ص) که به تنهایی غذا میل نمی کرد، «بشر بن براء» را دعوت نمود، بشر قطعه ای از آن گوشت را تناول نمود، اما پیامبر (ص) به مجرّد اینکه گوشت را در دهان گذاشت و مقداری از آن راجوید، لقمه را از دهان بیرون انداخته فرمود:«به خدا قسم این گوشت به من خبر می دهد که مسموم است» بشر در همان مجلس از پای درآمد ولی اثرش دربدن پیامبر گرامی اسلام (ص) مدتی گذشت. [20]
امروز(سال۱۴۰۲و۱۴۰۳ش) ماشین جنگی صهیونیستها و کشتار وحشیانه زنان و کودکان درغزه وفلسطین، خوی حیوانی ودرندگی این قوم شرور را به اوج رسانده ومدعیان حقوق بشر به مانندحیوانات بی شعور به تماشانشسته اند.
قرآن این گرگان درنده وسگهای هاردرهیئت انسان را پست ترازحیوان است:
۱… آنها همچون چهار پايانند، بلكه گمراهتر.(أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ) (اعراف : ۱۷۹)
۲.آيا گمان مىبرى اكثر آنها مىشنوند يا مىفهمند؟ آنها فقط همچون چهار پايانند بلكه گمراهتر! (أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً) (فرقان:۴۴)
این قوم شرور با چهار پايان هیچ تفاوتى ندارند، چون فاقدعقل وشعورند.و روشن است كه از چهارپا نمىتوان توقعى داشت، جز نعره كشيدن و لگد زدن، و كارهاى غير منطقى انجام دادن.ولی اينها از چهارپايان پست ترند.چرا كه حیوانات اگروحشی گری ودرندگی می کنندفاقدعقل وشعورند، و لی صهیونیستها با اندیشه شیطانی وبرنامه ریزی، مرتکب این جنایات می شوند.
آرون بوشنل خلبان آمریکایی ۲۵ ساله که دربمباران غزه نقش داشت، در پی عذاب وجدان، خود را درمقابل سفارت رژیم صهیونیستی در آمریکا به آتش کشید.اوگفت: «من آرون بوشنل هستم. عضو نیروی هوائی ارتش آمریکا. دیگر نمیخواهم در این نسلکشی دست داشته باشم. میخواهم یک حرکت اعتراضی بکنم. البته در مقایسه با بلایی که اسرائیل بر سر مردم فلسطین میآورد چیزی نیست.»[21]
دیگر جانیان صهیونیستی نیزاگر آنی سیگنالشان وصل می شد ووجدانشان ازکشتن دههاهزارزن وکودک فلسطینی به دردمی آمد،باید بمانند بوشنل خود را آتش می زنند.
تفاوت انسان وحیوان درچیست؟جزعقل وشعور؟وقتی انسانی عقل وشعور نداشت ازحیوان هم پست تراست وجایگاهی جزدرجهنم نخواهدداشت.
۵. فسادگر
قرآن به دو فساد بزرگ تاريخى بنى اسرائيل درکره زمین اشاره می کند:
ما در كتاب تورات به بنى اسرائيل اعلام كرديم كه شما در زمين، دو بار فساد خواهيد كرد، و راه طغيان بزرگى را در پيش خواهيد گرفت.(وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرا)(اسراء:۴)
دراین آيه، سخن از دو انحراف وفساد بزرگ بنى اسرائيل به ميان آمده است، كه به دنبال هر يك از اين دو، خداوند مردانى نيرومند و پيكار جو را بر آنها مسلط ساخته تا آنها را سخت مجازات كنند و به كيفر اعمالشان برسانند. [22]
منظورازدوفساد قوم یهوددرميان مفسران گفتگوهاست.
بعضى احتمال دادهاند اين دو حادثه مربوط به رويدادهاى بعد از جنگ جهانى دوم و تشكيل حزبى بنام” صهيونيسم” و تشكيل دولتى بنام” اسرائيل” در قلب ممالك اسلامى است، منظور از فساد اول بنى اسرائيل و برترى جويى آنها همين است.
و منظور از فساد دوم هجوم بنى اسرائيل با اتكاى نيروهاى استعمارى جهانخوار و اشغال سرزمينهاى اسلامى و گرفتن بيت المقدس و مسجد الاقصى است.
و به اين ترتيب بايد مسلمانان در انتظار پيروزى دوم بر بنى اسرائيل باشند بطورى كه مسجد اقصى را از چنگال آنها بيرون آورند و نفوذشان را از اين سرزمین قطع کنند. [23]
طوفان الاقصی(۱۵ مهر ماه ۱۴۰۲ )، شایدهمان مسلمانانی باشند که فریاد پایان اسرائیل را سرداده باشند.
ايجاد فساد در روى زمين، و برترى جويى و استكبار (علو كبير) از امورى است كه اثرش در همين جهان دامان انسان را مىگيرد، و به همين دليل بنى اسرائيل بارها گرفتار شكستهاى سخت و پراكندگى و بدبختى شدند، چرا كه دست به فساد در زمین زدند.
هم اكنون گروهى از قوم يهود يعنى” صهيونيستها” اقدام به غصب سرزمينهاى فلسطینی ها و آواره ساختن آنها از وطنشان و كشتن و نابود كردن فرزندانشان كردهاند و حتى احترام خانه خدا بيت المقدس را نيز رعايت نكردند.
