FILE007FILE007FILE007FILE007
  • صفحه اصلی
  • کتاب ها
  • پژوهش ها
  • مقالات
  • نکات و تصاویر
  • درباره ایشان
  • تماس با ما

جایگاه امید درپویایی انسانها

  • صفحه نخست
  • مقالات
  • جایگاه امید درپویایی انسانها
راههای ایجاد انگیزه و انگیزش در کارکنان
آبان 14, 1398
راهبرد جهاد فرهنگى در تقابل با ناتوى فرهنگى
آبان 14, 1398
منتشر شده توسط asanweb در آبان 14, 1398
موضوعات
  • مقالات
برچسب ها
  • اميد

چكيده

جایگاه امید درپویایی انسانها مربیان ش 19

چكيده

اميد، ترجمان رجاء، طمع، امل در مقابل يأس و نا اميدى، حالتى نفسانى‏است كه فرد اميدوار را به تلاش جدى وا مى‏دارد.

 اميد، در زندگى و پويايى آن، نقش شگفت انگيزى دارد و مجاهدتها،شب نخوابيها، عشق مادران به فرزندان و… در پرتو اميد امكان مى‏يابند وعملى مى‏شوند. به همين روى، پيامبران الهى، مؤمنان و شيعيان هيچ گاه درشرايط سخت و ستم حاكمان جور دست از اهداف خويش نكشيدند و با اميدبه نصرت الهى و آينده‏اى روشن در پيشبرد اهدافشان پويا و استوار ماندند.اميدها دو نوع‏اند:صادق و حقيقى؛ كاذب و مجازى. شاخصه‏هاى اميد صادق‏عبارت‏اند از: نيت صادق، همراهى با عمل، همراه بودن با خوف و معتدل‏زيستن، كه از سرچشمه‏هاى ايمان، هجرت، جهاد، انس با قرآن، نماز،انفاق، پايدارى و… پديد مى‏آيند. چنين نيست كه هر چيز متعلق اميد باشد.متعلق اميد راستين، خداوند، روز قيامت و رحمت الهى است كه مى‏تواند به‏انسان، پويايى و شادابى ببخشد و او را در حركت به سوى كمال يارى دهد.

چكيده

اميد، ترجمان رجاء، طمع، امل در مقابل يأس و نا اميدى، حالتى نفسانى‏است كه فرد اميدوار را به تلاش جدى وا مى‏دارد.

 اميد، در زندگى و پويايى آن، نقش شگفت انگيزى دارد و مجاهدتها،شب نخوابيها، عشق مادران به فرزندان و… در پرتو اميد امكان مى‏يابند وعملى مى‏شوند. به همين روى، پيامبران الهى، مؤمنان و شيعيان هيچ گاه درشرايط سخت و ستم حاكمان جور دست از اهداف خويش نكشيدند و با اميدبه نصرت الهى و آينده‏اى روشن در پيشبرد اهدافشان پويا و استوار ماندند.اميدها دو نوع‏اند:صادق و حقيقى؛ كاذب و مجازى. شاخصه‏هاى اميد صادق‏عبارت‏اند از: نيت صادق، همراهى با عمل، همراه بودن با خوف و معتدل‏زيستن، كه از سرچشمه‏هاى ايمان، هجرت، جهاد، انس با قرآن، نماز،انفاق، پايدارى و… پديد مى‏آيند. چنين نيست كه هر چيز متعلق اميد باشد.متعلق اميد راستين، خداوند، روز قيامت و رحمت الهى است كه مى‏تواند به‏انسان، پويايى و شادابى ببخشد و او را در حركت به سوى كمال يارى دهد.

واژه اميد

واژه اميد، معادل فارسى واژگانِ رجاء، طمع، امل، تمنّى و انتظار است. اينك براى روشن‏شدن مطلب به ترجمه و تبيين معانى كلمات فوق مى‏پردازيم.

رجاء

»رجاء« در لغت به معناى اميد داشتن است. [المنجد، ماده رجاء.]  وحقيقت آن عبارت است از حالت نفسانى وشادمانى دل كه منتظر فرمان محبوب خويش است و زمانى تحقق مى‏يابد كه فرد اميدوار درتهيه تمام اسباب و شرايط رسيدن به امر مورد انتظار، كوشش و تلاشى جدى نمايد. [ر.ك: محجة البيضاء، ملا محسن فيض كاشانى، ج 7، ص 249؛ معراج السعاده، ملا احمد نراقى، ص149.]  درقرآن كريم صفت رجاء به مؤمنان نسبت داده شده و از كافران سلب گريده است:

وَتَرْجُونَ مِنَ اللّهِ مَا لاَ يَرْجُونَ. [نساء4، آيه 104.]

و شما ]مؤمنان[ چيزهايى از خداوند اميد داريد كه آنان ]كافران [ندارند.

و يكى از نامهاى خداوند »منتهى الرجايا« [مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمى، دعاى جوشن كبير.]  نهايت اميدها است.

 رجاء در برابر واژه »خوف« است. خوف يعنى ترس و حالتى است كه با شنيدن يا ديدن‏يا احتمال وقوع چيز ترسناك در انسان پديد مى‏آيد و موجب نگرانى مى‏گردد. [ر.ك: محجة البيضاء، ج 7:، ص 2699.]  علماى‏اخلاق از »خوف و رجاء« بسيار سخن گفته و آن را دو بال حركت مؤمن شمرده‏اند؛ چون‏مؤمن هميشه بين خوف و رجاء است، هم ترس از قبول نشدن اعمال خود دارد و هم اميد به‏رحمت بيكران خداوند. [تفسير موضوعى قرآن، مراحل اخلاق در قرآن، جوادى آملى، ج 11، ص 302.]

 رجاء در آنجا به كار مى‏رود كه انسان اميدوار مقدمات كار را فراهم كند؛ مانندكشاورزى كه زمين را شخم زده، بذر را در آن مى‏پاشد و در انتظار محصول مى‏ماند.

 به هر حال، رجاء به معناى اميدوارى و ضد يأس و نا اميدى است. [ر.ك: معراج السعاده، ص 149.]

طمع

»طمع« در لغت به معناى حرص است. [المنجد، واژه طمع.]  و حقيقت آن يعنى علاقه نفس به سود مظنون. [قاموس قرآن، على اكبر قريشى، ج4، ص 328، واژه طمع.]  دربرخى آيات قرآن طمع همراه خوف آمده كه معناى اميدوارى مى‏دهد:

وَمِنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً. [روم30، آيه 24.]

و از نشانه‏هاى او برق را براى شما بيم آور و اميد بخش مى‏نماياند.

البته طمع، چنانچه توقع داشتن و چشم دوختن به اموال مردم باشد، مذموم و جزء صفات‏رذيله به شمار مى‏آيد. [ر.ك: معراج السعاده، ص 307.]  بنابراين، طمع با توجه به متعلق خود ممدوح و مذموم است يعنى‏هم بار مثبت دارد و هم منفى.

تمنى

»تمنى« به معناى تقدير و فرض است، و آرزوها را از اين رو تمنى مى‏گويند كه انسان تقديرو تصوير آن را در ذهن خود مى‏پروراند. [تفسير نمونه، آية اللَّه مكارم شيرازى، ج 14، ص 138.]  تمنى، آرزويى است كه انسان تحقق آن را دوست‏مى‏دارد، چه ممكن باشد و چه ممكن نباشد؛ مانند فقيرى كه آرزو مى‏كند توانگر شود. [الميزان، علامه طباطبايى، ترجمه موسوى همدانى، ج 14، ص 552.]  تمنى‏در حقيقت آرزوى دل است كه در آغاز كار مى‏باشد و هنوز مقدمات كار را فراهم نكرده‏است؛ مانند كشاورزى كه بدون شيار كردن زمين و پاشيدن بذر، منتظر محصول باشد. [تفسير موضوعى قرآن، مراحل اخلاق در قرآن، آية اللَّه جوادى، ج11، ص 302.]

 »امانى« (آرزوها) هم به معناى اميد و آرزوى محبوب و دوست داشتنى آمده و هم به‏معناى وعده‏هاى دروغين. [ر.ك: بحار الانوار، محمد باقر مجلسى، ج 4، ص 132.]  از اين رو هم براى پيامبران به كار رفته و هم براى شيطان.قرآن كريم درباره تمنى پيامبران مى‏فرمايد:

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلاَ نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ. [حج22، آيه 52.]

و پيش از تو ]نيز[ هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جز اينكه هر آرزويى ]براى پيشبرداهداف خود[ داشت، شيطان در آن شبهه القاء مى‏كرد.

