چكيده امنيت كه ريشه در ايمان و عمل صالح و پيوند عميق با خدا محورى دارد، در عصر حكومت جهانى حضرتمهدى(عج) در همه ابعادش تحقق كامل پيدا مىكند به گونهاى كه نه تنها انسانها كه حيوانات نيز از آن بهرهمندخواهند شد. پشتوانه پيدايش چنين امنيتى، عواملى است كه در هر زمانى تحقق پيدا كنند، معلول آن نيز تحققمىيابد؛ يعنى امنيت جهان مرهون اين عوامل است نه معجزه. عواملى چون: حاكميت دين خدا، حكومت واحد جهانو برچيده شدن همه حكومتهاى باطل، گسترش عدالت، شكوفايى اقتصادى، شكوفايى علم و دانش و عقل بشرىو مانند آن. اين نوشتار ضمن برشمارى محورهاى امنيت و بسترهاى ناامنى، به تبيين چرايى و چگونگى امنيتدر عصر مهدوى مىپردازد
حصون ش 12تابستان 86
امنییت در عصر مهدوی(عج)
چكيده
امنيت كه ريشه در ايمان و عمل صالح و پيوند عميق با خدا محورى دارد، در عصر حكومت جهانى حضرتمهدى(عج) در همه ابعادش تحقق كامل پيدا مىكند به گونهاى كه نه تنها انسانها كه حيوانات نيز از آن بهرهمندخواهند شد. پشتوانه پيدايش چنين امنيتى، عواملى است كه در هر زمانى تحقق پيدا كنند، معلول آن نيز تحققمىيابد؛ يعنى امنيت جهان مرهون اين عوامل است نه معجزه. عواملى چون: حاكميت دين خدا، حكومت واحد جهانو برچيده شدن همه حكومتهاى باطل، گسترش عدالت، شكوفايى اقتصادى، شكوفايى علم و دانش و عقل بشرىو مانند آن. اين نوشتار ضمن برشمارى محورهاى امنيت و بسترهاى ناامنى، به تبيين چرايى و چگونگى امنيتدر عصر مهدوى مىپردازد.
كليد واژهها: امنيت، عصر مهدوى، حكومت جهانى، ايمان، رشد، عدالت، اقتصاد و ملت.
مقدمه
امنيت از مقولههاى اساسى نيازمندىهاى بشريت بوده و از ديرباز خواسته بشر بوده است. نعمتامنيت ريشه و اساس همه نعمتهاى الهى است، هرگاه امنيت از بين برود، ديگر مسائل مادّى ومعنوى فردى و اجتماعى نيز به خطر مىافتد. خلاصه زندگى بدون امنيت، جهنّمى بيش نيست،شايد به همين جهت خداوند توانايى دفاع را براى دفع خطرات و مزاحمهاى زيست محيطى ورسيدن به آرامش، در وجود موجودات ذىحيات به وديعه گذاشته است.
ريشه واژه »امنيت« از ثلاثى مجرد »امن«، و با مشتقاتى مانند: »ايمان«، »ايمنى«، »امان« و»استيمان« است. كلمه »امنيّت« در متون اسلامى موجود نيست، امّا از ديرباز در متون فارسى بهمعناى آرامش و اطمينان در مقابل خوف و ترس، اضطراب و نگرانى به كار رفته است. [فرهنگ عربى – فارسى، واژه امن.] امنيتشامل دو بعد ايجابى و سلبى مىشود: از يك سو وجود آرامش و اطمينان روحى و روانى و ازسوى ديگر فقدانِ ترس، دلهره و نگرانى.
آيات و روايات بى شمارى در اهميّت فوق العاده امنيت وارد شده كه مجال پرداختن به همهآنها نيست. اين آيات و روايات بيانگر اين نكته مهم هستند كه امنيت در همه ابعاد، در ايمان واعتقادات معنوى و الهى ريشه دارد و هرگونه ناامنى ريشهاش به بى ايمانى و شرك و كفر و ظلم واستكبار باز مىگردد.
از جمله آيات مذكور، دو آيه را در اينجا مىآوريم:
– فَمَنْ تَبعِ هُداىَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون (بقره: 38
پس كسانى كه از هدايت من پيروى كنند، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مىشوند.
– مَن ءامَنَ بِاللَّهِ واليَومِ الأخِرِ وعَمِلَ صلِحاً فَلا خَوفٌ عَلَيهِم ولا هُم يَحزَنُون (مائده: 69
كسى كه به خدا و روز جزا ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد نه ترسى بر اوست و نه غمگين خواهدشد.
