چكيده در اين مقاله آياتى كه در شأن و منزلت امام حسين(ع) نازل شده، جمعآورى و باروايات امامان معصوم(ع) مستند گشته است. آيات به دو دسته تقسيم مىشوند، يكدسته از آيات قرآن، در شأن ائمه اطهار و حضرت ابا عبداللَّه الحسين(ع) نازل شده ودسته ديگر بر امام حسين(ع) و واقعه عاشورا تطبيق داده شده است.
امام حسین در فرآن مجله پیام ش 18
چكيده
در اين مقاله آياتى كه در شأن و منزلت امام حسين(ع) نازل شده، جمعآورى و باروايات امامان معصوم(ع) مستند گشته است. آيات به دو دسته تقسيم مىشوند، يكدسته از آيات قرآن، در شأن ائمه اطهار و حضرت ابا عبداللَّه الحسين(ع) نازل شده ودسته ديگر بر امام حسين(ع) و واقعه عاشورا تطبيق داده شده است.
كليدواژهها: قرآن، امام حسين(ع)، شأن نزول.
مقدمه
انّ الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة
امام حسين(ع) با تقديم تمام هستى خود و قربانى بهترين عزيزانش در راه دوست،چراغ پرفروغ هدايت و كشتى نجات بشريت شد، و خداوند به او عظمتى بخشيد كه بهكسى اعطاء نكرد، تا آنجا كه تربت پاكش را شفاى دلها و بيمارىها قرار داد.
نگارنده اين سطور بر آن شد به كنكاش در آيات قرآن بپردازد و آياتى را كه به شأن ومنزلت امام حسين(ع) در ارتباط است با استناد به روايات معصومين(ع) شناسايى كند.آنچه در پيش رو در اين مقاله مىبينيد، مجموعهاى از اين آيات است كه يا در شأن امامانمعصوم و اباعبداللَّه الحسين(ع) نازل شده و يا بر آن حضرت تطبيق مىكند.
1. قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى. )شورى:23)
بگو: من هيچ پاداشى بر رسالتم درخواست نمىكنم جز دوست داشتن نزديكانم[اهلبيتم].
از آياتى كه عظمت مقام امام حسين(ع) از آن استفاده مىشود اين آيه شريفه است. كهطبق نقل روايات بسيارى از شيعه و اهل سنت در مورد اهل بيت(ع) نازل شده است. مثلا ازطرق اهل سنت، احمد بن حنبل، ابن منذر، ابن ابى حاتم، طبرانى، ابن مردويه و گروهىديگر از علماء اهل سنت از ابن عباس روايت كردهاند:
»آنگاه كه آيه: قل لا اسئلكم…« نازل شد، گفتند: اى پيامبر خدا، اين خويشان )قربى( تو كهمودت و دوستى آنان بر ما واجب گرديده كيانند؟ آن حضرت فرمود: على و فاطمه و دو پسرآنها ]حسن و حسين[« [فقال: على و فاطمة و ابناها.]
2. إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً. )احزاب:33)
خداوند فقط مىخواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد.
آيه ديگرى كه بر عصمت و جلالت شأن اباعبداللَّه الحسين(ع) دلالت مىكند، آيه تطهيراست. كلمه »انّما«در آيه شريفه انحصار خواست خدا را مىرساند، و مىفهماند كه خداوندخواسته رجس و پليدى را تنها از اهل بيت دور كند و آنان را تطهير نمايد و به آنها عصمتدهد. [تفسير الميزان، ترجمه موسوى همدانى،] سئوال: مراد از »اهل البيت« كيست؟
علامه طباطبايى در پاسخ به اين سؤال مىفرمايد: »كلمه اهل البيت در عرف قرآن كريماسم خاص است كه هر جا ذكر شود، مراد پنج تن هستند، يعنى: رسول خدا(ص)، على،فاطمه و حسن و حسين(ع) و بر هيچ كس ديگر اطلاق نمىشود، هر چند كه از خويشان آنحضرت باشند. و بردن انواع پليدىها و رذايل، با عصمت الهى منطبق مىشود و آيه شريفهيكى از ادله عصمت اهل بيت به شمار مىآيد. [همان، ص 467 – 466.]