درباره شيطان در قرآن كريم چنين آمده است: » وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ؛« [نساء4، آيه 119.]  ]شيطان گفت[ وآنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد.«

 و در آيه ديگر مى‏فرمايد:

يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُوراً. [نساء4، آيه 120.]

شيطان به آنان وعده مى‏دهد، و ايشان را در آرزوها مى‏افكند، و ]البته[ جز فريب به آنان‏وعده نمى‏دهد.

امانى تيغ دو لبه است و با توجه به متعلق و كاربردش بيشتر در آرزوهاى طولانى فريبنده به‏كار رفته است:

وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ. [حديد57، آيه 14.]

و آرزوها ]ى طولانى[ شما را غره كرد تا فرمان خدا آمد و ]شيطان[ مغرور كننده، شما رادرباره خدا بفريفت.

امل

»امل« به معناى اميد و آرزوست [المنجد، واژه امل.]  و متعلق آن بيشترامور مادى و مرتبط با زندگى دنيوى‏است. لذا آنجا كه توأم با زندگى است، مفيد است؛ اما آنجا كه در خدمت خواسته‏هاى‏نفسانى و بهره مندى بيشتر از دنيا و غفلت از آخرت است، مذموم شمرده شده است. قرآن‏كريم درباره كفار، كه در آرزوى ماندگارى در دنيا دارند، مى‏فرمايد:

ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ. [حجر15، آيه 3.]

بگذارشان تا بخورند و ]از دنيا[ برخوردار شوند و آرزوها سرگرمشان كند؛ پس به زودى‏خواهند دانست.

در روايت است كه امير مؤمنان(ع) فرمود: من بر شما از آرزوهاى دراز مى‏ترسم. [نهج البلاغه، خطبه 42.] » آرزوهاى‏دراز كه نكوهش شده، آرزوى بيشتر ماندن در دنيا و توقع بهره‏گيرى بيشتر از دنيا جهت‏خواسته‏هاى نفسانى است كه موجب غفلت و فراموشى آخرت و ارزش‏هاى ماندگارى مى‏شود.

انتظار

»انتظار« يعنى توقع و ترقّب. انتظار قدر مشترك حالت يقين، رجاء و امل است. انسان در هريك از اين حالات منتظر است: انتظار مطمئنانه، انتظار اميدوارانه و پخته و انتظار آرزومندخام. [ر.ك: تفسير موضوعى قرآن، مراحل اخلاق در قرآن، ج 11، ص 302.]  با روشن شدن معانى واژگان ياد شده دو نكته روشن مى‏گردد: نخست اينكه »اميد«به صورت تشكيك در همه آنها متجلى است. دوم آنكه گرچه كلمات ياد شده در مفهوم اميدو آرزو مشترك معنوى‏اند، ولى در متعلق خويش يكسان نيستند كه در توضيح مفاهيم‏گذشت؛ مثلا كلمه رجاء بيشتر با »خوف« همراه است، بر خلاف واژه امل كه بيشتر متعلق به‏امور مادى و مرتبط با زندگى دنيوى است و لذا از جانب پيشوايان بيشتر با نگرش منفى وهشدار رو به رو شده است. همچنين موارد استعمال دو واژه »اميد« و »آرزو« نزد بزرگان‏متفاوت است. واژه »اميد« بيشتر ترجمه كلمه رجاء است و به مسائل معنوى نظر دارد و واژه»آرزو« غالباً ترجمه كلمه امل است و در مسائل دنيوى و مادى به كار مى‏رود.

جايگاه و نقش اميد در زندگى

جايگاه و نقش اميد در زندگى چنان روشن است كه دليلى نمى‏طلبد؛ زيرا فروزانى روح اميددر دل آدمى، خود به خود او را به تحرك، تلاش و پويايى وامى‏دارد؛ همچنان كه رسول‏گرامى اسلام(ص) آن را رحمت الهى يعنى منشأ حيات و تلاش دانستند:

الاَملُ رَحمةٌ لِاُمَّتى و لَولا الاَمْل ما رَضَعَتْ والِدةٌ وَلَدَها وَ لاغَرَس غارسٌ شَجراً. [بحار الانوار، ج 74، ص 173، تفسير نمونه، ج 11، ص 11.]

اميد و آرزو براى پيروان من رحمت است و اگر اميد و آرزو نبود، هيچ مادرى كودكش راشير نمى‏داد و هيچ باغبانى درختى را غرس نمى‏كرد.

تلاشها، مجاهدتها، شب‏نخوابيها، عشق مادران به فرزندان و… همه در پرتو اميد و آرزويى‏است كه در جان آدمى نقش بسته است.

 انسان نا اميد و مأيوس چون مرده متحركى چراغ عشق و حركت در وجودش همواره‏خاموش است. اميرمؤمنان(ع) فرمود: »الاَملُ رفيقٌ مونسٌ« [ميزان الحكمة، محمدى رى شهرى، حديث 674.]  آرزو و اميد، همنشينى است‏كه موجب انس و آرامش مى‏شود.« روايت است كه روزى عيسى بن مريم، بر كشاورزى‏گذشت كه روى زمين كار مى‏كرد. به خدا عرض كرد: »خدايا! اميد و آرزو را از دل اين مردبيرون كن.« ناگهان كشاورز بيل خود را كنارى انداخته و نشست. حضرت دوباره رو به درگاه‏خداوند عرض كرد: »خدايا! نور اميد در دل اين مرد بيفكن.« ناگهان مرد از جاى كنده شده،بيل را به دست گرفت و مشغول كار شد. عيسى(ع) نزد كشاورز رفت و علت را پرسيد. اوگفت: »نخست گويى كسى به من گفت: كار بس است، كهنسال شده‏اى! استراحت كن.« باردوم همو گفت: »تو بايد زندگى كنى. پس برخيز و بكوش!« [بحار الانوار، ج 14، ص 329.]

 زندگى و تحرك و تلاش به اميد بسته است و بدون اميد چرخ زندگى لنگ است.

 از اين رو در آموزه‏هاى دينى و دوران امام معصوم(ع) اميد جايگاه ويژه‏اى دارد. ائمه‏اطهار(ع) با اميد بخشى به شيعيان خود، توانستند آنان را در شرايط سخت و بحرانى دوران‏حاكمان غاصب و ستمگر بنى اميّه و بنى عباس حفظ نمايند. به همين دليل، شيعيان و پيروان‏آل محمد(ص) على رغم مشكلات، تنگناها و اختناق حاكم، هيچ گاه از تلاش و حركت درپيشبرد اهداف خويش باز نايستادند و مأيوس نشدند. آنچه آنان را شاداب و سرزنده و پويانگه داشته بود، اميد و انتظار منجى بود كه امامان بزرگوار وعده داده بودند.

 روايت ذيل نمونه‏اى در اين مقوله است:

عَنْ عَلِى بنِ يَقطين قالَ: قالَ لى اَبوالحَسنِ مُوسَى بن جَعفر(ع) يا عَلىّ: الشّيعَةُ تُربىبِالاَمانِى مُنذُمِأَتِى سَنةٍ. [الغيبة، نعمانى، ص 295، غيبت، شيخ طوسى، تعليق شيخ آغا بزرگ تهرانى، ص 207، بحارالانوار، ج4، ص 132.]

على بن يقطين مى‏گويد: روزى ابوالحسن موسى بن جعفر(ع) به من فرمود: »اى على! كارشيعه با اميد سامان مى‏گيرد و دلش بر حق تثبيت مى‏شود، در دويست سال. ]يعنى دو قرن باآرزو پرورش مى‏يابد.[

توضيح اينكه: »… تُربى بالامانى« يعنى اصلاح حالات و تثبيت دلها بر حقّ به واسطه اميد. [ر. ك. بحارالانوار، 132 / 4.]

 امّا دويست سال انتظار كشيدن يعنى چه و مراد كدام برهه از زمان است؟ چهار احتمال‏در اين باره وجود دارد:

 اول: مراد از زمان صدور روايت است تا تولد امام زمان. ولى اگر صدور روايت در اواخرزندگى امام كاظم(ع) باشد، تا تولد امام زمان(ع) دويست سال نخواهد بود؛ چون شهادت آن‏حضرت به سال 183 ه . است و تا ولادت امام زمان(عج) كمتر از صد سال است.

 دوم: ابتداى دويست سال از آغاز بعثت پيامبر(ص) مراد باشد كه تا تولد امام عصر(عج)(255 ه .) بيش از دويست سال است.

 سوم: ابتداى دويست سال، آغاز هجرت و پايان آن ولايتعهدى امام رضا(ع) است.