آنها در برخورد با مسائل وقوانین جهانى وبین المللی، عملا نشان دادهاند كه تابع هيچ قانون و معيارى نيستند، هر گاه يك رزمنده فلسطينى به سوى آنها شليك كند آنها در عوض،خانه ها واردوگاههاى آوارگان و كودكستانها و مدارس وبيمارستانهاى آنان را بمباران وویران مىكنند، خود را به هيچ يك از مصوبات مجامع بينالمللى پايبند نمىدانند و آشكارا همه را زير پا مىگذارند.این جمعيت از نظر اخلاقى و فكرى نمونه كاملى از جنايت و ناديده گرفتن همه مسائل انسانى مىباشند، و اين خود مصداقى است از فساد در ارض و برترى جويى و استكبار.خداوندمی فرماید: بايد اینان منتظرباشندكه مردانی باایمان وقدرتمندبرای سرکوب آنان می فرستیم تا بر آنها چيره شوند و وعده قطعى خدا را درباره آنها عملى سازند. .( بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيد (اسراء:۵) [24]
۶.بهانه جو،لجوج و خیره سر
ملت یهود ،انسان های لجوج و خیره سروبهانه جوهستند.قرآن به تعدادی اشاره کرده است:
یک. قصه گاوبنی اسرائیل ولجاجت آنان با حضرت موسی ع در آیۀ ۶۷ تا۷۰سورۀ بقره چنین آمده است:
و [به خاطر بیاور] هنگامى را که موسى به قوم خود گفت: خداوند به شما دستور مى دهد ماده گاوى را ذبح کنید، گفتند: آیا ما را مسخره مى کنى؟ موسى گفت: به خدا پناه مى برم از این که از جاهلان باشم ! (وَاذْ قالَ مُوسى لِقُوْمِهِ انَّ اللَّه یأْمرُکم انْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أتتخِذنا هُزُواً قالَ اعُوذُ بِاللَّهِ انْ اکونَ مِنَ الْجاهِلینَ)
این آیه وآیات بعدی مربوط به ماجراى قتلى است که در بنى اسرائیل اتفاق افتاد، و چون قاتل شناخته نشد، و مى رفت که منشأ درگیرى هاى عظیمى میان قبائل بنى اسرائیل گردد، به حضرت موسی ع مراجعه کردند.دستورى از سوى خداوند رسید که ماده گاوى را ذبح کنند، و قسمتى از آن را به بدن مقتول زنند تا به سخن آید، و قاتل خود را معرفى کند. [25].
ولی لجاجت بنى اسرائیل اجازه نداد موضوع خاتمه یابد. با این که برخى از آنها قاتل را مىشناختند ولی نمىخواستند معرّفى شود.مى خواستند با بهانه جویى ها و لجاجت ها، موسى علیه السلام شرایطى را پیشنهاد کند که اصلًا چنین گاوى پیدا نشود تا به ماجراجویى خود ادامه دهند.[26]
به موسى علیه السلام گفتند: از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن كند كه آن چگونه (گاوى) است؟ (موسى) گفت: همانا خداوند مىفرمايد: ماده گاوى كه نه پير و از كار افتاده باشد و نه بكر و جوان، (بلكه) ميان اين دو (و ميان سال) باشد. پس آنچه به شما دستور داده شده (هر چه زودتر) انجام دهيد.وقتى بنى اسرائيل فهميدند كه موضوع جدّى است، شروع به بهانهتراشى نمودند
(آنان به موسى) گفتند: از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن سازد كه رنگش چگونه باشد؟ (موسى) گفت: همانا خداوند مىگويد: آن ماده گاوى باشد زرد يك دست، كه رنگ آن بينندگان را شاد و مسرور سازد! (بار ديگر به موسى) گفتند: از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن كند چگونه گاوى باشد؟ زيرا اين گاو بر ما مشتبه شده و اگر خداوند بخواهد (با توضيحات تو) حتماً هدايت خواهيم شد.
(موسى) گفت: خداوند مىفرمايد: همانا آن گاوى است كه نه چنان رام باشد كه زمين را شخم زند و نه كشتزار را آبيارى كند. از هر عيبى بركنار است و هيچ لكّهاى در (رنگ) آن نيست. گفتند: الآن حقّ (مطلب) را آوردى!
چنان گاوى را پيدا كرده و) آن را سر بريدند، ولى نزديك بود انجام ندهند. مفسران در اينجا يادآور مىشوند كه اين گاو در آن محيط منحصر به فرد بوده است. و بنى اسرائيل آن را به قيمت بسيار گزافى خريدند. [27]
در حديث آمده است كه پيامبر عليه السلام فرمود:بنى اسرائيل مأمور ذبح يك گاو ساده و معمولى بودند، لكن چون سخت گرفتند و بهانه آوردند، خداوند نيز بر آنان سخت گرفت.[28] .