نكات قابل توجه در آيات مذكور اينكه اولاً: »عدم خوف« و »عدم حزن« حاكى از امنيت كاملفردى و اجتماعى است. ثانياً: امنيت مبتنى بر زمينههايى است كه تا آن بسترها پديد نيايد، اينامنيت نيز به وجود نخواهد آمد. آن بسترها عبارتند از: پيروى از هدايت خداوندى، ايمان به مبداءو معاد و انجام عمل صالح. اگر اين بسترها نباشد فرد و جامعه به امنيت و آرامش دست نخواهديافت.
در سوره قريش به مصداق و تداوم امنيت اشاره كرده است. در آيه 3 و 4 مىفرمايد:
اَلَّذى اَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمُ مِنْ خَوْفٍ.
همان كس )خدايى( كه آنها را از گرسنگى نجات داد و از ترس و ناامنى ايمن ساخت.
اين آيات به قريش ساكن مكه يادآور شده كه دو نعمت بزرگ الهى يعنى، »تأمين معاش و رونقاقتصادى« و »امنيت« را كه از جانب خداوند و به بركت كعبه و دعاى حضرت ابراهيم(ع) وشكست لشكر ابرهه به آنان داده شد فراموش نكنند. تداوم اين دو نعمت مبتنى بر عبادت خداونداست. همچنان كه در آيه 2 مىفرمايد: فليعبدوا ربّ هذا البيتِ؛ (پس بايد پروردگار اين خانه راعبادت كنند.) ولى چون قريش قدر اين امنيت و نعمت بزرگ را ندانسته و كعبه را به بتخانه تبديل واز خداى گريخته به بت روى آوردند، خداوند نيز آن نعمت را از آنان گرفت. [ر. ك: تفسير نمونه، ج 27، ص 352.] و جامعه امن قريش تاظهور اسلام و تا 22 سال پس از آن يعنى تا فتح مكه در ناامنى فرو رفت.
همچنان كه مؤمنان و جوامع توحيدى از نعمت امنيت برخوردارند كافران و جوامع شيطانى ومشركان و طاغوتها و دولتهاى استعمارى در ناامنى به سر مىبرند.
ولو كه آرزوى رسيدن به آن را داشته باشند، چون از خدا دور و به شيطان پناه بردند. و در ادارهجامعه به سازگارهايى مانند ظلم و بى عدالتى و… دست زدند كه هرگز آنان را به امنيت نمىرساند.
ذلِكُم الشَّيْطانُ يُخوّفِ اَولياءَهُ آل عمران: 175
اين شيطان است كه پيروان خود را مىترساند.
قرآن كريم با مقايسه دو جامعه توحيدى و شرك و كفر اين سؤال را مطرح مىكند كه كدام يكاز آنها برخوردار از امنيت مىباشند.
فَاَىُّ الفَريقَينِ اَحَقُّ بِالاَمنِ اِن كُنتُم تَعلَمون انعام: 81
پس كدام يك از اين دو دسته )بت پرستان و خداپرستان( شايستهتر به امنيت هستند اگر مىدانيد؟!
بنابراين در قرآن كريم، امنيت فردى و اجتماعى به مؤمنان و جامعه و حكومت دينى بشارتداده شده و كافران و استعمارگران از آن بىبهرهاند ولو آرزوى آن را داشته باشند. نتيجه طبيعىمفهوم بلند آيات مذكور آن است كه در زمان حكومت مهدوى كه ديندارى (يعنى مظروف ايمان) بهاوج مىرسد و حكومت صالحان برقرار مىگردد، امنيت نيز به طور كامل مصداق پيدا مىكند.علاوه اطلاق و عمومات آيات مذكور آيه 55 سوره نور مىفرمايد:
وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ ءامَنوا مِنكُم وعَمِلوا الصّلِحتِ لَيَستَخلِفَنَّهُم فِى الاَرضِ كَمَا استَخلَفَ الَّذينَ مِنقَبلِهِم ولَُيمَكِّنَنَّ لَهُم دينَهُمُ الَّذِى ارتَضى لَهُم ولَيُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمنًا يَعبُدونَنى لا يُشرِكونَ بى شيئاً.
خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند وعده مىدهد كه قطعاً آنانرا حكمران روى زمين خواهد كرد، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد؛ و دين وآيينى را كه براى آنان پسنديده، پابرجا و ريشهدار خواهد ساخت، و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدّلمىكند، آنچنان كه تنها مرا مىپرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت.