بيش از هفتاد روايت از طرق اهل سنت و شيعه در شأن نزول آيه وارد شده كه مراد از»اهل البيت« در آيه شريفه، پنج تن آل عبا مىباشند. [ر.ك: تفسير الميزان، ج 16، ص 477 – 465.]
به سه روايت اشاره مىكنيم:
عايشه مىگويد: پيامبر(ص) بامدادى در حالى كه عبايى از بُرد يمانى بر دوش داشت،بيرون آمد. پس حسن آمد پيامبر او را داخل برد نمود. پس حسين آمد و داخل برد شد، پسفاطمه آمد و پيامبر(ص) او را داخل برد كرد. پس على(ع) آمد و او را نيز داخل برد كرد،آنگاه گفت: »إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً.« [پرتوى از عظمت حسين(ع)، آيةاللَّه صافى،]
ام سلمه مىگويد: پيامبر(ص) به فاطمه فرمود: همسر و پسرانت را نزد من بياور. فاطمهآنان را حاضر كرد، رسول خدا(ص) كساء فدكى را بر آنان پوشاند و دستش را برايشانگذاشت و فرمود: »اللهم اِنّ هولاء آل محمدٍ فاجعل صَلواتِكَ و بَركاتِكَ على آل مُحمَّدٍ اِنَّكَ حميدٌمجيدٌ؛ خدايا اينان آل محمد هستند، پس درود و بركات خود را بر آل محمد قرار بده، بهدرستى كه تو حميد مجيدى.«
ام سلمه مىگويد: من كساء را بلند كردم تا بر آنها داخل شوم، پيامبر(ص) آن را نگاهداشت و فرمود: »اِنّكَ عَلى خيرٍ؛ تو بر خير هستى [اما جزو آل محمد نيستى].« [همان، به نقل از: ذخائر العقبى، ص 24؛ العمدة، ص 25. روايات ديگر از ام سلمه و… را مىتوانيد در تفسيرالميزان]
در روايت ديگر آمده است كه پيامبر(ص) دستش را از كساء بيرون آورد و اشاره بهآسمان كرد و گفت: »اَللّهم هولاءِ اهلُ بَيتى، و حامَّتى اَى خاصَّتى فَاذهَب عَنهُم الرِّجسَ و طَهِّرهُمتَطهيراً؛ [همان.] خدايا اينان اهل بيت و خاصّان من هستند، پس رجس و پليدى را از اينان دور كن وپاكيزهشان گردان.«
3. فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِمَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْوَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ. )آل عمران: 61)
هرگاه بعد از علم و دانشى كه )درباره مسيح( به تو رسيده، )باز( كسانى با تو به محاجّه و ستيزبرخيزند، به آنها بگو: »بياييد ما فرزندان خود را دعوت مىكنيم، شما هم فرزندان خود را؛ مازنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم ازنفوس خود، آنگاه مباهله كنيم؛ و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.
آيه مباهله به اتفاق مسلمانان بر فضيلت و مقام سيد الشهداء دلالت مىكند. در اين آيهخداوند به پيامبرش دستور مىدهد كه هرگاه پس از استدلالات روشن، كسى درباره عيسىبا تو گفتگو كند، و به جدال برخيزد، به او پيشنهاد مباهله ]= نفرين و دعا [كن تا خداونددروغگو را رسوا سازد. [ر.ك: تفسير نمونه، ج 2، ص 440 – 438.]
بر اين اساس رسول خدا(ص) با مسيحىهاى نجران قرار مباهله گذاشتند.
آيه مباهله در حق اهل بيت پيامبر(ص) نازل شده و آن حضرت تنها كسانى را كه همراهخود به ميعادگاه برد فرزندانش حسن و حسين و دخترش فاطمه(س) به همراه على(ع) بودند.بنابراين مراد از »ابناءنا« در آيه شريفه منحصر به امام حسن و امام حسين(ع) و »نساءنا«فاطمه زهرا(س) و »انفسنا« على(ع) مىباشد و روايات دالّ بر اين مطلب به حدّ تواتر نقلشده است. [ر.ك: نمونه، ج 2، ص 442 – 440.]