 چهارم: ابتداى دويست سال، بعد از شهادت امام حسين(ع) است كه سرآغاز مشكلات‏شيعه و رو به رو شدن با تنگناهاست و مردم به كسى نيازمندند كه به آنان اميد دهد و پايان آن‏آغاز امامت حضرت مهدى(عج) است كه بارقه اميد در دلها تابيدن گرفت، از ميان احتمالات،اين بهترين احتمال است. [كتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 207 و 208.]  و وعده دويست سال بر اين برهه از زمان، تطبيق كامل دارد.

 در توضيح روايت گفته‏اند: يقطين (از شيعيان و پيروان بنى عباس) به فرزندش على (ازشيعيان اهل بيت) گفت: »اين وعده‏اى كه به شما داده‏اند تحقّق نمى‏پذيرد، اما وعده‏اى كه]پيامبر(ص) و ائمه[ درباره دولت بنى عباس به ما داده‏اند تحقق پذيرفته است.« على درپاسخ گفت: هر دو وعده از يك مجرا صادر شده‏اند. جز آنكه امر شما تحقق يافته و حكومت‏بنى عباس بر پا شده است؛ امّا امر ما هنوز وقتش نرسيده، هر چند براى نااميد كردن مامى‏گويند كه در اين مدت ]دويست، سيصد سال[ مردم از دين گريزان مى‏شوند. ليكن به ماگفته‏اند كه اين امر خيلى زود تحقق مى‏پذيرد فَرَج نزديك است.« [همان، ص 207.]  البته اين پاسخ را على ازامام موسى بن جعفر(ع) گرفته بود.

 روزى او به آن حضرت عرض كرد: »چرا كار دشمنان شما سامان يافته، ولى امر شماتحقق نيافته است؟« امام(ع) فرمود: »آرى اين چنين است. دشمنان ما به حكومت رسيدند؛امّا شما بايد اميدوار باشيد و آن روز خواهد آمد.« [همان، ص 207.]

 بارى، شيعيان در طول ساليان با اميد و انتظار زندگى كرده و براى رسيدن به صبحى دل‏انگيزو پر از عدل و داد، لحظه‏شمارى نموده‏اند. اين نه خاص شيعيان است بلكه اميدوارترين مردم‏جهان هستى مردان الهى‏اند؛ مانند پيامبران، اولياى خدا و مؤمنان؛ آنان با اميد به وعده‏هاى‏تخلّف‏ناپذير الهى و چشم دوختن به آينده‏اى نيك و فرح‏بخش، پا به عرصه گذاشتند و براهداف و آرمانهاى خويش پاى فشردند و تسليم حوادث و مشكلات نشدند. تاريخ شاهداين مدعاست. در طول تاريخ پيشوايان الهى و مؤمنان همواره با شرايط سخت و دشواريهاى‏سياسى و اجتماعى رو به رو بوده‏اند. آنان براى انجام رسالت خويش با حاكمان زور و زر وتزوير و مستكبران ستمگر به ستيزه برخاستند؛ در حالى كه در بدو امر هيچ نشانى از پيروزى‏به چشم نمى‏خورد.

 با اين حال، و در آن شرايط ناعادلانه جبهه حق و باطل هيچ‏گاه از ادامه راه نا اميد نشدند.طبق آيات قرآنى جبهه حق همواره در اقليت و جبهه استكبار در اكثريت و با توان رزمى بالاو تجهيزات بوده است. با اين نابرابرى مى‏بايست اهل حق بارها نابود شود و از صفحه تاريخ‏محو گردد و حتى نامى از آن نماند؛ امّا نتيجه به عكس شده و جبهه حق همواره پيروزمندانه‏از صحنه بيرون آمده است و على رغم نداشتن عِده و عُده پرچم پيروزى را برافراشته نگهداشته‏است. راستى نقطه اتكاى اين پيروزمندان چه بوده و آيا جز با عنصر نيروبخش اميد به‏رحمت، نصرت و وعده‏هاى تخلف‏ناپذير الهى قابل تفسير است؟!

 وقتى نيروهاى طالوت در مقابل لشكر جالوت ايستادند، گفتند: »امروز ما طاقت جنگيدن‏با جالوت و سپاهيانش را نداريم.« ولى شمار اندكى كه به ديدار خداوند ايمان داشتند، گفتند:»كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرةً بِإذنِ اللَّهِ [بقره 2، آيه 249.] ؛ بسا گروهى اندك كه بر لشكر عظيم به اذن‏خدا پيروز شود.«

 نقطه اميد و اتكا اميدواران اين آيه است:

ثُمّ نُنجّى رُسُلَنا وَالّذينَ آمَنُوا كَذلِك حَقٌّ عَلَينا نُنجِى المُؤمِنينَ. [يونس 10، آيه 103.]

سپس رسولان خويش و مؤمنان را از مشكلات و حوادث مى‏رهانيم؛ زيرا بر ما واجب‏است كه مؤمنان را نجات دهيم.

حال به دو واقعه قرآنى بنگريم كه نقش اميد را در زندگى بيشتر مى‏نماياند: حضرت موسى به‏امر خداوند قوم بنى اسرائيل را شبانه از مصر حركت داد تا به رود نيل رسيدند. صبحگاهان‏فرعونيان به تعقيب آنان پرداختند. قوم موسى، كه به ساحل رسيده بود، هيچ وسيله‏اى مانندكشتى و قايق در اختيار نداشت تا از آب عبور كند و از سويى لشكريان فرعون نزديك ونزديك‏تر مى‏شدند. قوم موسى در محاصره آب خروشان نيل و فرعونيان خشمگين مسلح‏قرار گرفته بودند. نه راه پيش داشتند و نه راه پس. گفتند: »اِنّا لَمُدرَكُون؛ ما قطعاً گرفتارخواهيم شد و نابود خواهيم گشت.« حضرت موسى، كه مى‏ديد بنى اسرائيل اميد به پيروزى‏را از دست داده و پنجه‏هاى شوم يأس و نا اميدى بر گلويش نشسته و از حركت بازمانده‏است، با يادآورى وعده‏هاى الهى بنى اسرائيل را اميدوار ساخت و فرمود: »كَلّا اِنّ مَعِى رَبّىسَيَهدين؛ اين چنين نيست. پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد.«

 هر چند كلمه اميد در آيه نيامده امّا اميدى كه حضرت موسى(ع) به نصرت الهى داشت ومى‏دانست كه خداوند او را تنها نخواهد گذاشت، همان را به قوم خويش منتقل كرد و آنان رااميدوار نمود.

 در اين هنگام ندا آمد كه »موسى! با عصيات به دريا بزن تا از هم بشكافد.« با عصاى‏موسى آب به صورت ديوارهايى سترگ درآمد و راههايى خشك در دل دريا پديدار گشت وقوم بنى اسرائيل از آن عبور كرد. فرعونيان كه همچنان در تعقيب موسى(ع) مى‏تاختند،همينكه به ميان دريا رسيدند، ديواره‏هاى آب فرو ريخت و همگى غرق شدند. خداوندفرمود: »موسى و همراهانش را نجات داديم و فرعونيان را غرق كرديم.« [شعراء 26، آيه 61 – 60.]

 موسى(ع) و ياران مؤمنش به نصرت الهى اميد داشتند و لذا با همان اميد بر راه خوداستوار ماندند و خداوند نيز آنان را به پيروزى رساند.

 واقعه دوم جنگ احزاب در عصر رسول خدا(ص) است.