علاّمه طباطبايى(ره) در تفسير اين آيه مىفرمايد: اين آيه وعده جميل و زيبايى است براىمؤمنان كه عمل صالح دارند، به آنان وعده مىدهد كه به زودى جامعه صالحى مخصوص بهخودشان برايشان درست مىكند و زمين را در اختيارشان مىگذارد و دينشان را در زمين متمكنمىسازد و امنيت را جايگزين ترسى كه داشتند مىكند، امنيتى كه ديگر از كيد منافقان و كفار وممانعت آنان، بيمى نداشته باشند، خداى را آزادانه عبادت كنند و چيزى را شريك او قرار ندهند. [تفسير الميزان، ج 15، ص 163.]
بدين ترتيب اين آيه به مؤمنان صالح وعده حكومت جهانى مستضعفان را مىدهد. حكومتى بانويد به امنيت و آرامش و از ميان رفتن همه اسباب و عوامل ترس و ناامنى، كه مصداق كامل آنحكومت مهدوى (عج) مىباشد.
اقسام امنیت
در يك نگاه كلّى امنيت در حوزه »امنيت فردى« و »امنيت اجتماعى« قابل تقسيم است. امنيتفرهنگى، سياسى، اقتصادى و… نيز در اين دو حوزه مىگنجد.
1. امنيت فردى
پيوند عميق بين »امنيت فردى« و »امنيت اجتماعى« و تأثير پذيرى متقابل آن دو از يكديگرآنچنان قوى است كه سخن گفتن از يكى، بدون بحث از ديگرى تقريباً غير ممكن است. اما به طورخلاصه مىتوان گفت، انسان نيازمند امنيت و آرامش روحى و روانى است. او مىخواهد بدوندغدغه و ترس و هراس و اضطراب به زندگى خود ادامه دهد و راه سعادت و كمال را بپيمايد. از اينرو مىتوانيم امنيت فردى را، دستيابى به »سكينه و آرامش« تعبير كنيم. سكينه و آرامشى كه بهتعبير قرآن بر دلهاى مؤمنان سايه افكنده و حزن و خوف را از حريم آنان بيرون كرده است. اگرچنين امنيتى بر دلها حاكم شد، ديگر جايى براى افسردگى و بيمارىهاى اعصاب و روان باقىنمىماند. بيماريهايى كه روز به روز نيز در حال گسترش است و نه تنها سلامت روح كه سلامتجسم را نيز به خطر انداخته است.
اسلام مىخواهد مسلمانان به چنين امنيت كاملى برسند. چنين امنيتى وقتى حاصل مىشودكه فرد از دست و زبان ديگران در امان باشد. هر كسى احساس كند در محيط خود از ناحيه ديگرانمورد آماج تيرهاى تهمت و استهزاء و… قرار نمىگيرد.
اسلام براى هر مسلمانى سرمايههايى قرار داده و بر حفظ آنان تأكيد ورزيده است. مانند: جان،مال، ناموس و آبرو. پيامبر اكرم (ص) فرمود:
اِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِن المُسْلمِ دَمَه وَ مالَه وَ عَرضَه وَ اَن يَظُنَّ بِهِ السُّوءِ [ملامحسن فيض كاشانى، محجة البيضاء، ج 5، ص 268.]
خداوند خون، مال و آبروى مسلمانان و همچنين گمان بد بردن درباره او را بر ديگران حرام كردهاست.
در اين روايت دو نكته نهفته است: اول به سرمايههاى انسان (جان، مال، آبرو و گمان بد بردن بهاو) اشاره كرده، و دوم، به حفظ اين چهار سرمايه و تحريم عوامل تخريب آنها تأكيد ورزيده است.در صورت تحقّق اين امنيت است كه انسان به آرامش كامل دست مىيابد.
اسلام آنچه را كه موجب سلب امنيّت از خود و ديگران مىشود تحريم و ممنوع ساخته است.مانند: استهزاء و سخريّه، عيب جويى، سوء ظنّ و بدگمانى، غيبت، تجسّس و تحسّس، القاب زشتو ناپسند، ريختن آبروى ديگران:
يا أَيّها الّذينَ آمنُوا لايَسخَر قَومٌ مِنْ قَومٍ… وَ لا تَلمِزُوا اَنفُسَكُم وَ لا تَنابَزُوا بِالاَلقاب… اِجتَنِبوا كَثيراًمِن الظَّنِ… وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغتَب بَعضُكُم بِبَعض… (حجرات: 11 و 12
پيامبر(ص) در حفظ آبروى مسلمان فرمود: گناه درهمى كه انسان از ربا به دست مىآورد، از سى وشش زنا بزرگتر است، و از هر ربا بالاتر آبروى مسلمان است. [همان، ص 253.]
ولى چنين امنيت كاملى كى و چگونه تحقق خواهد پذيرفت؟
در ادامه مقاله، به اين پرسش پاسخ داده مىشود.