امام موسى بن جعفر(ع) پس از قرائت آيه شريفه فرمود:
»… فَكانَ تَأويلُ ابناءنا الحسن و الحسين و نساءنا فاطمة و انفسنا على بن ابىطالب(ع)« [تفسير برهان، ج1، ص 286.] يعنى؛ پس تأويلِ پسران ما، ]امام[ حسن(ع) و ]امام[ حسين(ع) و زنان ما، فاطمه(س) ونفوس ما، على(ع) مىباشد.
شركت على، فاطمه، حسن و حسين(ع)، در مباهله به امر خداوند، دليل بر عظمت مقاماين چهار نور مقدس دارد، كه شايستهترين و گرامىترين خلق خدا نزد پيامبر(ص) بودند.
اين از فضايل بزرگ امام حسين(ع) است كه در چنين مراسم با اهميت و تاريخى بزرگىهمكار و همراه پيامبر خدا(ص) شود و از ميان تمام خلق، او و برادر و پدر و مادرشانتخاب شوند. [ر.ك: الميزان، مترجم، ج 3، ص 354 و پرتوى از عظمت حسين(ع)؛ تفسير نمونه، ج 2، ص 443.]
مسيحيان در روز ميعاد همين كه ديدند پيامبر خدا(ص) فرزندش حسين را در آغوشدارد و دست حسن را گرفته و على و فاطمه همراه او هستند، سخت به وحشت افتادند و ازمباهله صرف نظر كردند و حاضر به مصالحه و پرداخت جزيه شدند. [ر.ك: تفسير نمونه، ج 2، ص 439.]
4. فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ. )بقره: 37)
در روايات متعددى از طرق اهل بيت(ع) وارد شده كه مقصود از »كلمات« تعليم اسماءبهترين مخلوقات خدا يعنى محمد، على، فاطمه، حسن و حسين(ع) بوده است.
و حضرت آدم(ع) با توسّل به اين كلمات از درگاه خداوند تقاضاى بخشش نمود وخداوند او را بخشيد از جمله اين روايت است:
هنگامى كه آدم، ساق عرش و نامهاى پيامبر و ائمه(ع) را ديد، پس جبرئيل بدو تلقين كرد و اوگفت: يا حميد بحق محمد، يا على بحق على، يا فاطر بحقّ فاطمه، يا محسن بحق الحسن و الحسينو منك الاحسان. پس چون امام حسين(ع) را ياد كرد اشكهايش جارى شد و قلبش فروتنگشت و گفت: اى برادرم جبرئيل! چه مىشود كه با ياد پنجمين فرد، قلبم مىشكند و اشكمجارى مىشود؟ جبرئيل گفت: اين فرزند تو به مصيبتى دچار مىشود كه تمام مصيبتها درمقابل آن كوچك است. آدم پرسيد: برادرم، آن )مصيبت( چيست؟ گفت: تشنه و بىكس وتنها كشته مىشود و او را يار و ياورى نيست. و اى آدم! كاش او را مىديدى كه مىگويد: آه ازتشنگى آه از كمى يار و ياور! تا آن كه عطش بين او و آسمان چون دود جدايى مىاندازد. در آنهنگام هيچ كس پاسخى به وى نمىدهد جز آنكه شمشير بر او مىكشند و مىخواهند مرگبه كام او ريزند. بعد از آن همچون گوسفند از پشت، سر از پيكرش جدا مىسازند و دشمنانشبه چپاول زاد و راحله او مىپردازند، و سرانجام سر او و يارانش را در شهرها مىگردانند. درحالى كه بانوان )حرم( را نيز با خود )به اسارت( دارند. اين چنين در علم خداى يگانه منانگذشته است. پس آدم و جبرئيل )عليهما السلام( همچون مادر فرزند مرده، )بر اين مصيبتعظمى( گريستند. [روى فى تفسير قوله تعالى: »فتلقى آدم من ربه كلمات« انه راى ساق العرش و اسماء النبى و الائمة عليهم السلام،فلقنه جبرئيل عليه السلام. قال يا حميد بحق محمد، يا عالى بحق على، يا فاطر بحق فاطمه، يا محسن بحق الحسنو الحسين و منك الاحسان، فلما ذكر الحسين(ع) سألت دموعه و انخشع قلبه، و قال: يا اخى جبرئيل فى ذكرالخامس ينكسر قلبى و تسيل عبرتى؟ قال جبرئيل: ولدك هذا يصاب بمصيبة تصغر عنده المصائب فقال: يا اخىو ماهى؟ قال: يقتل عطشاناً غريباً وحيداً فريداً ليس له ناصر و لا معين، و لو تراه يا ادم و هو يقول: واعطشاه! واقلةناصراه حتى يحول العطش بينه و بين السماء كالدخان، فلم يجبه احد الا بالسيوف وشرب الحتوف، فيذبح ذبحالشاة من تفاه، و ينهب رحله اعداؤه و تشهر رؤوسهم هو و انصاره فى البلدان، و معهم النّسوان، كذلك سبق فىعلم الواحد المنّان، فبكى آدم و جبرئيل(ع) بكاء الثكلى.]
5. وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ )بقره: 124)
و آن هنگام كه ابراهيم(ع) را پروردگارش به كلماتى آزمود پس آنها را به پايان رساند.
از امام صادق(ع) سئوال شد مقصود از اين كلمات چيست؟ فرمود: آنها كلماتى بودند كهآدم(ع) از پروردگارش فرا گرفت و به واسطه آنها توبه او پذيرفته شد و آن كلمات اينها بود.
يا رَبّ اسأَلُك بِحَقِّ مُحمّدٍ وَ علىٍّ وَ فاطِمَةَ وَالحَسنِ وَالحُسين اِلّا تُبت عَلىّ، فَتابَ اللَّهُ عَليه اِنَّههُو التَّوابُ الرَّحيمِ.
پروردگارا! تو را به حق محمد و على و فاطمه و حسن و حسين مىخوانم كه بر من ببخشايى.پس خداوند او را بخشيد كه او توبهپذير و بخشنده است.
آنگاه سئوال شد، يابن رسول اللَّه »فاتمهن« چيست؟ فرمود: »يعنى اَتَمَّهُنَّ اِلى القائِم(ع)اثْنى عَشَر اِماماً تِسعَة مِن وُلدِ الحُسَين(ع)« يعنى آن كلمات را به قائم(ع) به پايان رساند، وآنان دوازده امام مىباشند كه نه نفر آنان از نسل حسين(ع) هستند. [عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الايات و الاخبار و الاحوال، عبداللَّه بحرانى اصفهانى، زير نظر سيد محمدباقر ابطحى اصفهانى]
6. إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ )آل عمران: 33)
به حقيقت، خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برگزيده است.
در روايات متعددى از اهل بيت رسيده كه به اين آيه شريفه بر عصمت انبياء و امامان(ع)استدلال شده است، زيرا هرگز خداوند: افراد گنهكار و آلوده به شرك و كفر و فسق را برنمىگزيند. [تفسير نمونه، ج 2، ص 390.] و امام حسين(ع) بر منزلت و مقام خود به اين آيه استدلال كرده است.
در روز عاشورا محمدبن اشعث )از فرماندهان لشكر عمر سعد( به امام حسين(ع) گفت:اى حسين پسر فاطمه! كدام منزلت و برترى از پيامبر خدا(ص) در شماست كه در ديگرىوجود ندارد؟ امام(ع) آيه ان اللَّه اصطفى آدم… را قرائت كرد و فرمود: به خدا قسم، پيامبراكرم(ص) از خاندان ابراهيم(ع) و عترت هدايتگر از خاندان پيامبر اكرم(ص) مىباشند. [محمد بن اشعث… فقال: يا حسين بن فاطمة ايّة حرمة لك من رسول اللَّه ليست لغيرك؟ فتلا الحسين هذه الايه؟ان اللَّه اصطفى… ثم قال… »واللَّه ان محمداً من آل ابراهيم، و انّ العترة الهادية لمن آل محمد«]
در ديگر روايتى كه گفتگوى امام رضا(ع) و مأمون را حكايت كرده است، مأمون پرسيد:»هَل فَضْلَ اللَّهُ العِترَة عَلى سائِر النّاسِ؟« آيا خدا، عترت را بر ساير مردم برترى داده است؟
امام رضا(ع) فرمود: خداوند برترى عترت بر ساير مردم را در آيات محكمش علنىكرده است. مأمون گفت: آن آيات چيست؟ امام رضا(ع) فرمود: »ان اللَّه اصطفى آدم…« [الميزان، ج 3، ص 168 به نقل از عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 230، ح 1، باب 23.]