دو.تقاضای کتاب آسمانی ازپیامبراعظم ص
درسوره نساء آیه ۱۵۳اشاره به این دارد که جمعى از يهود نزد پيامبر ص آمدند و گفتند اگر تو پيغمبر خدايى كتاب آسمانى خود را يك جا به ما عرضه كن، همانطور كه موسى تورات را يك جا آورد، [29] (يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ (نساء:۱۵۳)
بی شك قوم یهود در اين تقاضا حسن نيت نداشتند، زيرا هدف از نزول كتب آسمانى ارشاد و هدايت و تربيت است.گاهى اين هدف با نزول كتاب آسمانى يك جا تامين مىشود، و گاهى تدريجى.آنان دنبال بهانه بودند.خداوند به عدم حسن نيت آنها اشاره كرده، و ضمن دلدارى به پيامبرش، سابقه لجاجت و عناد و بهانهجويى يهود را در برابر پيامبر بزرگشان موسى بن عمران بازگو ميكند.انها
از موسى خواستند: خدا را آشكارا به ما نشان بده”! و
وهمین خواسته سبب شد كه صاعقه آسمانى به خاطر اين ظلم و ستم آنها را فرا گيرد.[30] ولی آنها از خواب غفلت بيدار نشدند و از مركب غرور پائين نيامدند .[31]
سه.بهانه دیگر:درسوره بقره آیه۹۷و۹۸اشاره می کند:یهود به پیامبرخداص مىگويند چون فرشتهاى كه وحى بر تو نازل مىكند جبرئيل است و ما با جبرئيل دشمن هستيم به تو ايمان نمىآوريم.(قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ.. )
درشان نزول آیه آمده است: روزى ابن صوريا (از علماى يهود) با جمعى از يهود منطقه فدك نزد پيامبر اسلام ص آمدند، و سؤالات گوناگونى از حضرتش كردند. و نشانههايى را كه گواه نبوت و رسالت او بود جستجو نمودند، از جمله گفتند: اى محمد خواب تو چگونه است؟ زيرا به ما اطلاعاتى در باره خواب پيامبر موعود داده شده است، فرمود: چشم من به خواب مىرود اما قلبم بيدار است. (تنام عيناى و قلبى يقظان) گفتند: راست گفتى اى محمد!
ابن صوريا پرسید: نام آن فرشتهاى كه بر تو نازل مىشود چيست؟ فرمود: جبرئيل است.
” ابن صوريا” گفت: او دشمن ما است، دستورهاى مشكل در باره جهاد و جنگ مىآورد. اما ميكائيل هميشه دستورهاى ساده و راحت آورده، اگر فرشته وحى تو ميكائيل بود به تو ايمان مىآورديم! [32]
از اينان بايد پرسيد مگر فرشتگان الهى با يكديگر از نظر انجام وظيفه فرق دارند؟ مگر آنها طبق خواسته خودشان عمل مىكنند يا از پيش خود چيزى مىگويند؟ آنها همان گونهاند كه قرآن معرفى كرده ،هر چه خداوند دستور دهد همان را انجام مىدهند (لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ: (تحريم:۶).
چهار. آوردن نامهاى ازسوى خدا به عنوان ما
درآیه دیگرمی فرماید: آيا مىخواهيد از پيامبر خود همان تقاضاهاى (نامعقول) بكنيد، كه پيش از اين از موسى كردند (و با اين بهانهجويىها سر از ايمان باز زنيد) (أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ كَما سُئِلَ مُوسى مِنْ قَبْلُ (بقره:۱۰۸)
درشان نزول آیه از ابن عباس نقل شده ” وهب بن زيد” و” رافع بن حرمله” ازسران یهود نزد رسول خدا ص آمدند و گفتند از سوى خدا نامهاى به عنوان ما بياور تا آن را قرائت كنيم و سپس ايمان بياوريم! و يا نهرهايى براى ما جارى فرما تا از تو پيروى كنيم!.[33]
ازویژگی های قوم یهود پیمان شکنی است.هیچ قوم وملتی چون قوم یهودبدعهدی وپیمان شکن نبودند.آنان دوازده پيمان خدا را زیرپانهادند.
آن گونه كه از آيات قرآن استفاده مىشود اين پيمان ها:پرستش خداوند يگانه، نيكى به پدر و مادر، بستگان، يتيمان، و مستمندان، و خوشرفتارى با مردم، بر پا داشتن نماز، اداى زكات، دورى از اذيت و آزار، و خونريزى ،فسادو..بوده است.
در آيه ۸۳ و ۸۴ سوره بقره می فرماید: و (بياد آريد) زمانى كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم، جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد و به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و بينوايان، احسان كنيد و با مردم، به زبان خوش سخن بگوييد و نماز را برپاى داريد و زكات بدهيد…
و (بياد آريد) هنگامى كه از شما پيمان گرفتيم، خون هاى يكديگر را نريزيد و همديگر را از سرزمين خود بيرون نكنيد، پس شما (به اين پيمان) اقرار كرديد و خود بر آن گواه هستيد.(وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ … وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ.)
خداوند در آیه ۱۲سوره مائده از نقض پیمان به «کفر» و «کژراهه» تعبیر کرده است. ﴿فَمَنْ کَفَرَ . . . سَوَاءَ السَّبِيلِ﴾ یعنی پیمانشکنی و نقض دستورات خداوند نوعی کفران الهی و رفتن به بیراهه و کج راهه و انحراف از صراط مستقیم است.
ودرآیه۱۳ سوره مائده به عواقب پیمانشکنی قوم بنیاسرائیل یعنی لعنت خدا و قساوت قلب اشاره می کند.
نخستین ثمرۀ تلخی که نصیب پیمانشکنان یهود شد، مورد لعن خداوند قرار گرفتند. لعن یعنی طرد و دور ساختن. و لعن خدا یعنی از رحمت و فیض خداوند محروم شدند. و از مهرو محبت بیدریغش دور گردیدند. چون گیاهی که برای رشد خود نیاز به نور خورشید داشته ولی از آن محروم میگردد. پیمان شکنان نیز از فیض الهی بیبهرهاند. لذا بستر هدایت و سعادت را از دست میدهند. یهودیان پیمانشکن به چنین سرنوشتی دچارشدند. ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ﴾ ودیگرخداوند دلهاشان را سخت و قسّی نمود که هیچگاه در برابر حقایق، انعطافی از خود نشان نمیدهند.﴿وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً﴾
پيمان شكنان موردتنفرهمه انسانهای آزاده هستندو در نتيجه پراكنده اند.و تا اين پيمانشكنيها ادامه دارد، اين وضع نيز ادامه خواهد يافت، و اگر مىبينيم چند روزى در پناه ديگرقدرتها مانند:آمریکاوانگلیس و… سر و صدا ورجزخوانی هایی دارند هرگز دليل بر پيروزيشان نيست، به خوبى آشکاراست روزى را كه فرزندان غيور اسلام، در سايه قرآن بپاخيزند و به اين پیمان شکنان خاتمه دهند وآنان راازنقشه جهان حذف کنند.[34]
۸.نژاد پرست وخود راملتی برگزیده خواندن
یهود خود را يك نژاد برتر وملتی برگزیدهمىداند، و معتقد است گل سر سبد جامعه انسانيتند، بهشت به خاطر آنها آفريده شده!، و آتش جهنم با آنها چندان كارى ندارد! آنها فرزندان خدا و دوستان خاص او هستند، و خلاصه آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند! اين خود خواهى ابلهانه در آيات مختلفى از قرآن كه سخن از يهود مىگويد منعكس است.