 در اين نبرد قبائل عرب، يهود و همه گروههاى ضد اسلام با مشركان هم دست شده، بالشكرى عظيم به استعداد ده هزار نفر با تمام تجهيزات، به شهر مدينه حمله كردند و مسلمانان‏را كه تعدادشان به سه هزار نفر بيش نمى‏رسيد، در شهر مدينه محاصره نمودند. مسلمانان ازدرون مدينه و خارج آن در مشكلات و محاصره دشمن قرار گرفته بودند. لشكر احزاب دربيرون مدينه و كارشكنى منافقان و تهديدات قبائل يهود مقيم مدينه از داخل، روحيه آنان راضعيف كرده بود. شرايط چنان دشوار و خرد كننده بود كه چشمها از ترس مى‏چرخيد وجانها به گلو رسيده بود. منافقان اسلام را نابود شده تلقى مى‏كردند. در اين موقعيت گروهى‏كه ايمان به خدا و به نصرت و امدادهاى الهى اميد داشتند، با رو به رو شدن با مشكلات ولشكر احزاب نه تنها سست نشدند بلكه بر ايمان و شادابيشان افزوده شد و استقامت وتلاششان افزون گشت. وقتى لشكر احزاب را ديدند، گفتند: اين همان وعده خدا و رسول‏خداست و ما پيروزيم. و سرانجام نيز با فداكارى اميرمؤمنان(ع) و امدادهاى الهى، لشكراسلام پيروز و لشكر احزاب شكست خورد. سئوال نخست را تكرار مى‏كنيم: نقطه اميد واتكاى اين رزمندگان مؤمن چه بود كه در ميان كوه مشكلات، تسليم حوادث نشدند و اميدخود را از دست ندادند؟

 پاسخ اين است كه اينان و همه مؤمنان با جهان بينى توحيدى، زندگى مى‏كنند. جهان آفرينش‏را در دست قدرت بى انتهاى خداى عزيز مى‏دانند و حركت همه آفريده‏ها را به سوى اومى‏بينند و همه حوادث و مشكلات فردى و اجتماعى را در مسير حركت الى اللَّه و جهان‏بينى‏توحيدى تفسير مى‏كنند. چون مى‏دانند كه همه مصائب و رخدادهاى تلخ و شيرين در زندگى،آزمون الهى است، آيه »وَ لَنَبْلُونَّكُم بِشَى‏ءٍ؛ شما را با چيزى مى‏آزماييم« آويزه گوششان است‏و شعار »وَ لَُيمَحِّصَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَيَمْحَقُ الْكافِرينَ [آل عمران 3، آيه 141.] ؛ و تا خدا مؤمنان را خالص گرداند وكافران رانابود سازد« در جانشان نقش بسته است.« آرى چنان نسيم روحبخش رحمت الهى‏و اميد در دلهاشان نشسته كه اگر همه دنيا با تمام گستره‏اش بر آنان تنگ شود و همه دشمنان‏دست به دست هم دهند تا نابودشان سازند و زير فشار مشكلات، سختيها، محاصره‏ها،جنگ روانى و… به نفس نفس بيفتند، جز به رحمت و وعده‏هاى الهى اميد نمى‏بندند و جز بافيض بى دريغ خداوندى خود را از غم و ناراحتى و فشار روانى نمى‏رهانند. در يك كلام،شعار نيرو بخش واميد آفرين آنان اين است: »وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّه فَهُوَ حَسْبُه«. [طلاق 65، آيه 3.]

 اميدواران هيچگاه خسته نمى‏شوند، از كار و تلاش باز نمى‏مانند، در جا نمى‏زنند و به‏عقب باز نمى‏گردند. مى‏كوشند گامى به جلو بردارند و امروزشان بهتر از ديروزشان باشد. درپى فتح مرتفع‏ترين قلل جهان هستى اند و هيچ مانع و مشكل و حادثه‏اى نمى‏تواند بر عزم‏راسخ آنان چيره شود و از حركت بازشان دارد. يأس و نااميدى در قاموسشان وجود ندارد.به اسوه بارز اميدواران پيروز مانند حضرت امام خمينى(ره) اقتدا مى‏كنند. آن مرد بزرگ على‏رغم كهولت سن، بيمارى و آن همه مشكلات و كارشكنيها و توطئه‏هاى دشمنان سيلى‏خورده و زخمى، نا اميد نمى‏گشت و از حركت باز نمى‏ايستاد، بلكه هرگاه عزيزى را از دست‏مى‏داد و يا توطئه‏اى بزرگ و مشكلى سترگ در مسير انقلاب و اسلام سبز مى‏شد، عزمش‏راسخ‏تر و گامهايش استوارتر و همتش والاتر مى‏گشت.

شاخصه های امید

 اميدها بر دو نوع‏اند: 1. اميدهاى حقيقى و صادق؛ 2. اميدهاى مجازى و كاذب.

 اميدهاى حقيقى آن‏اند كه بر واقعيات و پايه‏هاى محكم نشسته و به انسان پويايى، نشاط،تحرك و حيات مى‏بخشند و به منزله موتور محرك آدمى محسوب مى‏شوند؛ ولى اميدهاى‏كاذب چون سنگى بر پاى بسته نه تنها آدمى را از حركت و تلاش باز مى‏دارند كه او را درباتلاق غفلت و گرداب تخيل گرفتار مى‏كنندو از همه چيز بازش مى‏دارند.

 هر چيزى و هر كسى نمى‏تواند ملجأ و منشأ اميد باشد. چه بسا مكاتب و نظريه پردازان‏و افرادى هستند كه آدمى را به آينده‏اى روشن و مدينه فاضله وعده مى‏دهند، اما زير پاى‏خود آنها سست و خالى است. اينها اميدهاى شيطانى است. شيطان يكى از شيوه‏هاى گمراه‏كننده خود را ايجاد آرزوهاى دروغين اعلام مى‏كند: »وَ لَأُضِلَّنَّهُم وَ لَأُمنِّيَنَّهُم« [نساء 4، آيه 119.] ؛ و آنان راسخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد.«

 از اين رو قرآن كريم و معصومين(ع) درباره اين نوع آرزوها چنين هشدار داده‏اند:

وَ غَرَّتكُم الاَمانِىَّ حَتَّى جاءَ اَمرُ اللَّهِ وَ غَرَّكُم بِاللَّهِ الغَرُورِ. [حديد 57، آيه 14.]

و آرزوها شما را فريب داد تا فرمان خدا آمد و ]شيطان[ مغرور كننده شما را درباره خدابفريفت.

از سوى ديگر به زندگى جاودان و نعمتهاى پايدار اميد مى‏دهد. »وَارْجُوا اليَومَ الآخِرَ [عنكبوت 29، آيه 46.] ؛ به‏روز قيامت اميدوار باشيد.«

 از اين رو، شناخت شاخصه‏هاى اميد حقيقى از اميد كاذب ضرورى است.

 كدام اميد حقيقى است و كدام مجازى و كاذب؟

 در قرآن و كلمات معصومين(ع) ملاك‏هايى براى باز شناختن و تفكيك اين دو استنباطمى‏شود كه به تبيين آنها مى‏پردازيم:

 اوّل: حقيقت‏جويى و نيّت صادق. اميد حقيقى آن است كه برخاسته از نيّتى صادق وبى‏آلايش باشد و حقايق ماندگار را جست و جو كند و بر ديوار كاذب و دروغ تكيه نزند.

 امام زين العابدين(ع) در مناجات خويش مى‏فرمايد:

وَ اَعُوذُ بِكَ… مِنْ رَجاءٍ مَكذُوبٍ. [بحار الانوار، ج 94، ص 154.]

خدايا! از اميد دروغين به تو پناه مى‏برم.

امام باقر(ع) مى‏فرمايد:

اِيَّاكَ وَالرَّجاءِ الكاذِبِ فَاِنَّهُ يُوقِعُكَ فِى الخَوفِ الصَّادِقِ. [ميزان الحكمه، حديث 6947 و تحف العقول، ابن شعبه حرانى، ترجمه احمد جنتى، ص 453-453،چاپ اميركبير، 1367.]

مبادا اميد دروغين داشته باشى كه تو را به ترس راستين مى‏اندازد.

اميد دروغين آن است كه مطلوب و هدف او روشن نيست و به سرابى مى‏ماند كه از حقيقت‏عارى و بر پايه‏اى استوار بنا نشده است. به زخارف ناپايدار و زودگذر دل خوش داشته و ازحقايق و واقعايت باز مانده است.

 دوّم: همراهى با عمل. اميد واقعى آن است كه با عمل نيك همراه باشد و از حيطه‏قلبى، نفسانى و خيالى بيرون آيد:

نابرده رنج گنج ميسر نمى‏شود

مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد

شبان وادى ايمن گهى رسد به مراد

كه چند سال به جان خدمت شعيب كند

 قرآن كريم مى‏فرمايد:

فَمَن كانَ يَرجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَل عَمَلاً صالِحاً [كهف 18، آيه 110.]

كسى كه اميد دارد خدايش را ملاقات كندو به پاداش الهى دست يابد، بايد عمل صالح‏انجام‏دهد.

نبايد بدون عمل صالح اميد داشت كه خداوند پاداش نيك و بهشت مى‏دهد.

 قرآن در آيه‏اى ديگر اميدهاى واهى و آرزوهاى منهاى عمل را چنين نهى مى‏كند:

لَيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلاَ أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَن يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ وَلاَ يَجِدْ لَهُ مِن دُونِ اللّهِ‏وَلِيّاً وَلاَ نَصِيراً × وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ‏يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ يُظْلَمُونَ نَقِيراً. [نساء 4، آيات 124 – 123.]