از امام باقر(ع) روايت شده كه آن حضرت آيه شريفه »اِن اللَّه اصطفى… ذُرّية بَعضُها مِنبعض« را قرائت كرد و فرمود »نحن منهم و نحن بقية تلك العترة« ما از آن ذريه هستيم و ماييمبقيه آن عترت. [همان به نقل از تفسير عياشى، ج 1، ص 168، ح 29.]
7. أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِي السَّماءِ.
)ابراهيم: 24)
آيا نديدى چگونه خداوند »كلمه طيبه« و [گفتار پاكيزه] را به درخت پاكيزهاى تشبيه كرده كهريشه آن [در زمين] ثابت، و شاخه آن در آسمان است.
با استناد به روايتى كه در تفسير آيه شريفه وارد شده، امام حسين(ع) از مصاديق بارز آيهشريفه يعنى شجره طيبه به شمار مىآيند.
عمرو بن حريث مىگويد: از امام صادق(ع) در مورد آيه »اَلَم تَر كَيف ضَرِبَ اللَّهُ…«پرسيدم. فرمود: »رَسولُ اللَّه اَصلُها، وَ اَميرالمُؤمنين فَرعُها، وَالاَئمَة مِن ذُرّيتها اَغصانُها، وَ عِلم الاَئِمةثَمرتُها وَ شيعَتهُم المُؤمنون وَرقُها« رسول خدا(ص)، اصل آن و اميرمؤمنان(ع)، فرع آن و اماماناز ذريّه آن حضرت، شاخههاى آن و دانش ائمه ثمره آن و شيعيان مؤمن، برگهاى آن]درخت پاكيزه [هستند. [اصول كافى، ج 1، ص 42، ح 80، بيروت؛ الميزان، ج 12، مترجم، ص 89 و 90. در تفسير الميزان روايات ديگرىآمده كه به همين روايت بسنده كرديم.]
8. وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مُظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَاناً.
(اسراء: 33)
و كسى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، نكشيد، جز بحق! و آن كس كه مظلوم كشتهشده، براى ولّيش سلطه )و حقّ قصاص( قرار داديم.
حرمت قتل نفس و احترام خون انسانها در همه شرايع آسمانى آمده است، و آن را يكىاز بزرگترين گناهان شمردهاند. يكى از خونهايى كه مظلومانه ريخته شد، خون اباعبداللَّهالحسين(ع) و اصحاب او بود. روايات فراوانى وجود دارد كه آيه فوق را بر امام حسين(ع)تطبيق دادهاند.
امام صادق(ع) فرمود:
قَتلُ النَّفس الَّتى حَرَّم اللَّه، فَقد قَتلوا الحُسين(ع) فى اَهل بَيتهِ؛ [بحارالانوار، ج 44، ص 218 به نقل از تفسير عياشى، ج 2، ص 290.]
كسى را كه خداوند خونش را حرام شمرده بود، كشتند. هر آينه حسين بن على(ع) را در ميانخانوادهاش به قتل رساندند.
همچنين در روايتى ديگر فرمود: آيه شريفه در مورد حسين(ع) نازل شده است. [همان، ص 219 به نقل از روضه كافى، ص 255.]
سلام بن مستنير از امام باقر(ع) در مورد آيه »و من قتل مظلوماً…« فرمود: »هُو الحُسين بنُعَلى(ع) قُتل مَظلوماً وَ نَحن اَولياءهُ وَالقائِمِ مِنا اِذا قامَ طَلب بِثاَر الحُسين(ع)«؛ او حسين بن علىاست كه مظلوم كشته شد و ما ولى او هستيم و قائم ما وقتى قيام كند به خونخواهىحسين(ع) اقدام مىكند. [همان، ص 218، به نقل از تفسير عياشى، ج 2، ص 290.]
9. وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً × إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ نُرِيدُ مِنكُمْجَزَاءً وَلاَ شُكُوراً )انسان: 9 – 8)
و غذاى )خود( را با اينكه به آن علاقه )و نياز( دارند، به »مسكين« و »يتيم« و »اسير« مىدهند!)و مىگويند( ما شما را به خاطر خدا اطعام مىكنيم؛ و هيچ پاداشى و سپاسى از شمانمىخواهيم.