2. امنيت اجتماعى
نخستين و مهمترين شرط زندگى اجتماعى، »امنيّت« است. جامعهاى مىتواند شكوفا و سعادتمندو برخوردار از تمدن بزرگ شود كه در امنيت و آرامش به سر برد و از دزدىها، راهزنىها، بى بند وبارىها، مواد مخدّرها، جنايتها، ناهنجارىها، تنشها و هرج و مرجهاى سياسى داخلى وبينالمللى به دور باشد. از اين رو ذوالقرنين براى قومى كه مورد تهديد اقوام مفسد و شرورى چونيأجوج و مأجوج قرار داشتند، در انديشه فراهم كردن امنيت برآمد و نيرومندترين و مقاومترينسدها را براى حفاظت از آنان ساخت كه در تاريخ ضربالمثل و سنبل استحكام و دوام و بقاءشد. [ر.ك: تفسير نمونه، ج 12، ص 539.]
چرا كه تا جلوى مفسدان و شروران گرفته نشود و جامعه از وجود انگلها و فتنهگرايىپاكسازى نگردد، جامعه روى سعادت و خوشبختى را به خود نخواهد ديد.
همچنين ابراهيم خليل پس از بناى كعبه، نخستين خواسته خود از خدا را، مسألت امنيت براىمردم آن سرزمين قرار داد: »رَبِّ اجْعَل هذا البَلدِ اَمِناً« (ابراهيم: 35
به همين جهت سختترين مجازاتها و كيفرها در قوانين اسلام، براى كسانىدر نظر گرفته شده كه امنيت جامعه را به خطر مىاندازند؛ مانند قتل، قصاص، قطعدست و پا، تبعيد، شلاق. [ر. ك: مائده، آيه 33؛ بقره، آيه 178 تا 179.]
تحقق چنين امنيتى آرزو و خواسته همه ملّتها و دولتهاست. حتى حكومتهاى استعمارىنيز براى ملت و كشور خود چنين امنيتى را فراهم مىآورند، اما به قيمت ناامن كردن كشورهاىتحت استعمار خود، دسترسى به امنيت اجتماعى، در عصرى كه خطر توليد و تكثير سلاحهاىكشتار جمعى، سيرى ناپذيرى كارتلها و استعمارگران، صلح و امنيت جهانى را تهديد مىكند و ازدست سازمان ملل، شوراى امنيت، و ديگر سازمانها و نهادهاى بين المللى كه به ظاهر براى تحققصلح و آرامش جهان، تأسيس شدهاند كارى ساخته نيست اهميت بيشترى يافته است.
امنیت درعصر امام مهدی
امنيت چه در حوزه فردى و چه در حوزه اجتماعى كه خواسته همه افراد و جوامع بشرى است، نهتنها تحقّق نيافته كه در جهان امروز به چالش افتاده و روز به روز بر نگرانىها نيز افزوده مىشود.نمونه آن وجود بيمارىهاى روحى – روانى و ناهنجارىهاى فراوان اجتماعى است. پس كىانسانها و جوامع بشرى احساس امنيت كامل خواهند كرد؟
پاسخ اين پرسش آن است كه تنها در عصر مهدويت، »امنيت فردى و اجتماعى« تحقّق كاملمىيابد و در آن عصر است كه تمامى عوامل ناامنى و موانع امنيّت از ميان مىرود. گواه بر اين مدّعاروايات بسيارى است كه از ائمه اطهار (عليهم السلام) به دست ما رسيده استاز جمله:
امام باقر(ع) فرمود:
… لَو قَد قامَ قائِمنا لاَنزَلت السَّماءِ قَطُرها، وَ اَخرجَت الاَرضُ نَباتَها وَ ذَهبتِ الشَّحناءُ مِن قُلوبِ العِباد،وَ اصطَلحِت السَّباعُ وَ البَهائِمُ حَتّى تَمشى المِرأةُ بَين العِراق وَ الشَّام لاتَضَع قَدمِيها اِلاّ عَلى نَباتٍ، وَ عَلىرَأسِها زَنبيلَها لا يَهيجُها سَبُعٌ وَ لاتَخافُه. [على كورانى، مجمع احاديث الامام المهدى(عج)، ج 3، ص 52.]
آن زمان كه قائم ما قيام كند، آسمان باران خود را فرو مىريزد و زمين گياهان خود را بيرون مىدهد وبغض و كينه از دلهاى مؤمنان رخت بر مىبندد و درندگان و حيوانات اهلى در كنار هم زندگى مىكنند، تاآنجا (امنيت برقرار است) كه زن از عراق تا شام راه مىپيمايد و هر جا قدم مىنهد قدم بر سبزى و نباتاتمىگذارد در حالى كه زنبيل بر سر دارد، در اين مسير هيچ درندهاى به او آسيب نمىرساند و او نيز ازدرندهها هراسى به خود راه نمىدهد.
