إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ( نور:19)
ترجمه:
كسانى كه دوست دارند زشتيها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد عذاب دردناكى براى آنها در دنيا و آخرت است، و خداوند مىداند و شما نمىدانيد.
تفسير:
اشاعه فحشاء ممنوع است
باز در اين آيات سخن از” داستان افك” و عواقب شوم و دردناك شايعه سازى تفسير نمونه، ج14، ص: 402
و اتهام ناموسى نسبت به افراد پاك است، چرا كه اين مساله بقدرى مهم است كه قرآن لازم مىبيند چند بار از طرق گوناگون و مؤثر اين مساله را تحليل كند، و چنان محكم كارى نمايد كه در آينده چنين صحنهاى در جامعه مسلمين تكرار نشود.
نخست مىگويد:” خداوند شما را اندرز مىدهد كه مانند اين عمل را هرگز تكرار نكنيد اگر ايمان (به خدا و روز جزا) داريد” (يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ) «1».
يعنى اين نشانه ايمان است كه انسان به سراغ اين گناهان عظيم نرود، و اگر مرتكب شد يا نشانه بى ايمانى است و يا ضعف ايمان، در حقيقت جمله مزبور يكى از اركان توبه را ترسيم مىكند، چرا كه تنها پشيمانى از گذشته كافى نيست بايد نسبت به عدم تكرار گناه در آينده نيز تصميم گرفت، تا توبهاى جامع الاطراف باشد.
و بعد براى تاكيد بيشتر كه توجه داشته باشند اين سخنان، سخنان عادى معمولى نيست، بلكه اين خداوند عليم و حكيم است كه در مقام تبيين بر آمده و حقايق سرنوشتسازى را روشن مىسازد، مىگويد:” خداوند آيات را براى شما تبيين مىكند و خداوند آگاه و حكيم است” (وَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ).
به مقتضاى علم و آگاهيش از تمام جزئيات اعمال شما با خبر است، و به مقتضاى حكمتش دستورات لازم را مىدهد.
__________________________________________________
(1) اين جمله در واقع كلمهاى در تقدير دارد و آن، كلمه” لا” است (يعظكم اللَّه ان لا تعودوا لمثله ابدا) و اگر نخواهيم تقدير بگيريم جمله” يعظكم” بايد به معنى” ينهاكم” باشد يعنى خداوند شما را از بازگشت به اينگونه كار باز مىدارد. […..]
تفسير نمونه، ج14، ص: 403
يا به تعبير ديگر به مقتضاى علمش از نيازهاى شما و عوامل خير و شرتان آگاه است، و به مقتضاى حكمتش دستورات و احكامش را با آن هماهنگ مىسازد.
باز براى محكم كارى، سخن را از شكل يك حادثه شخصى به صورت بيان يك قانون كلى و جامع تغيير داده و مىگويد:” كسانى كه دوست مىدارند زشتيها و گناهان قبيح در ميان افراد با ايمان اشاعه يابد عذاب دردناكى در دنيا و آخرت دارند (إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ).
قابل توجه اينكه نمىگويد كسانى كه اشاعه فحشاء دهند، بلكه مىگويد” دوست دارند كه چنين كارى را انجام دهند” و اين نهايت تاكيد در اين زمينه است.
1- اشاعه فحشاء چيست؟
از آنجا كه انسان يك موجود اجتماعى است، جامعه بزرگى كه در آن زندگى مىكند از يك نظر همچون خانه او است، و حريم آن همچون حريم خانه او محسوب مىشود، پاكى جامعه به پاكى او كمك مىكند و آلودگى آن به آلودگيش.
روى همين اصل در اسلام با هر كارى كه جو جامعه را مسموم يا آلوده كند شديدا مبارزه شده است.
غیبت.اگر مىبينيم در اسلام با غيبت شديدا مبارزه شده يكى از فلسفههايش اين است كه غيبت، عيوب پنهانى را آشكار مىسازد و حرمت جامعه را جريحه دار مىكند.
عیب جویی.اگر مىبينيم دستور عيبپوشى داده شده يك دليلش همين است كه گناه جنبه عمومى و همگانى پيدا نكند.