پاداش و كيفر به آرزوى شما و اهل كتاب نيست. هر كس بدى كند، در برابر آن كيفرمى‏بيند. و جز خدا براى خود يار و مددكارى نمى‏يابد. كسانى كه كارهاى شايسته كنند -چه مرد و چه زن – در حالى كه مؤمن اند داخل بهشت مى‏شوند و به قدر گودى پشت‏هسته خرما به آنان ستم نمى‏شود.

امام على(ع) فرمود:

لا تَكُنْ مِمَّنْ يَرجُوا الآخِرَةَ بِغَيْرِ العَمَلِ [نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، حكمت 15، ص 662.]

چون كسانى مباش كه بدون عمل آرزومند بهشت از خداوندند.

بهشت جاودانه بها مى‏طلبد نه بهانه و آرزوى واهى و خيالى.

 به امام صادق(ع) گفتند: گروهى از پيروان شما در حالى كه نامه اعمال خود را با گناه‏سياه كرده‏اند، مى‏گويند: ما اميدواريم! حضرت فرمود: »دروغ مى‏گويند، آنها پيرو ما نيستند.«آنها گروهى هستند كه آرزوها ايشان را به اين سو و آن سو مى‏برد. هر كسى كه اميد به چيزى‏دارد، براى آن مى‏كوشد و هر كس از چيزى بترسد، از آن مى‏گريزد.« [اصول كافى، شيخ كلينى، ج 3، ص 111.]

 عمل و تلاش است كه اميد مى‏آفريند و اميدوار را به مطلوب و خواسته‏اش مى‏رساند. درغير اين صورت، آدمى چون خسى در گرداب آرزوهاى خيالى به اين سو و آن سو مى‏رود.

 بهترين عمل، عملى است كه در جامه باقيات الصالحات همواره مى‏ماند:

اَلمالُ وَالْبَنونَ زينَةُ الحَيوةِ الدُّنيا وَالباقياتُ الصَّالِحاتُ خَيرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيرُاَملاً. [كهف 18، آيه 46.]

ثروت و فرزندان، زيور زندگى دنيايند و نيكيهاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت‏بهتر و از نظر اميد بهترند.

در اين آيه شريفه متعلق اميد حقيقى باقيات الصالحات و متعلق اميد كاذب ثروت و فرزندان‏است. بهترين آرزوى دست يافتنى و ماندگار و تضمين شده اعمال خير و نيك آدمى است(وَالباقِياتُ الصَّالِحاتُ). آنچه از رحمت و كرامت خدا در برابر آن عمل، انتظار مى‏رود، يعنى‏پاداش و ثوابى كه توقف دارند، بى‏كم و كاست و صد در صد به آدمى مى‏رسد؛ برخلاف‏آرزوهاى دنيوى و زخارف زودگذر و دل بستن به ثروت و فرزندان و آرزوى بهره‏گيرى ازآنها كه يك درصد آن هم برآورده نمى‏شود. بيشتر آرزوهاى كاذب هستند و آن مقدار نيز كه‏كاذب نيستند فريبنده‏اند. [ر. ك. الميزان، مترجم، ج 3، ص 442.]

 سوّم: همراهى اميد با خوف: اميد حقيقى آن است كه با خوف همراه باشد. از اين رودر بيشتر مواقع اين دو واژه كنار هم آمده‏اند:

وَادْعُوهُ خَوفاً وَ طَمَعاً اِنَّ رَحمَتَ اللَّهِ قَريبٌ مِنَ الُمحسِنينَ. [اعراف 7، آيه 56 .]

و با بيم و اميد او را بخوانيد كه رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است.

»خوف« يعنى بيم از مسئوليتها و عملكردها و »طمع« يعنى اميد به رحمت و كرامت حق‏داشتن؛ بدين معنا كه خدا را با ترس و اميد بخوانيد، نه آنچنان كه از اعمال و كردار خويش‏خشنود باشيد و به گونه‏اى كه گمان بريد هيچ نقطه تاريكى در زندگى شما وجود ندارد كه‏اين خود عامل عقب‏گرد و سقوط مى‏باشد و نه آنچنان مأيوس باشيد كه خود را شايسته عفوخدا و اجابت دعا ندانيد كه اين يأس نيز همه تلاشها و كوششها را از ميان مى‏برد. [ر. ك. تفسير نمونه، ج 6 ، ص 210.]

 در آيه‏اى ديگر مى‏فرمايد:

هُوَ الَّذى يُريكُم البَرقَ خَوفاً وَ طَمعاً. [رعد 13، آيه 12.]

اوست كه برق را براى بيم و اميد به شما مى‏نماياند و ابرهاى گرانبار را پديدار مى‏كند.

علامه طباطبايى(ره) در تفسير آيه مى‏فرمايد:

خداوند رعد و برق را در پيش شما ظاهر كرد تا دو صفت خوف و رجاء (بيم و اميد) را درشما پديد آورد. كما اينكه مسافرتان از آن مى‏ترسد و حاضرتان به آن اميدوار مى‏شود،دريانورد مى‏ترسد، اهل خشكى آرزويش را دارد، همه مردم از صاعقه مى‏ترسند ولى‏اميدوار بارانش هستند. [الميزان، مترجم، ج 11، ص 432.]

بيم و اميد همچون آهن و آهن‏ربا يكديگر را نگاه مى‏دارند و چون دو بال پرواز، آدمى را درحركت به سوى كمال يارى مى‏دهند كه با نبود هر يك ديگرى ناقص خواهد بود.

 چهارم: ميانه‏روى در آرزوها: اميد و آرزو وقتى عامل حيات، حركت و قوام زندگى‏است كه در حد اعتدال باشد. اگر آرزو از حد بگذرد و به صورت آرزوى طولانى و تخيلى‏درآيد، به بدترين عامل انحراف و بدبختى تبديل مى‏شود؛ مانند آب باران كه مايه حيات‏است؛ اما اگر از حد بگذرد و به سيل تبديل شود، جز ويرانى و تخريب و نابودى اثرى ندارد.

 اميد و آرزوى افراطى و طولانى در قرآن و روايات، عامل غفلت، بى‏خبرى و دورى ازخدا و حق و حقيقت به شمار آمده است. در قرآن كريم مى‏خوانيم:

ذَرهُم يَأكُلوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلهِهِمُ الاَملُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ. [حجر 15، آيه 3.]

]كفار را[ رهايشان كن تا بخورند و ]از دنيا[ برخوردار شوند و آرزو]ها[ سرگرمشان كند،پس به زودى خواهند دانست

آرزوى طولانى چنان آدمى را به خود مشغول مى‏كند و غرق در عالم تخيل و واهى مى‏نمايدكه از زندگى و هدف غايى بيگانه مى‏شود و آن را به فراموشى مى‏سپارد. در دعاى كميل‏مى‏خوانيم: »وَ حَبسَنى عَن نَفعى بُعدُ اَمَلى؛ آرزوهاى طولانى مرا از دست‏يابى به منفعتم‏بازداشته است… .

 آرزو كه از حد و مرز بگذرد، آدمى را در رنج و سختى فرو مى‏برد. او شب و روزمى‏كوشد تا به آرزوهايش برسد در حالى كه از آنها دور و دورتر مى‏شود. [ر. ك. تفسير نمونه، ج 11، ص 12 – 11.]

 اميد و آرزو مى‏بايست زير چتر عقل سليم و انديشه درست قرار گيرد و از خواسته‏هاى‏نفسانى سيرى‏ناپذير رها شود، كه اگر زمام آرزوها به دست عقل هدايتگر بيفتد و در مرزعقلانيت، واقع‏بينانه حركت كند، به موتورى محرك و حياتبخش تبديل مى‏شود و الا سقوطآدمى را نويد خواهد داد.

 امير مؤمنان(ع) درباره اين خطر بزرگ، يعنى آرزوهاى دراز و پيروى از خواسته‏هاى‏نفسانى چنين هشدار مى‏دهد:

اِنَّ اَخْوَفُ ما اَخافُ عَليكُم خِصلَتانِ: اتِّباعُ الهَوى وَ طُولُ الاَملِ، اَمّا اِتّباعُ الهَوى فَيَصُدَّعَنِ الحَقِّ وَ امّا طُولُ الاَمَلِ يُنسِى الآخِرَةِ. [نهج‏البلاغه، خطبه 42.]

بر شما از دو چيز مى‏ترسم: پيروى از هوس و آرزوى دراز. پيروى از هوس آدمى را از حق‏بازمى‏دارد و آرزوى دراز آخرت را از ياد مى‏برد.