در اين روايت نكات عميق و ژرفى نهفته است.
1. نزول رحمت الهى از آسمان و رويش سبزىها و ميوهها از دل زمين، به گونهاى كه همه مردماز نعمتهاى الهى برخوردار شده و كمبودى در مورد غذا و نيازمندىهاى خود احساس نمىكنند.
2. به كارگيرى كلمه »زن« به جاى »مرد« در روايت به نهايت درجه امنيت جادهها و راههاىبين شهرى اشاره دارد. چون خطر و تهديداتى كه بر زنها وارد مىشود بيش از مردهاست.
3. مثال به عراق و شام؛ يعنى امنيت كامل در هر جاى حاكميت حضرت مهدى(ع) چرا كه درآن زمان جنگها و نابسامانيها و ناامنىها بيشتر بر محور عراق و شام متمركز بود. عراق قلمروحاكميت حضرت على(ع) و شام مركز حكومت معاويه به شمار مىرفت.
4. كنار هم زيستن حيوانات درنده و حيوانات اهلى و آزار نرساندن حيوانات درنده به انسانهاو حيوانات اهلى و نترسيدن انسانها از آنها، نشان از برقرارى امنيت بى نظير در كره خاكى دارد. نهتنها براى انسانها امنيت برقرار است، كه براى حيوانات و ساير موجودات نيز امنيت برقرارمىباشد.
در روايتى ديگر امام باقر(ع) مىفرمايد:
حَتّى تَخرجُ الَعجوزُ الضَّعيفةُ مِن المَشرقِ تُريد المَغربِ وَ لا يَنهاها اَحدٌ. [پيشين، ج 5، ص 29.]
(چنان امنيت از شرق تا غرب عالم را گرفته) كه پيرزن ناتوان از شرق حركت كرده مىخواهد بهغرب برود و هيچ كس مزاحم او نمىشود و خطرى او را تهديد نمىكند.
چرائی وعلل و عوامل امنيت
پرسش اصلى كه اين نوشتار در پاسخ به آن ساماندهى شده اين است: علل و عوامل اين امنيتجهانى و فوق تصوّر چيست؟ و رهيافت به چنين امنيّتى چگونه است؟ آيا با معجزه رخ خواهد دادو يا با سازوكار طبيعى و قانونى پديد خواهد آمد؟
براى رسيدن به اين پاسخ، به دو شيوه مىتوان وارد بحث شد. يك شيوه اينكه عوامل ناامنى ونگرانى و اضطراب را برشمرد و در دولت مهدوى به بررسى آنها نشست مانند: رويارويى مكاتب وايدئولوژىها، تعدد حكومتها و وجود حاكمان ستمگر، بحرانهاى اقتصادى و بحرانهاىاخلاقى، ارزشى، و شيوه ديگر آنكه به عوامل پيدايش امنيت پرداخت. مانند: ايدئولوژى واحد،حكومت واحد و صالح، شكوفايى اقتصادى، كمال اخلاق و انديشه، اجراى عدالت و قانون… ولىما مىكوشيم با تبيين شيوه دوم هر دو شيوه را به گونهاى در هم ادغام كنيم.
1. ايدئولوژى واحد
از عوامل مهم ناامنى در جوامع بشرى نزاع حق و باطل و كثرت باطل گرايان در مقابل حق است.چون اختلاف آراء و عقايد و تعصبهاى ايدئولوژيكى و وجود اديان متعدد و تفسيرهاى گوناگوناز هر كدام، و پيدايش احزاب و مكاتب ساخت دست بشر، كه هر كدام انسانها را به سويىمىكشانند و براى او وظايفى تعيين مىكنند و در صورت مخالفت او را تهديد مىنمايند. به عنوانمثال ديروز جنگهاى صليبى و جهانى، امنيت كشورها را به هم ريخته بود و امروز صهيونيست،مسيحيت لابى، طالبان و شيطان بزرگ با ايدئولوژى و نام شريعت به مصاف حق شتافته و امنيت رااز مردم مسلمان گرفتهاند. خلاصه نزاع حق و باطل كه از زمان هابيل و قابيل آغاز شده همچنانميداندار ناامنىها است. و تا باطل جولاندار است، اين ناامنىها وجود دارد. ليكن در عصرحكومت مهدى(عج) اين نزاعها و تنشهاى برخاسته از ايدئولوژىها پايان مىپذيرد و تمدنى برشالوده حق و يك مكتب بنا مىشود. حق و حقيقت بر كرسى مىنشيند و باطل و باطل گرايى ازصفحه روزگار دامن بر مىچيند.