گناه آشکار.اگر مىبينيم گناه آشكار اهميتش بيش از گناه مستور و پنهان است تا آنجا كه در روايتى از امام على بن موسى الرضا ع مىخوانيم:
المذيع بالسيئة مخذول و المستتر بالسيئة مغفور له:
” آن كس كه گناه را نشر دهد مخذول و مطرود است و آن كس كه گناه را پنهان مىدارد مشمول آمرزش الهى است” «2».
__________________________________________________
(1) اين جمله همانگونه كه نظير آن را در چند آيه قبل داشتيم محذوفى دارد و تقديرش چنين است:” لو لا فضل اللَّه عليكم … لمسكم فيما افضتم فيه عذاب عظيم).
(2) اصول كافى جلد 2 باب ستر الذنوب،
تفسير نمونه، ج14، ص: 406
و اگر مىبينيم در آيات فوق موضوع اشاعه فحشاء با لحنى بسيار شديد و فوق- العاده كوبنده محكوم شده نيز دليلش همين است.
اصولا گناه همانند آتش است، هنگامى كه در نقطهاى از جامعه اين آتش روشن شود بايد سعى و تلاش كرد كه آتش خاموش، يا حد اقل محاصره گردد، اما اگر به آتش دامن زنيم و آن را از نقطهاى به نقطه ديگر ببريم، حريق همه جا را فرا خواهد گرفت و كسى قادر بر كنترل آن نخواهد بود.
از اين گذشته عظمت گناه در نظر عامه مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگيها خود سد بزرگى در برابر فساد است، اشاعه فحشاء و نشر گناه و تجاهر به فسق اين سد را مىشكند، گناه را كوچك مىكند، و آلودگى به آن را ساده مىنمايد.
در حديثى از پيامبر اسلام ص مىخوانيم: من اذاع فاحشة كان كمبتدئها:
” كسى كه كار زشتى را نشر دهد همانند كسى است كه آن را در آغاز انجام داده” «1».
در حديث ديگرى از امام موسى بن جعفر ع مىخوانيم كه مردى خدمتش آمد و عرض كرد: فدايت شوم از يكى از برادران دينى كارى نقل كردند كه من آن را ناخوش داشتم، از خودش پرسيدم انكار كرد در حالى كه جمعى از افراد موثق اين مطلب را از او نقل كردهاند، امام فرمود:
كذب سمعك و بصرك عن اخيك و ان شهد عندك خمسون قسامة و قال لك قول فصدقه و كذبهم، و لا تذيعن عليه شيئا تشينه به و تهدم به مروته، فتكون من الذين قال اللَّه عز و جل إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ:
” گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تكذيب كن، حتى اگر پنجاه نفر سوگند خورند كه او كارى كرده و او بگويد نكردهام از او بپذير و از آنها نپذير، هرگز چيزى كه مايه عيب و ننگ او است و شخصيتش را
__________________________________________________
(1) اصول كافى جلد 2 باب التعيير.
تفسير نمونه، ج14، ص: 407
از ميان مىبرد در جامعه پخش مكن كه از آنها خواهى بود كه خداوند درباره آنها فرموده:” كسانى كه دوست مىدارند زشتيها در ميان مؤمنان پخش شود عذاب دردناكى در دنيا و آخرت دارند” «1» و «2».
ذكر اين نكته نيز لازم است كه” اشاعه فحشاء” اشكال مختلفى دارد:
گاه به اين مىشود كه دروغ و تهمتى را دامن بزند و براى اين و آن بازگو كند.
گاه به اين است كه مراكزى كه موجب فساد و نشر فحشاء است به وجود آورد.
گاه به اين است كه وسائل معصيت در اختيار مردم بگذارند و يا آنها را به گناه تشويق كنند و بالآخره گاه به اين حاصل مىشود كه پرده حيا را بدرند و مرتكب گناه در ملاء عام شوند، همه اينها مصداق” اشاعه فحشاء” است چرا كه مفهوم اين كلمه، وسيع و گسترده مىباشد (دقت كنيد).
2- بلاى شايعهسازى
جعل و پخش شايعات دروغين و نگران كننده يكى از مهمترين شاخههاى جنگ روانى توطئهگران است.