بى شك سرچشمه بسيارى از جنگها و خونريزيها در طول تاريخ بشر، برترىجويى نژادى بوده است. اصولا نژاد پرستى شعبهاى از شرك است.
و اگر بنا شود نژاد پرستان جهان را ردهبندى كنيم بی شك يهود در ردههاى بالا قرار خواهند گرفت. هم اكنون كشورى را كه آنها به نام” اسرائيل” باغصب سرزمین وتصرف خانه های فلسطینی ها تشكيل دادهاند بر مبناى همين مساله نژاد پرستی بناشده است.وچه جنايتهاى هولناكى كه براى تشكيل ونگهدارى آن مرتكب نشده اند![35] .
نژادپرستی یهود درچندین آیه منعکس شده است.
در آيه ۱۸سوره مائده آمده است. يهود و نصارا گفتند: ما پسران خدا و دوستان خاص او هستيم”. (هر چند منظورشان فرزندان مجازى باشد)(.وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ:” )
و در آيه ۱۱۱ سوره بقره مىخوانيم: آنها گفتند كسى در بهشت داخل نمىشود مگر اينكه يهودى يا نصرانى باشد. (وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصارى)
و گفتند هرگز آتش دوزخ جز چند روزى به ما نخواهد رسيد! (وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّاماً مَعْدُودَةً ( بقره:۸۰)
اين پندارهاى موهوم از يك سو آنها را به ظلم و جنايت و گناه و طغيان دعوت مىكرد، و از سوى ديگر به كبر و خودپسندى و خود برتربينى ونژادپرستی.
قرآن درآیه ۹۴و۹۵سوره بقره درپاسخ این قوم ازخودراضی می فرماید: بگو اگر (آن چنان كه مدعى هستيد) سراى ديگر در نزد خدا مخصوص شما است نه ساير مردم پس آرزوى مرگ كنيد اگر راست مىگوئيد. ولى آنها هرگز به خاطر اعمال بدى كه پيش از خود فرستادهاند آرزوى مردن نخواهند كرد و خداوند از ستمگران آگاه است. (قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ ( بقره:۹۴-۹۵)
ودرآیه ۶سوره جمعه در مورد اين نژادپرستی وبلندپروازيهاى بىدليل یهود،مىگويد:” به آنها بگو اى يهوديان اگر گمان مىكنيد كه شما دوستان خدا غير از مردم هستيد پس آرزوى مرگ كنيد اگر راست مىگوئيد. (قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ)
دوست هميشه مشتاق لقاى دوست است، و مىدانيم كه لقاى معنوى پروردگار در قيامت رخ مىدهد هنگامى كه حجاب هاى عالم دنيا كنار رفت، و غبارهاى شهوات و هوسها فرو نشست، پردهها برداشته مىشود، و انسان با چشم دل جمال دلآراى محبوب را مىبيند، و بر بساط قربش گام مىنهد، و به مصداق” فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ”(قمر:۵۵) به حريم دوست راه مىيابد.
قرآن درسوره بقره آیه ۹۶ پرده از دروغ و تزوير یهود بر مىدارد.می فرماید: آنها را حريصترين مردم حتى حريصتر از مشركان بر زندگى (اين دنيا و اندوختن ثروت) خواهى يافت (تا آنجا) كه هر يك از آنها دوست دارد هزار سال عمر كند در حالى كه اين عمر طولانى او را از عقاب خداوند باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بينا است
چرا که آنها به هيچ وجه حاضر به ترك زندگى دنيا نيستند وحاضرندبرای رسیدن به آن مرتكب هزار گونه جنايت وخباثت ونسل کشی شوند.
۹.فساد اخلاقی
فساد از هر نوع و به هر شکلی که باشد یکی از وسایل شرافتمندانه جهت پیشبرد اهداف یهود بشمارمی آید.آنان فساد را چه فسادجنسی وفردی وچه فساداجتماعی،مالی،سیاسی و…رانه تنها دوست دارند که آن راجزوقوانین زندگی خودمی شمرندوباآن انس دارند.
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: یهود يكديگر را از كارهاى زشتى كه انجام مىدادند باز نمىداشتند (و نهى از منكر نمىكردند). به راستى چه بد است آنچه انجام مىدادند.(كانُوا لا يَتَناهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما كانُوا يَفْعَلُونَ( مائده:۷۹))
هیتلر در این رابطه می گوید: «با شکافتن هر دملی، انسان مشاهده می کند که میلیونها یهودی داخل آن مشغول فساد هستند.[36]
فساد ریشه دار در عمق جامعه اسرائیلی
«الیعازر گولدبرگ» قاضی بازنشسته اسرائیلی که در سابقه حضور در مقام ناظر کل رژیم صهیونیستی را داشته در سخنانی اعتراف کرده بود که فساد به طور گسترده در اسرائیل در حال گسترش است.