ابن عباس مىگويد: حسن و حسين(ع) بيمار شدند، على و فاطمه و فضه )خادمه آنان(نذر كردند اگر آنها شفا يابند سه روز روزه بگيرند، طبق برخى روايات حسن و حسين(ع)نيز گفتند: ما هم نذر مىكنيم روزه بگيريم. [تفسير نمونه، ج 25، ص 344.] آن دو بزرگوار شفا يافتند و خانواده على(ع)،از لحاظ مواد غذايى دستشان خالى بود، امام على(ع) سه من جو قرض نمود و فاطمه يكسوم آن را آرد كرد و نان پخت، به هنگام افطار مستمندى به در خانه آمد، آنان همگى سهمخود را به او دادند، و با آب افطار كردند. شب دوّم يتيمى به در خانه آمد و تقاضاى كمككرد، آنان همه نان خود را به او دادند و شب سوم اسيرى در خانه را كوبيد و همه سهم غذاىخود را به او دادند و با آب افطار كردند. صبح هنگام على(ع) دست حسن و حسين(ع) راگرفت و خدمت پيامبر(ص) برد در حالى كه از گرسنگى مىلرزيدند. رسول خدا(ص) باديدن آنان بسيار ناراحت شد. به خانه فاطمه(س) آمد، ديد در حال عبادت است و بىرمق.در اين حال جبرئيل نازل شد و سوره هل اتى را بر آن حضرت نازل كرد. [تفسير نمونه، ج 25، ص 344.]
10. كهيعص (مريم: 1)
از حضرت ولى عصر(ع) از تأويل اين آيه سؤال شد، فرمود »هذهِ الحُروف من اَنباء الغَيب اطَّلعاللَّهُ عَليها عَبدَه زَكريّا، اِلى اَن قال: فانباه اللَّهُ تَبارك وَ تَعالى عَن قِصّته، فقال »كهيعص« فالكافُاِسمُ كَربلاء وَالهاء هَلاكُ العِترة ]الطاهرة[ وَالياء يَزيد وَ هُو ظالم الحسين(ع) و العين عَطشهوالصّاد صَبره« [عوالم العلوم و المعارف، ج 17، ص 108 – 107.]
اين حروف از اخبار غيبى است كه خدا بندهاش زكريا را بر آن آگاه كرده است، تا آنجا كهفرمود: پس خداوند داستان او )حسين(ع)( را برايش بازگو نمود و گفت: »كهيعص«، »كاف« نامكربلاست، »هاء« هلاكت خاندان پاك اوست، »ياء« يزيد آن ستمكار بر حسين(ع)، »عين«عطش و »صاد« صبر او است.
11. أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ. )حج: 39)
به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا كه مورد ستمقرار گرفتهاند، و خداوند بر يارى آنها تواناست.
امام باقر(ع) در باره آيه شريفه فرمود: مراد علىّ و حسن و حسين(ع) هستند. [قال:… على و الحسن و الحسين(ع)]
12. اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُكَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ. )نور: 35)
خداوند نور آسمانها و زمين است، مثل نور خداوند همانند چراغدانى است كه در آن چراغى)پرفروغ( باشد، آن چراغ در حبابى قرار گيرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون يك ستارهفروزان.
در برخى روايات آيه شريفه به اميرمؤمنان(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن و امامحسين(ع) تفسير شده است. [تفسير نمونه، ج 14، ص 485 به نقل از نورالثقلين، ج 3، ص 602.]
امام صادق(ع) فرمود: مراد از »مشكوة« فاطمه(س)، و »مصباح«، حسن(ع) و »زجاجة«حسين(ع) مىباشد. [تفسير برهان، ج 3، ص 133.]
13. وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ. (زخرف: 28)
و آن را كلمهاى پاينده در نسلهاى بعد از خود قرار داد.
از امير مؤمنان(ع) روايت شده كه فرمود:
وَ فينا نُزلت هذه الايةُ »و جعلها…« وَالاِمامَة فى عقَبِ الحُسين(ع) اِلى يَومِ القِيامَة« [تفسير برهان، ج 3، ص 293.]