عوامل پیدایش امید

براى دستيابى به عوامل و سرچشمه‏هاى اميد پويا و محرك مى‏بايست به سرچشمه‏ها توجه‏داشت و علل و اسباب آن را فراهم ساخت؛ مانند كشاورزى كه اگر بذر سالم گندم را درزمين حاصلخيز بيفشاند و به وقتش آب دهد و علف هرزه را وجين كند، به محصولى خوب‏اميد خواهد داشت. اما اگر همان بذر را در زمينى شوره‏زار بريزد و انتظار محصولى خوب‏داشته باشد، توقعى بى‏جا و مغرورانه خواهد داشت. اميد دستيابى به محصولى فراوان، وقتى‏معقول و متوقع است كه چند علل و اسباب فراهم شود: يكى بذر اصلاح شده و بى‏عيب باشد؛ديگر، در زمينى حاصلخيز و نه شوره‏زار افشانده شود؛ سوم به موقع آبيارى گردد؛ و چهارم‏آفت‏زدايى گردد و علفهاى هرز از مسير رشد برداشته شود.

 دنيا مزرعه است و ايمان به مثابه بذر. دل آدمى چون زمين است و عمل به دستورات‏الهى چون آبى است كه به پاى بذر ايمان ريخته مى‏شود. گناهان و خطاها آفاتى هستند كه‏اگر به موقع از صفحه دل پاك نگردند، به بذر ايمان آسيب مى‏رسانند و روز موعود، روزبرداشت محصول است. همچنان كه كشاورز با فراهم ساختن اسباب و شرايط مى‏تواند به‏محصولى خوب دست يابد، آدمى نيز با فراهم ساختن اسباب و مراقبت مى‏تواند به آينده‏اى‏روشن و سعادتبخش و جاودانه اميد داشته باشد. [ر. ك. معراج السعاده، ص 149.]

 با اين رويكرد، به علل و عوامل اميدبخش مى‏پردازيم:

 علل و اسباب گوناگون مادى و معنوى فراوانى در فروزانى چراغ اميد در دل نقش دارندبا اين تفاوت كه نقش عوامل اميدبخش با رويكرد معنوى و دينى به مراتب اثربخش‏تر وجاودانه‏تر است. اينكه به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:

 يك. ايمان، هجرت و جهاد در راه خدا سرچشمه اميد پايدار و پويا هستند. اميدى كه باپيوند خوردن به عروة الوثقى و قدرت لايزال الهى گره بخورد، هيچ‏گاه خاموش نمى‏شود وتحت تأثير مشكلات و سختيها به يأس و ايستايى تبديل نمى‏گردد. در قرآن كريم مى‏خوانيم:

اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَالَّذينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فى سَبيلِ اللَّهِ اُولئِك يَرجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ‏وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ. [بقره 2، آيه 218.]

آنان كه ايمان آورده و كسانى كه هجرت كرده و در راه خدا جهاد نموده‏اند، به رحمت خدااميد دارند و خداوند آمرزنده مهربان است.

در اين آيه شريفه سه چيز از علل و سرچشمه‏هاى اميد شمرده شده است: ايمان به خدا، هجرت‏و جهاد در راه خدا.

 »ايمان به خدا« يعنى حركت در صراط مستقيم و گام نهادن در مسير حيات طيبه وجاودانگى.

 »هجرت« يعنى سفر كردن از دارالكفر به دارالايمان، از بدى به خوبى و هجرت براى‏كسب علم و دانش. و »جهاد« يعنى تلاش و فداكارى در راه خدا با جان و مال.

 در آيه‏اى خداوند بهره‏مندى مؤمنان، مهاجران و مجاهدان را از رحمت الهى كه به آن اميدبسته‏اند، بيان مى‏كند:

اَلَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فى سَبيلِ اللَّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ‏وَ اُولئِكَ هُمُ الفائِزُونَ، يُبَشِّرُهُم رَبُّهُم بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُم فيها نَعيمٌ مُقيمٌ،خالِدينَ فيها اَبَداً اِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ اَجرٌ عَظيمٌ. [توبه 9، آيه 22 – 20.]

كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته‏اند،نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اينان رستگاران‏اند. پروردگارشان آنان را از جانب‏خود، به رحمت و خشنود و باغهايى ]در بهشت[ كه در آنها نعمتهاى پايدار است، مژده‏مى‏دهد. جاودانه در آنها خواهند بود. در حقيقت خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است.

آينده‏اى كه اميدواران در اين آيات به آن وعده داده شده‏اند:

 1. نزد خدا مقام و مرتبه و درجه‏اى برتر از ديگران دارند (اعظم درجة عند اللَّه)؛

 2. به پيروزى و موهبت عظيم رستگارى بدون دغدغه و نگرانى دست مى‏يابند (اولئك‏هم الفائزون)؛

 3. از رحمت گسترده خداوند بهره‏مند مى‏شوند (يبشرهم ربهم برحمة منه)؛

 4. از رضاى الهى برخوردار مى‏گردند (و رضوان)؛

 5 . به باغهايى از بهشت جاودان و هميشگى مى‏رسند كه نعمتهايش جاودان است (و جنات‏لهم فيها نعيم مقيم)؛

 6 . اين نعمتها جاودانه‏اند نه موقت و زودگذر (خالدين فيها ابداً)؛

 دو. انس با قرآن، بر پا داشتن نماز و انفاق در راه خدا از عوامل اميدبخشى است كه‏قرآن نيز به آن اشاره مى‏كند:

اِنَّ الَّذينَ يَتلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ اَنْفقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرّاً وَ عَلانِيّةً يَرجُون‏تِجارَةً لَنْ تَبور. [فاطر 35، آيه 29.]

در حقيقت كسانى كه كتاب خدا را تلاوت مى‏كنند و نماز بر پا مى‏دارند و از آنچه بديشان‏روزى داده‏ايم، نهان و آشكار انفاق مى‏كنند، به تجارتى اميد بسته‏اند كه هرگز زوال‏نمى‏پذيرد.

سه چيز در اين آيه از سرچشمه‏هاى اميد شمرده شده است: قرآن، نماز و انفاق.

 قرآن، نور و عروة الوثقاى الهى است ميان زمين و آسمان. يك سوى آن در دست بنده‏خدا و سوى ديگرش در دست خالق هستى است. هر كس به اين عروة الوثقاى الهى چنگ‏زد، در طريق نجات قرار گرفته است. تلاوت همراه با تدبّر قرآن اميد بخش است. البته تلاوت‏و خواندنى كه سرچشمه فكر و انديشه باشد و انديشه‏اى كه سرچشمه عمل صالح گردد، وآدمى را به خالق هستى از طريق نماز و به خلق خدا از طريق انفاق پيوند دهد. نماز معراج‏مؤمن و سكوى پرواز به سوى جاودانگى است، با نماز مى‏توان از خاك رست و افلاكى شد.اقامه چنين نمازى و نه صرف خواندن، نور اميد را در دل نمازگزاران روشن مى‏كند.

 سومين سرچشمه اميد، انفاق در راه خدا شمرده شده است. انفاق پنهان و آشكار مظهرارتباط بين خدا و بندگان اوست؛ انفاق از آنچه خداوند به انسان داده، از مال و ثروت گرفته‏تا علم و اخلاق و تجربيات و خلاصه از تمام مواهب مادى و معنوى خدادادى. انفاق مى‏توان‏پنهان باشد كه نشانه اخلاص كامل است و گاه آشكار كه مشوق ديگران است و مايه تعظيم وبزرگداشت شعائر الهى. [ر. ك. تفسير نمونه، ج 18، ص 251.]

 سه. در آيه‏اى ديگر قرآن كريم شب‏زنده‏داران و متهجدان را اميدوار و نماز شب را ازعوامل اميد بخشى برمى‏شمرد:

اَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيلَ ساجِداً وَ قائِماً يَحذَرُ الآخِرَةَ وَ يَرجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ. [زمر 39، آيه 9.]

آيا چنين كسى كه به دنيا رو كرده و براى خدا شريك قرار داده اميدوار است. يا آن كسى‏كه شبانگاهان در سجده و قيام و اطاعت خداست ]و[ از آخرت مى‏ترسد و به رحمت‏پروردگارش اميد دارد؟

چهار. بى‏ترديد اميد به پيروزى بدون صبر و استقامت اميدى كاذب و بى‏پايه است؛ زيرا پس‏از صبر است كه نوبت به ظفر مى‏رسد. از اين رو، خداوند پيامبرانش را با وصف »صابران«ستوده و پايدارى آنان را بستر پيروزى شمرده است:

وَ لَقَد كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِن قَبلِكَ فَصَبَرُوا عَلى ما كُذِّبوا وَ اُوذُوا حَتّى اَتاهُم نَصْرُنا. [انعام 6، آيه 34.]