فساد اخلاقی وجنسی ومالی وکلاهبرداری، سرقت، خیانت در امانت، پولشویی و اخذ رشوه ، و…در بین سران سیاسی و نظامی ،ورزشی ،خاخام های رژیم صهیونیستی و…همچنان تیترروزنامه هاست.مانند:اسرائیل در باتلاق فساد و فروپاشی اخلاقی است.
رژیم صهیونیستی یکی ازده (۱۰ )مرکز بزرگ دارای خانههای فساد در دنیا به شمار میرود. این خانههای فساد زیر نظر پلیس رژیم صهیونیستی و از حمایت قانونی آنها برخوردار هستند.بازار سیری ناپذیر صنعت فحشا در سرزمین اشغالی. اسرائیل بهشت مجرمان جنسی است. جامعه صهیونیستی یکی از بیبند و بارترین جوامع دنیا به شمار میرود. [37]
فساد درلانه عنکبوت چنان گسترده است که به سرعت اسرائیل را به سوی سقوط میکشاند و خطر آن از هر خطر سیاسی و یا امنیتی دیگر بیشتر است.هرچند که سران صهیونیست تلاش دارند که پروندههای فساد را ازدید جامعه پنهان وسانسور کنند. [38]
۱۰.دلهاى مرده و زنگارگرفته
قرآن یهودیان را دل مردگانی معرفی می کند که قفل بردلهاشان زده شده است:
آنها مىگويند قلبهاى ما در غلاف است و نمىتواند گفته تو را درك كند، اين بواسطه آن است كه خداوند در اثر كفرشان مهر بر دلهايشان نهاده، لذا جز عده كمى از آنان ايمان نخواهند آورد. (وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا(نساء :۱۵۵))
يهودیان در برابر رسول اكرم ص ايستادند، و از پذيرفتن دعوت حق سرباز زدند.
به پیامبرخدا ص مىگفتند: دلهاى ما در حجاب و غلاف است و آنچه بر ما مىخوانى ما نمىفهميم!
هرچند آنها اين گفته را از روى استهزاء و سخريه مىگفتند، اما قرآن مىفرمايد: مطلب همانست كه آنها مىگويند، زيرا بواسطه كفر و نفاق دلهاى آنها در حجابهايى از ظلمت و گناه و كفر قرار گرفته و خداوند آنها را از رحمت خود دور داشته است، و به همين دليل بسيار كم ايمان مىآورند.[39]
۱۱. سخنان کفرآمیز
قوم یهودبه مال واموال خویش می نازیدندوسخنان کفرآمیزمی گفتند.
قرآن می فرماید: خداوند سخن آنها را كه گفتند خدا فقير است و ما بىنيازيم، شنيد، آنچه را آنها گفتند خواهيم نوشت و (همچنين) به قتل رسانيدن پيامبران را به ناحق (مىنويسيم) و به آنها مىگوئيم بچشيد عذاب سوزان را.
(لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ) (آلعمران:۱۸۱)
ابن عباس درشان نزول آیه مىگويد:
پيامبر ص نامهاى به يهود” بنى قينقاع” نوشت وآنها را به انجام نماز و پرداخت زكات، و دادن انفاق در راه خدا) دعوت نمود.
فرستاده پيامبر ص به خانهاى كه مركز تدريس مذهبى يهوديان بود و بيت المدارس نام داشت وارد شد، و نامه را بدست” فنحاص” دانشمند بزرگ يهود داد، او پس از مطالعه نامه، با لحن استهزا آميزى گفت: اگر سخنان شما راست باشد، بايد گفت: خدا فقير است و ما غنى و بىنياز! زيرا اگر او فقير نبود، از ما قرض نمىخواست! (اشاره به آيه” مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً(حديد:۱۱) . علاوه محمد ص معتقد است، خدا شما را از رباخوارى نهى كرده، در حالى كه خود او در برابر انفاقها بشما وعده ربا و فزونى ميدهد! (اشاره به آيه” يُرْبِي الصَّدَقاتِ”(بقره:۲۷۶)
آيات فوق نازل گشت واسرارنهفته درذهن یهودرا فاش کرد. ولى بعدا” فنحاص” انكار كرد كه چنين سخنانى را گفته باشد. [40]
۱۲.تحریف گری ودروغ پردازی
یهودیان تحریف گران ماهری اند. به خاطر حفظ موقعيت و منافع خود حقایق را تحریف وتغيير می دهند.برخی ازنویسندگان با جمع آوری روایات جعلی به نام اسرائیلیات،کتابها نوشتند.علامه امینی درکتاب الغدیرحدودصد صفحه روایات جعلی را آورده است.علامه عسکری با بررسی وتحلیل تاریخ صدراسلام روایات جعلی واسرائیلیات را به نقدکشیده است.کتاب عبدالله سبای یهودی،کتاب یکصدوپنجاه صحابی دروغین و…نمونه ایی ازآن است.
از خصلتهای بارز قوم یهود، تحریف حقایق وتاریخ و تغییر دستورهای خداوند است.
قرآن می فرماید:آنها كلمات را تحريف مي كنند و از محل و مسير آن بيرون مىبرند.(يُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ)(مائده:۱۳)
تحریف دو نوع است: تحریف معنوی و تحریف لفظی.
تحریف معنوی یعنی تفسیری برخلاف معنای واقعی و خلاف رضای خداوند بدهند و یا معانی کلمات وحی را دگرگون نمایند.