اين آيه درباره ما نازل شده است، يعنى امامت در نسل حسين(ع) تا روز قيامت پاينده است.
14. وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَوَضَعَتْهُ كُرْهاً وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاَثُونَشَهْراً. )احقاف: 15)
ما به انسان سفارش كرديم به پدر و مادرش نيكى كند، مادرش او را با ناخشنودى حمل نمودو با ناراحتى بر زمين گذاشت و دوران حمل و از شير بازگرفتنش سى ماه است.
امام صادق(ع) فرمود:
لمّا حَملَت فاطمةُ بالحُسين(ع) جاءَ جبرئيلُ الى رسول اللَّه فقال: اِن فاطمةَ سَتَلِدُ غلاماً تَقتُلهاُمَّتُك مِن بَعْدِكَ فَلَمّا حَمَلت فاطمةُ بالحُسين كرهت حَملَه و حين وَضَعْتهُ كَرِهَت وَضعَهُ. ثم قال:ابوعبداللَّه: لم تَرَ فى الدّنيا اُمٌّ تَلِدُ غلاماً تَكرَهُهُ و لكنَّها كَرِهَتْهُ لِما عَلِمَتْ اِنَّهُ سَيُقتَل. قال: وَ فيهنَزلت هذِه الايَةُ: »و وصينا الانسان…« [كافى، ج 1، ص 464.]
چون فاطمه(س) به حسين(ع) باردار شد. جبرئيل(ع) نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: ازفاطمه (س) به زودى پسرى به دنيا مىآيد كه امتت بعد از تو او را مىكشند. از اين روهنگاميكه فاطمه (س) به حسين(ع) بار دار شد، از بارداريش ناخشنود بود و زمان زايش همبه دنيا آمدن فرزندش را خوش نمىداشت.
سپس امام صادق(ع) فرمود:
در دنيا مادرى ديده نشده كه پسرى به دنيا آورد و از اين پديده ناخشنود باشد. اما علتناخشنودى فاطمه(س) آگاهى او به كشته شدن فرزندش در آيندهاى نزديك بود. و فرمود:اين آيه )و وصينا الانسان…( در همين مورد نازل شده است.
15. مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ × بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لاَ يَبْغِيَانِ ×….× يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ.(الرحمن: 22 – 19)
دو دريا را كنار هم قرار داد در حالى كه با هم تماس دارند. ميان آن دو برزخى است كه يكى برديگرى غلبه نمىكند… از آن دو دريا مرواريد و مرجان بيرون مىشود.
امام صادق(ع) در تفسير آيه فرمود:
علىٌ و فاطمةُ(ع) بَحرانِ مِن العلمِ عَميقانِ لا يَبغى اَحدُهما على صاحبِهِ »يَخرُج مِنْهما اللُّؤلُؤوَالمرجان«: الحَسنَ والحُسين(ع). [تفسير برهان، ج 4، ص 266.]
على و فاطمه(ع) دو درياى ژرف و لبريز از دانش هستند كه يكى بر ديگرى طغيان نمىكند.»از آن دو دريا درّ و مرجان خارج مىشود« يعنى حسن و حسين(ع).
16. يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ × ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً. (فجر:28 – 27)
اى نفس آرام يافته به سوى پروردگارت باز گرد. در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از توخشنود است.
امام صادق(ع) فرمود: »اِقرأوُا سُورَة الفَجر فى فَرائِضكُم و نَوافلِكم فَانّها سُورةُ الحُسين بنِعَلى(ع) وَ اَرغبوا فيها رَحِمكم اللَّهُ تعالى؛ سوره فجر را در نمازهاى واجب و مستحب خودبخوانيد كه آن سوره حسين بن على(ع) است. و بدان تمايل ورزيد تا خدا شما را موردرحمت خود قرار دهد. ابواسامه كه در مجلس حاضر بود پرسيد: چگونه اين سوره بهحسين(ع) اختصاص يافته است؟ امام(ع) در پاسخ فرمود: »آيا سخن خدا را نشنيدى كهفرمود: »يا ايتها النفس المطمئنه…« منظور از نفس مطمئنه، حسين بن على(ع) است كه داراىروح آرام يافتهاى است كه هم او از خدا و هم خدا از او خشنود است. [بحار الانوار، ج 44، ص 219 – 218.]