در عصر مهدويت انقلاب بزرگ ايدئولوژى رخ مىدهد؛ ايدئولوژى بر اساس فطرت خدايىانسانها و اشباع كننده ژرفترين نيازهاى بشرى در طول تاريخ.
اين مكتب يا ايدئولوژى احياء همان اسلام ناب محمدى(ص) است. البته اسلام پس از رسولخدا(ص) در طول ساليان دراز، با پيرايهها و بدعتها و تفسيرهاى غلط آميخته شد كه به جاىدعوت به توحيد و صراط مستقيم، انسانها را به صراطهاى گوناگون تنش زا فرا مىخواند.
با احياء اسلام ناب محمدى(ص) و برپا شدن پرچم توحيد به دست حضرت مهدى(ع) همهمكاتب و مذاهب و تفكرها افول مىكند و نغمههاى اديان تحريف شده خاموش مىگردد. و اسلامكه تنها دين مورد پذيرش خداوند است: »اِنّ الدّينَ عِند اللَّه الاِسلامِ« (آل عمران: 19( حاكم مىگردد. وهر كس بر غير دين اسلام كه كاملترين و جامعترين و آخرين دين الهى است راه بپيمايد، از اوپذيرفته نمىشود. »مَن يَبتغِ غَيرَ الاِسلامِ ديناً فَلن يُقبل مِنهُ« (آلعمران:85(. عصر مهدويت، عصرحاكميت يك دين آنهم دين اسلام بر روى كره زمين است.
ابن بُكير از امام كاظم(ع) تفسير آيه 83 آل عمران »وَ لَه اَسلم مَن فِى السَّمواتِ وَ الاَرض طَوعاً وَكَرهاً« (همه آسمانيان و اهل زمين به اختيار يا اكراه تسليم او مىشوند) را درخواست كرد. امام درپاسخ وى فرمود: »اَنزلت فِى القائم(ع)، اِذا خِرَج بِاليَهود وَ النَّصارى وَ الصَّابِئينَ وَ الزَّنا دِقةِ و اَهلِ الرَّدةِوَ الكُفّارِ فى شِرقَ الاَرضِ وَ غَربِها فَعَرض عَليهُم الاِسلام فَمَن اَسلَم طَوعاً أَمرهَ بِالصّلاةِ وَ الزَّكاةِ، وَ مايؤُمر بِه المسُلم، وَ يَجبِ للَّهِ عَليه، وَ مَن لَم يُسلم ضَرب عُنقِه حَتّى لا يَبقى فِى المِشارِق وَ المَغاربِ اَحدٌ اِلاّوَحّد اللَّه، قُلتُ لَه: جُعلتُ فِداكَ اِنَّ الخَلقَ اكثَر مِن ذلك؟ فقال: اِنَّ اللَّهَ اِذا أراد أمراً قَلَّل الكَثير و كَثّرالقَليل« [علامه مجلسى، بحار الانوار، ج 52، ص 340، ح 90.]
اين آيه درباره قائم (آل محمد(ع)) نازل شده است. هنگامى كه بر يهود، نصارى، صابئين،ملحدان، اهل ردّه، و كفّار در شرق و غرب زمين حمله مىكند، ابتدا دين اسلام را بر آنان عرضهمىدارد، آن كس كه به اختيار و رغبت مسلمان شد، او را به نماز و زكات و آنچهكه يك مسلمان بايد انجام دهد، فرا مىخواند، و بر خداوند نيز واجب مىشود كه پاداش او را بدهد.ولى كسى كه اسلام را نپذيرفت، گردنش را مىزند، تا آنجا كه در شرق و غرب عالم كسى باقىنمىماند جز آنكه خدا را مىپرستد. راوى مىگويد: به امام گفتم: فدايت شوم، خلق خدا خيلى زياداست! فرمود: هرگاه خداوند اراده كند امرى تحقق پذيرد، زياد را كمو كم را زياد مىنمايد.
رفاعه بن موسى مىگويد از امام صادق(ع) شنيدم كه در تفسير آيه »وَ لَهُ مَن اسلم…« فرمود:
اِذا قامَ القائم لايَبقى اَرض الاَّ نُودى فيها شَهادةُ اَن لا اِلهَ اِلّا اللَّهُ وَ اَنَّ محمّداً رَسول اللَّهِ. [همان، ح 89.]
يعنى: هرگاه قائم (آل محمد(ص)) قيام كرد در زمين كسى باقى نمىماند مگر آنكه به يگانگى خدا ورسالت محمد(ص) شهادت مىدهد.