تحریف لفظی یعنی کلمهای را جابجا کنند یا واژهای را حذف و یا بر آن بیفزایند.
خداوند در سوره نساء آیه ۴۶ میفرماید: بعضى از يهود، سخنان را از محل خود تحريف مىكنند (مِنَ الَّذِينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ )
چندین آیه، خصلت تحریفگری یهودیان را بازگو کرده و این خصلت ناپسند را یادآور مسلمانان کرده است. در آیه ۴۱ سوره مائده و در سوره بقره آیه ۷۵میفرماید: «برخی از آنان کلام الهی را میشنوند، و پس از تعقّل آن را تحریف میکنند. (وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُون)
درسوره بقره می فرماید: و پارهاى از آنها عوامانى هستند كه كتاب خدا را جز يك مشت خيالات و آرزوها نمىدانند، و تنها به پندارهايشان دل بستهاند! واى بر آنها كه مطالبى با دست خود مىنويسند سپس مىگويند: از طرف خدا است تا به بهاى كمى آن را بفروشند، واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند، و واى بر آنها از آنچه از اين راه به دست مىآورند! (فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ) (بقره:۷۸و۷۹)
درشان نزول آیه آمده است:جمعى از دانشمندان يهود اوصافى را كه براى پيامبر اسلام ص در تورات آمده بود تغيير دادند و اين تغيير به خاطر حفظ موقعيت خود و منافعى بود كه همه سال از ناحيه عوام به آنها مىرسيد.
هنگامى كه پيامبر اسلام ص مبعوث شد، و اوصاف او را با آنچه در تورات آمده بود مطابق ديدند ترسيدند كه در صورت روشن شدن اين واقعيت منافع آنها در خطر قرار گيرد، لذا بجاى اوصاف واقعى مذكور در تورات، صفاتى بر ضد آن نوشتند.يهودیان كه تا آن زمان كم و بيش صفات واقعى او را شنيده بودند، از علماى خود مىپرسيدند آيا اين همان پيامبر موعود نيست كه بشارت ظهور او را مىداديد؟ آنها آيات تحريف شده تورات را بر آنها مىخواندند تا به اين وسيله قانع شوند.[41]
یهودیان نه تنها حقایق الهی را تحریف کردند که حقایق تاریخ راهم منکرشدندوبا دروغ سازی هولوکاست،هنوزهم مردم دنیا را ازواقعیات وحقایق بازمی دارند.
۱۳.منکرنزول کتاب آسمانی
دربرخی آیات اشاره دارد که قوم یهودمنکرنزول کتاب آسمانی برپیامبران بودند.کتابهای آسمانی را وحی نمی دانستند،بلکه نوشته دست بشرمی شمردند.
درسوره انعام آیه۹۱می فرماید:آنها خدا را چنان كه بايد نشناختند كه گفتند هيچ چيز بر هيچ انسانى نفرستاده بگو چه كسى كتابى را كه موسى آورد نازل گردانيد كتابى كه نور و هدايت براى مردم بود (اما شما) آن را به صورت پراكنده قرار مىدهيد قسمتى را آشكار و قسمت زيادى را پنهان مىداريد و مطالبى به شما تعليم داده شده كه نه شما و نه پدرانتان از آن با خبر نبوديد بگو: خدا … و سپس آنها را در گفتگوهاى لجاجت آميزشان رها كن تا بازى كنند! (وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِي جاءَ بِهِ مُوسى نُوراً وَ هُدىً لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطِيسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ كَثِيراً وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ) (انعام:۹۱)
شان نزول: از ابن عباس چنين نقل شده كه جمعى از يهوديان گفتند: اى محمد! آيا راستى خداوند كتابى بر تو فرستاده است؟! پيامبر گفت: آرى، آنها گفتند:
به خدا سوگند كه خداوند هيچ كتابى از آسمان فرو نفرستاده است! [42]
قوم یهود،به دلیل پیمان شکنی ها وایستادن درمقابل خدا وپیامبران، موردخشم وغضب الهی قرارگرفتند.برخی منسوخ شده به شکل بوزینه درآمدند.
درسوره اعراف آمده است: هنگامى كه در برابر فرمانى كه به آنها داده شده بود سركشى نمودند به آنها گفتيم به شكل ميمونها در آئيد و طرد شويد.(فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ (اعراف:۱۶۶ )
درسوره مجادله می خوانیم: آيا نديدى كسانى را كه طرح دوستى با جمعيتى كه مورد خشم خدا بود ريختند؟ اينها نه از شما هستند و نه از آنان! آنها سوگند دروغ ياد مىكنند (كه از شما هستند) در حالى كه خودشان مىدانند (دروغ مىگويند).
(أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ يَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (مجادلة:۱۴)
اين قوم” مغضوب عليهم” ظاهرا همان قوم يهود است كه در آيه ۶۰ سوره مائده به همين عنوان معرفى شده، آنجا كه در باره يهود مىگويد:بگو آيا شما را از كسانى كه وضعشان از اين هم بدتر است با خبر كنم آنها كسانى هستند كه خداوند آنها را لعنت كرده و مورد غضب قرار داده( قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ …) [43]
۱۵. توطئهها وشرارتهای پیوسته يهود
اسلام از همان آغاز با توطئههاى قوم یهود روبه رو بود. و در بسيارى از حوادث دردناك، آنها را داخل صحنه يا در پشت صحنه می دید. گرچه یهودیان به عشق پيامبر موعود به سرزمين حجاز کوچ کردند، ولى بعد از بعثت پیامبراعظم ص، از دشمنان سرسخت اوشدند.امروز نيز در بيشتر توطئههاى ضد اسلامى، يهودیان یا مستقیم در صحنه اند و يا در پشت صحنه پشتیبان نظام سطه اند. و اين عبرتى است براى صاحبان بصيرت! و همانگونه كه تاريخ پيغمبر اكرم ص نشان مىدهد تنها طريق دفع آنان برخورد قاطعانه است، به خصوص” صهيونيستها” كه در منطقشان هيچ گونه مدارا و عدل و انصاف نيست، زبانشان زور است، و جز با زور و قدرت نمىتوان با آنها سخن گفت. ولى با اين حال از مؤمنان راستين بيش از هر چيز مىترسند. و اگر مسلمانان امروز همانند ياران پيامبر ص از ايمان و استقامت و قاطعيت كافى برخوردار باشند ترس و وحشت آنها بر دلهاى اين دشمنان خونخوار چيره مىشود، و مىتوان با همين لشكر الهى آنها را از زمينهاى اشغال شده بيرون راند. و اين درسى است كه رسول اللَّه ص در چهارده قرن قبل به ما داده است.[44]
آيا در برابر ظالم بيدادگرى كه مردم را به جرم گفتن” لا اله الا اللَّه” از خانه و كاشانهشان آواره مىسازد، و هستى آنها را تملك مىكند و پايبند به هيچ قانون و منطقى نيست مىتوان با حرف حساب ايستاد؟!
آيا در برابر چنين ديوانگان بى منطق وسگ های هار،جز با زبان اسلحه مىتوان سخن گفت؟
امروز اسرائيل غاصب ورژیم صهیونیستی تمام قوانين بينالمللى و اخطارها و قطع نامههاى سازمانهاى جهانى را كه مورد اتفاق تمام ملتها است، و تمام قوانين بشرى و دينى را به سخره گرفته وزير پا گذاشته است، وتوسط ماشین جنگی شان دههاهزار كودك بى گناه وزنان ومردان و حتى بيماران بيمارستانها درغزه وفلسطین در زير بمبهاى سنگرشکن، قطعه قطعه شده و سوزانده شده است.کدام وجدان بیداری این همه جنایت وخباثت وشرارت رابرمی تابد!
۱۶.علمای یهود
قرآن ازعلمای یهودتوصیفی کرده که درادیان دیگرچنین توصیفی نشده است.
آنان را به جهت تحریف حقایق،گرفتن رشوه،گمراه گری مردم،مبارزه با پیامبران و…تشبیه به سگ وحمارکرده است. بسيارى از علماى اهل كتاب و راهبان، اموال مردم را به باطل مىخورند، و خلق را از راه خالق باز مىدارند. (إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ).(توبه:۳۴)
درسوره اعراف آیات ۱۷۵و۱۷۶ به سرگذشت بلعم باعورا اشاره کرده می فرماید:
و براى آنها بخوان سرگذشت آن كس را كه آيات خود را به او داديم ولى (سرانجام) از (دستور) آنها خارج گشت و شيطان به او دست يافت و از گمراهان شد.
و اگر مىخواستيم (مقام) او را با اين آيات (و علوم و دانشها) بالا مىبرديم (اما اجبار بر خلاف سنت ماست لذا او را به حال خود رها ساختيم) ولى او به پستى گرائيد و از هواى نفس خويش پيروى كرد او همچون سگ (هار) است كه اگر به او حمله كنى دهانش را باز و زبانش را برون خواهد كرد و اگر او را به حال خود واگذارى باز همين كار را مىكند (گويى آن چنان تشنه دنيا پرستى است كه هرگز سيراب نمىشود)
(وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث)
بلعم باعورا،دانشمندى كه علم فراوان داشت،اسم اعظم می دانست،مستجاب الدعوه بود.مردم جهت رفع گرفتاریهشان به او مراجعه می کردند.ولی سرانجام در خدمت فراعنه در آمد ودرمقابل حضرت موسی ع ایستاد.
ودرسوره جمعه آیه۵با تشبیه علمای یهودبه حمارمىفرمايد:” كسانى كه تورات بر آنها نازل شد و مكلف به آن گشتند ولى حق آن را اداء ننمودند و به آياتش عمل نكردند همانند درازگوشى هستند كه كتابهايى بر پشت خود حمل مىكند” (مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً).
اين قوم از خود راضى كه تنها به نام تورات يا تلاوت آن قناعت كردند، بىآنكه انديشه در محتواى آن داشته باشند و عمل كنند همانند همين حيوانى هستند كه در حماقت و نادانى ضرب المثل و مشهور خاص و عام است.اين گوياترين مثالى است كه براى عالم بىعمل مىتوان بيان كرد. [45]
۱۷. فرجام يهود، پراكندگى وآوارگی
قوم یهودبه دلیل برخورداری ازویژگی های غیرانسانی ورفتارشرورانه اش درمیان جوامع انسانی جایی ندارد.وسرانجام ازنقشه جهان محوخواهدشد.قرآن فرجام آنها راچنین بیان می کند:
و (نيز بخاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت اعلام كرد تا دامنه قيامت كسى را بر آنها مسلط خواهد ساخت كه آنها را به طور مداوم در عذاب سختى قرار دهد. و آنها را در زمين به صورت گروههايى پراكنده ساختيم. (وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ … وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ …)(اعراف:۱۶۷-۱۶۸)
تاذن” و” اذن” هر دو به معنى اعلام كردن است، و نيز به معنى سوگند ياد كردن آمده است، در اين صورت معنى آيه چنين مىشود كه خداوند سوگند ياد كرده است كه تا دامنه قيامت چنين اشخاصى در ناراحتى و عذاب باشند.