ابوبصير از امام صادق(ع) نقل مىكند كه »يا ايتها النفس المطمئنه… يعنى الحسين بنعلى(ع)« [همان به نقل از تفسير على بن ابراهيم.]
18. وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً كَبِيراً × فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواخِلاَلَ الدِّيَارِ. (اسراء: 5 – 4)
و برترى جويى بزرگى خواهيد نمود، هنگامى كه نخستين وعده فرا رسد، گروهى از بندگانپيكارجوى خود را بر ضدّ شما مىانگيزيم )تا شما را سخت درهم كوبند؛ حتى براى به دستآوردند مجرمان(، خانهها را جستجو مىكنند، و اين وعدهاى است قطعى!
از امام صادق(ع) در تفسير آيه شريفه روايت شده كه فرمود: »وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً كَبِيراً« يعنىكشتن حسين بن على، »فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاَهُمَا« يعنى هنگامى كه زمان يارى حسين بن على(ع)فرا رسد. گروهى برمىانگيزانيم و اينان قومى هستند كه خداوند قبل از قيام قائم آنان را برمىانگيزد. [عن ابى عبداللَّه(ع) فى قوله اللَّه عزوجل: »و لتعلن علواً كبيراً« »قتل الحسين بن على(ع)« »فاذا جاء وعد اوليهما«قال: »اذا جاء نصر الحسين بن على« بعثنا عليكم عباداً لنا اولى بأس شديد فى سوا خلال الديار« قوماً يبعثهم اللَّهقبل قيام القائم]
18. وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ (صافات: 107)
و ما قربانى بزرگى را فداى او (اسماعيل) كرديم.
ابن قتيبه از فضل روايتى از امام رضا(ع) را چنين نقل مىكند: از امام رضا(ع) شنيدم كهفرمود: خداى عزيز و بزرگ به ابراهيم(ع) امر نمود كه به جاى فرزندش اسماعيلگوسفندى را كه خدا برايش فرستاده بود قربانى كند، و ابراهيم درخواست نموده بود كهفرزندش اسماعيل را با دستش ذبح كند، و اگر به كشتن گوسفند امر نمىشد همين كار رامىكرد، تا آن داغى را كه به قلب پدرى كه عزيزترين فرزندانش را با دست خود قربانىنموده، به دل او هم وارد شود و سزاوار درجات اهل ثواب بر بلاها گردد.
خداوند به او وحى كرد: اى ابراهيم از آفريدگانم چه كسى را بيشتر دوست دارى؟ اوگفت: پروردگارا! كسى را نيافريدى كه از دوستت محمد(ص) محبوبتر باشد.
خداوند فرمود: او را بيشتر دوست دارى يا خود را؟ گفت: او را بيشتر از خود دوستدارم. فرمود: فرزند او نزد تو محبوبتر است يا فرزند خودت؟ گفت: فرزند او. فرمود:كشته شدن فرزند او به ستم و ظلم به دست دشمنانش دل تو را بيشتر به درد مىآورد يا كشتهشدن فرزندت به دست خود در راه اطاعت از من؟
عرض كرد: پروردگارا! كشته شدن او به دست دشمنانش قلب مرا بيشتر به درد مىآوردفرمود: اى ابراهيم! گروهى كه گمان مىكنند كه از امت محمد(ص) هستند به زودى بعد ازاو دست به خون فرزندش آغشته مىسازند و او را به ستم چون گوسفندى ذبح مىكنند وبدين وسيله موجب خشم من خواهند شد. ابراهيم(ع) بىتاب شد و دلش به درد آمد وگريست. خداى بزرگ و بلند مرتبه به او وحى كرد: اى ابراهيم! فديه بىتابى بر فرزندتاسماعيل – اگر او را قربانى مىكردى – به اندوهگينىات بر حسين(ع) و كشته شدندش برابرگشت، و براى تو بلندترين درجات اهل ثواب بر مصيبتها خواهد بود. و آن سخن خداىعزوجل است كه فرمود: و فديناه بذبح عظيم. [بحار الانوار، ج 44، ص 226 – 225.]
مجله پیام شماره 80