بنابراين وقتى يك دين و ايدئولوژى بر قلبها نشست و يك مكتب بر جهان حاكم شد،اختلافها و كشمكشها و تنشهاى ضد امنيتى از ميان مىرود و جامعه توحيدى، به امنيت وآرامش دست مىيابد.
اين نكته قابل توجه است كه روى آوردن مردم به اسلام و تسليم آنان در زمان ظهور حضرتمهدى(عج) بر اساس شناخت و معرفت آنان نسبت به حقانيت اسلام است، نه از روى اكراه واجبار. و آنان كه اسلام را نمىپذيرند و تسليم قوانين اسلام نمىشوند، از روى لجاجت و عناد استكه به مبارزه با حضرت مهدى(عج) بر مىخيزند و مغلوب مىشوند.
2. حاكم شدن دولت واحد دينى و انقراض دولتهاى متعدّد
عصر مهدوى، عصر انقراض دولتها و حكومتها و جايگزينى يك حكومت دينى در سراسرجهان هستى است. و اين دولت تا قيامت به دست حضرت مهدى(عج) و جانشينان وى تداوممىيابد.
طاغوتها و حكومتهاى ستمگر كه موجب رعب، تفرقه، جهل، نابودى حرث و نسل و درنتيجه ناامنى مىشدند، از بين مىروند و بساط سركشىها، طغيانها و ظالمان كه زمين را مالامالاز جور و ستم كرده بودند (كما ملئت جوراً) و همه دولتهاى باطل از صحنه گيتى برچيدهمىشوند. و تنها يك حكومت به دست معصوم و صالحترين فرد روى كره زمين با كارگزاران صالحو خداجوى شكل مىگيرد.
امام باقر(ع) در تفسير آيه »وَ قُل جاءَ الحَقّ وَ زَهَق الباطِلُ« (اسراء: 81( فرمود:
اِذا قامَ القائم ذَهَب دَولةُ الباطِل. [آيةاللَّه صافى گلپايگانى، منتخب الاثر، ص 471، ح 3.]
هرگاه قائم آل محمد(ع) قيام كند، دولت باطل نابود مىشود (و بستر ناامنىها در جامعه از ميانمىرود.
در دولت حضرت مهدى(ع) اشرار كه عامل ناامنى و ترس و وحشت هستند از بين مىروند، [همان، ص 592.] بيعت هيچ طاغوتى پذيرفته نمىشود، [همان، ص 357.] اهل شرق و غرب بر گرد حضرتش جمع مىشوند. [همان، ص 597.] وخداوند شرق و غرب را تحت سيطره و مالكيت و حاكميت آن حضرت و يارانش در مىآورد. [همان، ص 585 و 865.] مردم به امت واحدى تبديل مىشوند و در سايه اتحاد، همزيستى و زندگى آرام و لذت بخشى رامىگذرانند. همه مطيع امام و رهبر خويشند و بر آستان قانون الهى و قوانين اجتماعى سر مىسايندو به آن احترام مىنهند.
اين دولت كريمه كه بر كل جهان سيطره دارد چند ويژگى دارد از قبيل:
اوّلاً: حكومت به دست كارگزارانى صالح و باتقوا اداره مىشود. قرآن مىفرمايد: »وَعَد اللَّهُالّذينَ آمَنوا مِنكُم وَ عَمِلوا الّصالِحاتِ لَيَستَخلِفَنَّهُم فِى الأَرضِ« (نور: 55(؛ و خداوند به كسانى از شما كهايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند وعده مىدهد كه قطعاً آنان را حكمران روى زمينخواهد كرد.
به عبارت ديگر، شايسته سالارى است نه خويشاوند گرايى، باند بازى و حزبگرايى.
به سخنى از علامه سيدهاشم حسينى بحرانى اشاره مىكنيم:
قرآن كريم در بيش از صد و بيست آيه به اين معنى اشاره كرده و اعلام مىكند كه طبق ارادهالهى، حكومت ستم و حاكميت شياطين به پايان خواهد رسيد و بندگان صالح خدا حكومت گيتىرا از آن خود خواهند كرد، تا قوانين اسلام را به طور كامل اجرا كنند و سعادت افراد بشر – حتىحيوانات و تمام موجودات زمين – تضمين و تأمين گردد و هدف نهايى از خلقت تحقق پذيرد. [سيد هاشم حسينى بحرانى، سيماى حضرت مهدى در قرآن، ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى، تهران، آفاق، 1367، ص24 – 23.]