از اين آيه استفاده مىشود كه اين گروه سركش، هرگز روى آرامش كامل نخواهند ديد، هر چند براى خود حكومت و دولتى تاسيس كنند، باز تحت فشار و ناراحتى مداوم خواهند بود، مگر اينكه براستى، روش خود را تغيير دهند، و دست از ظلم و فساد بكشند.
در آيه بعد به پراكندگى يهود در جهان اشاره كرده مىگويد:” ما آنها را در زمين متفرق ساختيم و به گروههاى مختلفى تقسيم شدند، بعضى از آنها صالح بودند به همين دليل هنگامى كه فرمان حق و دعوت پيامبر اسلام ص را شنيدند، ايمان آوردند، و جمعى ديگر چنين نبودند” و حق را پشت سر انداختند و براى تامين زندگى مادى خود از هيچ كارى فروگذار نكردند.[46]
اين آيات در حقيقت اشاره به قسمتى از كيفرهاى دنيوى آن جمع از يهود است كه در برابر فرمانهاى الهى قد علم كردند و حق و عدالت و درستى را به زير پا گذاردند.
و بزودى آنها كه ستم كردند مىدانند كه بازگشتشان به كجاست. (وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ (شعراء:۲۲۷)
[1] . مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى ج۲،ص۲۲ -۲۴ .
[2] . تفسير نمونه، ج۶، ص ۳۹۳ ازتفسير ابو الفتوح ج۵،ص۳۰۰ .
[3] . تفسير نمونه، ج۱، ص۲۰۴.
[4] . ویکی پدیادانشنامه آزاد واژه صهیون.
[5] . ر.ک.صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۵۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.
[6] . همدانی، اسحاق بن محمد، سیرت رسول الله، تحقیق اصغر مهدوی، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، ۱۳۷۷، ج۱، ص۲۵۳.
[7] . بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، علمی ـ فرهنگی، ۱۳۶۱، ج۱، ص۳۷.
[8] . طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵، ج۳، ص۱۰۰۳. وهمدانی، اسحاق بن محمد، سیرت رسول الله، تحقیق اصغر مهدوی، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، ۱۳۷۷، ج۲، ص۶۳۲
[9] . ویکی فقه فقه شیعه،یهود.
[10] . دفترپژوهش های فرهنگی،ص۱۳۳.
[11] . علیرضا فرهنگ، دکترای ادیان و مذاهب خبرآنلاین ۳آذر۱۴۰۲.
[12] . روزنامه فرهیختگان۲۱/۹/۱۴۰۲.
[13] . گروه بینالملل خبرگزاری فارس.۲۶/۷/۱۴۰۲.
[14] . روزنامه کیهان۲۱اسفند۱۴۰۲.
[15] . الیهود فی تاریخ الحضارات الاولی: ترجمه عادل، قاهره ۱۹۵۰میلادی.ص۵۸.
[16] . الیهود فی تاریخ الحضارات الاولی: ترجمه عادل، قاهره ۱۹۵۰ میلادی.ص۵۸ .
[18] . اخلاق در قرآن، آیة الله مکارم ج۲، ص۸۸.
[19] . تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۹۸.
[20] . موقف علماء الاسلام من الیهود: ص ۲۹، مکتب اسلام: شماره ۳، سال ۹، ص ۱۶۲.
[21] . روزنامه کیهان ۷اسفند۱۴۰۲ کد خبر: ۲۸۳۹۱۱
[22] . تفسير نمونه، ج۱۲، ص۲۸.
[23] . تفسير نمونه، ج۱۲، ص۳۰ از مجله مكتب اسلام شماره ۱۲، از بحث تفسيرى آقاى ابراهيم انصارى.
[24] . ر.ک.تفسير نمونه، ج۱۲، ص۳۳.
[25] . پیام قرآن،آیة الله مکارم، ج۱، ص ۹۸
[26] . اخلاق در قرآن، آیة الله مکارم، ج۳، ص۴۴.
[27] . تفسير نمونه، ج۱، ص: ۳۱۱.
[28] . تفسير نور،محسن قرائتی، ج۱، ص: ۱۳۷بنقل از تفسير نور الثقلين، ج ۱، ص ۸۹
[29] . تفسير نمونه، ج۴، ص: ۱۹۳
[30] . تفسير نمونه، ج۴، ص: ۱۹۴
[31] .همان،ص۱۹۵.
[32] . تفسير نمونه، ج۱، ص۳۶۲ ازمجمع البيان.
[33] . همان، ج۱، ص:۳۹۶.
[34] . ر.ک.تفسير نمونه، ج۱، ص۲۰۳.
[35] . ر.ک.تفسير نمونه، ج۱، ص۳۵۷-۳۵۸.
[36]. تاریخ المانیا الهتلریة: جلد ۱.
[37] . روزنامه مشرق ۱۴مرداد۱۳۹۷.
[38] . خبرگزاری مهر۸ فروردین ۱۴۰۲.
[39] . تفسير نمونه، ج۱، ص: ۳۴۱.
[40] . تفسير نمونه، ج۳، ص۱۹۳-۱۹۴،ازاسباب النزول واقدى، ص۹۹ .
[41] . تفسير نمونه، ج۱، ص۳۱۷.
[42] . تفسير نمونه، ج۵، ص: ۳۳۸ازمجمع البيان.
[43]. تفسير نمونه، ج۲۳، ص: ۴۵۶.
[44] . ر.ک. همان، ص۴۹۹
[45] . تفسير نمونه، ج۲۴، ص۱۱۵.
[46] . تفسير نمونه، ج۶، ص: ۴۳۱.