هنگامى كه دشمن قادر نيست از طريق رويارويى صدمهاى وارد كند دست به پخش شايعات مىزند، و از اين طريق افكار عمومى را نگران و به خود مشغول ساخته و از مسائل ضرورى و حساس منحرف مىكند.
شايعهسازى يكى از سلاحهاى مخرب براى جريحهدار ساختن حيثيت
__________________________________________________
(1) كتاب ثواب الاعمال طبق نقل تفسير نور الثقلين جلد 2 صفحه 582.
(2) البته اين مسئله استثناهايى دارد از جمله موضوع شهادت در دادگاه و يا مواردى كه براى نهى از منكر هيچ راهى جز پرده برداشتن از روى زشتكارى يك نفر وجود ندارد مىباشد.
تفسير نمونه، ج14، ص: 408
نيكان و پاكان و پراكنده ساختن مردم از اطراف آنها است.
در آيات مورد بحث- طبق شان نزولهاى معروف- منافقين براى لكهدار ساختن حيثيت پيامبر خدا و متزلزل ساختن وجاهت عمومى او دست به جعل نا جوانمردانه ترين شايعات و پخش آن زدند و پاكى بعضى از همسران پيامبر بزرگ اسلام را- با استفاده از يك فرصت مناسب- زير سؤال كشيدند، و براى مدتى نسبتا طولانى چنان افكار مسلمانان را مشوب و ناراحت كردند كه مؤمنان ثابت قدم و راستين همچون مار گزيده به خود مىپيچيدند تا اينكه وحى الهى به يارى آنان آمد و چنان گوشمال شديدى به منافقان شايعهساز داد كه درس عبرتى براى همگان شد.
گر چه در جامعههايى كه خفقان سياسى وجود دارد نشر شايعات يك نوع مبارزه محسوب مىشود، ولى انگيزههاى ديگرى همچون انتقامجويى، تصفيه حسابهاى خصوصى، تخريب اعتماد عمومى، لكهدار ساختن شخصيت افراد بزرگ و منحرف ساختن افكار از مسائل اساسى نيز عوامل پخش شايعات محسوب مىباشد.
اين كافى نيست كه ما بدانيم چه انگيزهاى سبب شايعهسازى است، مهم آن است كه جامعه را از اينكه آلت دست شايعهسازان گردد و به نشر آن كمك كند و با دست خود وسيله نابودى خويش را فراهم سازد بر حذر داريم، و به مردم توجه دهيم كه بايد هر شايعه را همانجا كه مىشنويم دفن كنيم و گر نه دشمن را خوشحال و پيروز ساختهايم، بعلاوه مشمول عذاب اليم دنيا و آخرت كه در آيات فوق به آن اشاره شده خواهيم بود.
کشتن فرزندپیامبر درکربلا ازبزرگرترین گناهان روی زمین است. کشتن بی گناه،بستن آب،اسب تاختن بربدن ها،اسارت اهل بیت،
3- كوچك شمردن گناه-
در آيات فوق از مسائلى كه مورد نكوهش قرار گرفته اين بود كه شما گناهى همچون نشر بهتان و تهمت را مرتكب مىشويد و در عين حال آن را كوچك مىشمريد. تفسير نمونه، ج14، ص: 409
به راستى كوچك شمردن گناه خود يكى از خطاها است، كسى كه گناهى مىكند و آن را بزرگ مىشمرد و از كار خود ناراحت است در مقام توبه و جبران بر مىآيد، اما آن كس كه آن را كوچك مىشمرد و اهميتى براى آن قائل نيست و حتى گاه مىگويد:” خوشا به حال من اگر گناه من همين باشد”! چنين كسى در مسير خطرناكى قرار گرفته، و هم چنان به گناه خود ادامه مىدهد.
به همين دليل در حديثى از امير مؤمنان على ع مىخوانيم: اشد الذنوب ما استهان به صاحبه:” شديدترين گناهان گناهى است كه صاحبش آن را سبك بشمارد” «1».
__________________________________________________
(1) نهج البلاغه كلمات قصار شماره 348.