و پيش از تو پيامبرانى تكذيب شدند؛ ولى بر آنچه تكذيب شدند و آزار ديدند، شكيبايى‏كردند تا يارى و نصرت ما به آنان رسيد.

يوسف صديق(ع) پس از پشت سر گذاشتن مشكلات فراوان از قعر چاه تا زندان پادشاه مصرو به آغوش گرفتن پيروزى چنين گفت:

اِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَاِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ اَجرَ الُمحسِنينَ. [يوسف 12، آيه 90.]

بى‏گمان هر كس پرهيزگارى و صبر كند، خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمى‏كند.

در اين آيه تقوى و پايدارى دو عامل مهم اميدبخشى شمرده شده است.

 صبر و پايدارى در عرصه عمل، اميد به پيروزى را در دل بيش از پيش شعله‏ور نگه مى‏داردو مانع نفوذ عوامل نااميد كننده و يأس‏آفرين مى‏شود.

 امير مؤمنان(ع) فرمود:

مَنِ اسْتَدامَ قَرْعَ البابَ وَ لَجَّ وَ لَجَّ. [ميزان الحكمة، ج 2، حديث 2787.]

كسى كه پيوسته درى را بكوبد، سرانجام در گشوده خواهد شد. و به مقصودش خواهدرسيد.

روايتى با همين مضمون از پيغمبر خدا(ص) نيز نقل شده است.

گفت پيغمبر كه گر كوبى درى

عاقبت زان در برون آيد سرى

 در آموزه‏هاى دينى و تعاليم الهى، هيچ كارى ناممكن نيست. هر كارى شدنى است، ليكن‏بايد در رسيدن به آن تلاش و كوشش كرد و خسته نشد.

 امام على(ع) فرمود:

مَنْ بَلَغَ جُهْدَ طاقَتِهِ بَلَغ كُنْهُ اِرادَتِه. [همان، حديث 2788.]

كسى كه همه نيروى خويش را به كار گيرد، به خواسته‏اش مى‏رسد.

پنج. نظام جزاى عادلانه الهى و كيفر و پاداش عادلانه، به مؤمنان اميد مى‏بخشد. در آيات‏قرآن آمده است كه هر كس طبق اعمال خويش كيفر و پاداش مى‏بيند:

مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَن اَساءَ فَعَلَيها ثُمَّ اِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ. [زمر 39، آيه 15.]

هر كه كارى شايسته كند، به سود خود اوست و هر كه بدى كند به زيانش هموست. پس به‏سوى پروردگارتان برگردانيده مى‏شويد.

همين كه انسان بداند نظام عادلاانه‏اى وجود دارد كه پاداش هر كس را به اندازه كردارش‏مى‏دهد و حق هيچ كس ضايع نمى‏گردد، اميد در وجود او پديد مى‏آيد و او را به پويايى‏وامى‏دارد.

 شش. مؤمنان اميدوار، پاداش الهى را باور دارند و بدين‏سان مشكلات و آلام و رنجهاى‏آنان تحمل‏پذير مى‏شود و از اين گذر روح اميد در آنان دميده مى‏گردد.

 وقتى فرعون ساحرانى را كه به موسى(ع) ايمان آورده بودند، به شكنجه و مرگ تهديد كرد،آنان در پاسخ گفتند: »اِنَّا اِلى رَبِّنا مُنقَلِبُونَ؛ [اعراف 7، آيه 125.]  ما به سوى پروردگارمان باز خواهيم گشت.«

 عاملى كه ساحران مؤمن را در مقابل تهديدات فرعون ستمگر و شكنجه‏هاى او استوارنگه داشت، اميد به وصول به حق و پاداش بيكران الهى بود.

 هفت. آموزه‏هاى دينى آينده روشنى – در دنيا و آخرت – براى مؤمنان وعده داده‏اند واميد را در دل آنان فروزان نگه داشته‏اند: »وَالعاقِبَةُ لِلْمُتّقينَ؛ سرانجام از آن پرهيزگاران‏است.« خداوند وعده داده است كه زمين را در اختيار صالحان و مؤمنان قرار دهد كه باظهور حجت حق، اين امر تحقق خواهد پذيرفت: »اِنَّ الْاَرضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصَّالِحُونَ؛ [انبياء 21، آيه 105.] قطعاً زمين را بندگان شايسته به ارث مى‏برند.« در اين زمان همه مواهب، بركات و ذخائرزمين در دست صالحان قرار خواهد گرفت و جهانخواران و ستمگران نابود مى‏شوند و مردم‏در سايه عدالت با آرامش و امنيت خواهند آرميد:

وَعَدَ اللَّهُ الّذينَ آمَنوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَستَخْلِفنَّهُم فِى الْاَرْضِ. [بقره 2، آيه 55.]

خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، وعده داده است كه قطعاًآنان را در زمين جانشين خود قرار دهد.

و در آخرت، مؤمنان با چهره‏هايى نورانى و درخشان با امنيت و آرامش در همسايگى پيامبران وامامان(ع) در بهشت جاودان خواهند بود. ترسيم چنان آينده‏اى روشن تلاش مؤمنان را دروصول به آن افزون مى‏كند و هيچ‏گاه نخواهد گذاشت بارقه اميد در دلها خاموش شود.

 امير مؤمنان فرمود:

در روز قيامت دوستداران و اهل ولايت ما محشور مى‏شوند در حالى كه چهره‏هاشان‏درخشان و نورانى است و بدنهاشان پوشيده است و آرامش بر آنان حاكم است و مشكلات‏قيامت بر آنان آسان است. آنان آرام و بى‏غم و هراس‏اند در حالى كه مردم هراسناك‏اند.ترس و وحشتى ندارند در حالى كه مردم وحشت‏زده‏اند. به آنان امنيت و آرامش و امان‏داده شده است. [بحارالانوار، ج 68 ، ص 116.]

عواملى ديگر كه مى‏توانند غير مستقيم اميدبخش باشند، فراوان‏اند كه بخشى از آنها عبارت‏اند از:نگاه عبرت‏آموزانه به حوادث تلخ و شيرين، بازنگرى علل شكست به جاى نااميد شدن وزانوى غم در بغل گرفتن، توجه به تواناييهاى خويش و مبارزه با افكار و انديشه‏هاى منفى ونااميد كننده و معاشرت با انسانهاى اميدوار و پرنشاط.

به چه چيز   اميد ببندیم؟

متعلق اميد چيست و به چه چيز و چه كس بايد اميدوار بود؟

 در برخى آيات قرآن كريم و روايات، متعلق اميد حقيقى، خداوند، روز قيامت، رحمت‏الهى و تجارت بى‏زيان است.

 يك. اميد به خداوند: انسان كمال‏خواه است، دوست دارد راه تكامل بپيمايد و به‏آرزوى خويش برسد، ولى به علت فقر و نيازمندى‏اش (اَنتُم الفُقراء) با بن‏بستهاى يأس‏آور ونااميد كننده مواجه است از قبيل بن‏بست علم، بن‏بست عقل و انديشه، بن‏بست قدرت و…چرا كه علم و عقل و قدرت محدود هستند و تا حدودى مى‏توانند به انسان كمك كنند و تازه‏از مرز كه گذشتند، خود با بن بست رو به رو مى‏شوند. علاوه، آدمى خود را در محاصره دومهاجم توانفرسا مى‏يابد:

 يكى مهاجم بيرونى كه براى نابودى او شب از روز نمى‏شناسد و با تمام توان و قدرت‏براى هلاكت او تلاش مى‏كند. اين مهاجم بيرونى همان شيطانها، طاغوتها و سردمداران‏زورگو و استعمارگر هستند.

 مهاجم ديگر، از درون آدمى است كه با جلوه دادن تمايلات نفسانى و آرزوهاى طولانى‏انسان را به خود مشغول مى‏سازد. اين همان »نفس اماره« است كه پيوسته آدمى را از مسيرمنحرف مى‏كند و به بديها مى‏كشاند:

نفس اژدرهاست او كى مرده است

از غم بى‏آلتى افسرده است

 اين مهاجمان پيوسته بر طبل يأس و نااميدى مى‏كوبند، تا آدمى را از حركت و پويايى بازدارند. بنابراين، با چنين موقعيتى كه انسان دارد: اوّلاً نيازمند است؛ ثانياً با محدوديت و بن‏بست ابزارهاى علم و عقل و قدرت رو به روست و ثالثاً با دو مهاجم و دشمن سرسخت‏بيرونى و درونى مواجه است. با چنين موقعيت و شرايطى راه نجات چيست؟

 تنها راه نجات، اميد بستن به نيرويى است كه بتواند ايمان، عشق و انگيزه را در انسان‏زنده كند و نصرت و يارى و در نهايت سرپرستى و ولايت و هدايت او را به شايستگى‏عهده‏دار شود. در جهان‏بينى توحيدى اين نيرو فقط خداوند است كه مى‏تواند به همه نگرانيهاو نااميديها پايان دهد. ايمان به خدا يعنى انقطاع از غير او و پيوند زدن علم، قدرت و عقل‏محدود خويش به علم و قدرت نامتناهى حضرت حق. لذا انسان مؤمن با تكيه به نيرويى‏مطمئن و آرامش‏بخش، هيچگاه در زندگى و حركت به سوى كمال بازنمى‏ايستد و هيچ‏عاملى قادر نيست او را مأيوس و نااميد سازد. او مطمئن و اميدوار به سوى هدف و آينده‏اى‏روشن حركت مى‏كند. او با اين پيام دلنشين خداوند توان و اميد مى‏گيرد:

وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحزَنُوا وَ اَنتُم الْاَعلَوْنَ اِنْ كُنتُمُ مُؤمِنينَ. [آل عمران 3، آيه 139.]

سست و محزون نشويد، شما برتريد، اگر ايمان داشته باشيد.

آيه‏اى ديگر با نهى از نااميدى بر اثر گناه و بازگذاشتن راه توبه، به انسان اميد مى‏بخشد:

قُلْ يا عِبادِىَ الَّذينَ اَسرَفُوا عَلى اَنفُسِهِم لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ يَغفِرُ الذُّنُوبَ‏جَميعاً اَنَّهُ هُوَ الغَفُور الرَّحيمُ. [زمر 39، آيه 53 .]

بگو: اى بندگان خدا كه بر خويشتن اسراف داشتيد! از رحمت خدا نوميد نشويد. درحقيقت خداوند همه گناهان را مى‏آمرزد كه او آمرزنده مهربان است.

در دو آيه كلمه »رجاء« آمده است. در يك آيه مى‏فرمايد:

لَقَد كانَ لَكُم فى رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرجُوا اللَّهَ وَالْيَومِ الآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ‏كَثيراً. [احزاب 33، آيه 21.]

قطعاً براى شما در ]اقتدا به[ رسول خدا سرمشقى نيكوست؛ براى آن كس كه به خدا و روزبازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‏كند.

دو نكته در آيه شريفه شايان توجه است: اول، كسى كه به خداوند اميدوار است مى‏بايست‏رسول خدا(ص) را در رفتار و گفتار، الگو و اسوه خويش قرار دهد. ثانياً پيوسته به ياد خداباشد و به همه رفتار و گفتار خويش رنگ و بوى الهى بدهد.

 بنابر آيه‏اى كه گذشت و اميد به لقاى پروردگار (يَرجُوا لِقاء رَبه) را به كار شايسته وعبوديت مقيد كرده بود، [كهف 18، آيه 110.]  براى اميد به لقاى خداوند به دو چيز بايد پايبند بود:

 يكى عمل صالح و كردار شايسته و اطاعت از خداوند؛ دوم، پاك ساختن خويش از آلودگى‏شرك و بندگى محض خداوند متعال.

 حاصل آنكه مهم‏ترين متعلق اميد، اميد بستن به خداوندى است كه در سختيها يار و هنگام‏گناه بندگان، غفار است؛ خدايى كه در انتظار استغاثه است تا بنده را پاسخ گويد و به اوسودى برساند نه اينكه از خلق سودى ببرد.

من نكردم خلق تا سودى كنم

بلكه تا بر بندگان جودى كنم

 خدايى كه عزيز و غالب است و همه قدرتهاى مادّى مقهور اويند و جرئت عرض اندام درساحت قدسش را ندارد.

 دو. اميد به روز قيامت: گرچه اميد بستن به روز قيامت، از اميد بستن به خداوند جدانيست؛ ليكن چون انتظار روز رستاخيز، روز تعيين سرنوشت است مستقلاً از متعلقات اميدشمرده شده است؛ روزى كه حق و حقيقت روشن مى‏شود و حاصل دستاورد اعمال آدمى به‏او مى‏رسد؛ روز تجلى عدالت و قدرت لايزال الهى و مالك يوم الدين و روزى كه مؤمنان به‏آرزوى ديرينه خود و همه وعده‏هايى كه به آنان داده شده، دست مى‏يابند.

فَقالَ يا قَومِ اعْبُدو اللَّهَ وَارْجُوا اليَومَ الآخِرَ وَ لا تَعثَوا فِى الْاَرضِ مُفسِدينَ. [عنكبوت 29، آيه 36.]

]شعيب[ گفت: اى قوم من! خدا را بپرستيد و به روز بازپسين اميد داشته باشيد و در زمين‏سر به فساد برمداريد.

اميد به روز قيامت يكى از خواسته‏ها و اهداف رسالت پيامبران بوده است و آن كه به روزرستاخيز اميد دارد؛ به فساد روى نمى‏آورد؛ بلكه در پى اصلاح خويش و جامعه گام برمى‏دارد تابا پرونده‏اى سفيد در روز قيامت در محضر داور جهان هستى حضور يابد.

 سه. اميد به رحمت الهى: سوّمين متعلّق اميد حقيقى رحمت الهى – اعم از مادّى ومعنوى – است. به همين دليل، پيامبران، اولياى خدا و مجاهدان در راه حق، به رحمت الهى‏چشم اميد دوخته‏اند. (اولئك يرجون رحمت اللّه). [بقره 2، آيه 218.]

 قرآن كريم در مورد پيامبر اكرم(ص) مى‏فرمايد:

وَ ما كُنْتَ تَرْجُوا اَنْ يُلقِىَ اِلَيْكَ الكِتابَ اِلّا رَحْمَةً مِن رَبِّكَ. [قصص 28، آيه 86 .]

و تو (اى پيامبر) اميدوار نبودى كه بر تو كتاب القا شود، بلكه اين رحمتى از پروردگار تو بود.

و در آيه‏اى ديگر مى‏فرمايد:

وَ اِذْ اَذَقَنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها. [روم 30، آيه 36.]

وقتى رحمتى به مردم بچشانيم، از آن خوشحال مى‏شوند و اميدوار مى‏گردند.

چرا به او اميد نبنديم؟! و حال آن كه همه نعمت‏هاى مادّى و معنوى از او و بهره‏مند ساختن‏بندگان خدا از جانب اوست. خداوند خير محض و فياض على الاطلاق است.

آن كه جان بخشيد و روزى داد و چندين فضل كرد

هم ببخشايد چو مشتى استخوان بيند رميم

 چهار. اميد به تجارتى پايدار: اميدواران حقيقى به تجارتى سودآور اميد مى‏بندند كه‏زيان نمى‏دهد؛ تجارتى جاودان كه هرگز از بين نمى‏رود. البته اين تجارت، بى‏زحمت به‏دست نمى‏آيد. اميدواران براى رسيدن به اين تجارت به تلاوت و تدبر قرآن كريم، اقامه نماز،انفاق در راه خدا مى‏پردازند؛ يعنى هم ارتباط خود با خدا، قرآن و نماز را حفظ مى‏كنند و هم‏ارتباط با خلق خدا را از طريق انفاس استوار مى‏دارند:

اِنَّ الَّذينَ يَتلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ اَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرّاً وَ عَلانِيَةً يَرجُونَ‏تِجارَةً لَنْ تَبورُ. [فاطر 35، آيه 29.]

در حقيقت كسانى كه كتاب خدا را تلاوت مى‏كنند و نماز بر پا مى‏دارند و از آنچه بديشان‏روزى داده‏ايم، نهان و آشكار انفاق مى‏كنند، به تجارتى اميد بسته‏اند كه هرگز زوال‏نمى‏پذيرد.

از اين رو هر چيزى كه حلقه ارتباط با خدا و خلق خدا را استوار بدارد متعلّق اميد حقيقى‏شمرده مى‏شود.

اشتراک گذاری
0
asanweb
asanweb

مطالب مرتبط

خرافه چهارشنبه سوری آخرسال
بهمن 16, 1401

اطلاعات بیشتر
فروردین 1, 1400

حدیث سازان وجاعلان حدیث


اطلاعات بیشتر
فروردین 1, 1400

آسیب شناسی نفوذاسرائیلیات درمنابع دینی وچالشهای پیش روی عالمان دینی


اطلاعات بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلیه حقوق برای نویسنده محفوظ است .

کاری از گروه طراحی آسان وب