ثانياً؛ عدالت گراست. »يَملأَها عَدلاً كَما مُلئِت جوراً« [آيةاللَّه صافى، امامت و مهدويت، اوّل، قم، انتشارات اسلامى، 1365، ص 360.] ؛ زمين را مالامال از عدل مىكند همچنانكه پر از ظلم و ستم شده بود. آن حضرت بساط ظلم و بى عدالتى را كه از بسترهاى مهمّ ناامنىاست، بر مىچيند و سفره عدالت و عدالت خواهى را براى انسانهاى عدالتجو در سراسر گيتىمىگستراند، چرا كه برقرارى عدالت در زندگى اجتماعى هدف بنيادين خالق هستى است.
طبق آموزههاى دينى، رسالت پيامبران الهى اجراى قسط و عدل در جامعه بوده است؛ »لِيقُومالنّاسُ بِالقِسط« (حديد: 25(
از اين رو حضرت مهدى(ع) شهد عدالت را در كام بندگان خدا مىريزد و از همين رو بندگانخدا در سايه عدالتش در آرامش و امنيت كامل به سر خواهند برد و احدى احساس ظلم و ستم بهخود نخواهد كرد. [منتخب الاثر، ص 598.]
ثالثاً؛ امام(ع) در قضاوت بر اساس علم خود (و نه بيّنه و شهود) و به روش داود(ع) قضاوتمىكند. امام صادق(ع) فرمود: وقتى قائم آل محمد(ع) قيام مىكند، همانند حضرت داود در بينمردم داورى مىكند، نيازى به بينّه (شهود عادل) ندارد، خداوند به او الهام مىكند و به هر كس ازآنچه پنهان كرده و انجام داده خبر مىدهد. [بحارالانوار، ج 52، ص 325 و 339.]
رابعاً؛ ثروت و مال را درست به دست مردم مىرساند. [منتخب الاثر، ص 473.]
خامساً؛ همه انسانها در حكومتش برابرند، در هر قاره، با هر زبان، نژاد و رنگ كه باشند،عضو يك خانواده محسوب مىشوند و در كرامت انسان برابر شمرده مىشوند [ر. ك: امامت و مهدويت، ج 2، ص 69.]
همچنان كه پيامبر(ص) فرمود: عرب بر غير عرب، عجم بر عرب، سرخ پوست بر سياه پوست،و سياه پوست را بر سرخ پوست فضيلتى نيست جز بر تقوا. [همان، ص 71.]
رسول خدا(ص) از اين ويژگىها چنين خبر داد: »مژده مىدهم شما را به مهدى، او در امت منبه هنگام سختىها و اختلافها برانگيخته مىشود. پس زمين را از قسط و عدل پر مىكند،همانگونه كه از جور و ظلم پر شده باشد، ساكنان زمين و آسمان از او راضى مىگردند، مال را دربين مردم به طور مساوى و برابر تقسيم مىكند و خدا دلهاى امت محمد(ص) را از بى نيازى پرمىكند و عدل او ايشان را فرا مىگيرد. [منتخب الاثر، ص 147، ح 14.]
رضايت ساكنان زمين و آسمان از حكومت حضرت مهدى(ع) نشان از امنيت و آرامش آناندارد.
كاركرد اين عدالت محورى كه اساس كار دولت حضرت مهدى(عج) است و رضايت همهمردم را در پى دارد، موجب مىشود كه زمينهها و بسترهاى ناامنى در جامعهاز بين برود.
3. رشد و شكوفايى اقتصادى
يكى از علل ناامنى جوامع بشرى، تقسيم جامعه به دو طبقه غنى و فقير است. على رغم پيشرفتعلم و صنعت و تكنولوژى، نه تنها مسأله فقر جهانى و گرسنگى ميليونها انسان، حلّنشده كه بر تعداد قربانيان فقر افزوده شده است.
غارت ذخائر ملتهاى محروم توسط حكومتهاى زورگو و احتكار و مكيدن خونمستضعفان توسط ثروتمندان سيرىناپذير، كه ريشه در زياده خواهىها و منفعتطلبىها و تعدىبه حقوق ديگران دارد، موجب پيدايش جامعه طبقاتى و زمينهساز ناامنىها مىشود.
و تا اين نظام طبقاتى و فاصلهها كه محصول زيادهخواهىهاى افراطى انسانهاست، از بيننرود، امنيت به جامعه باز نمىگردد.
عصر مهدويت، عصر شكوفايى اقتصاد و فراوانى نعمت هاست. واژه فقير و غنى، شكافطبقاتى و دو قطبى و چند قطبى شدن جامعه معنى ندارد. چرا كه ريشههاى جامعه طبقاتى يعنىحرص و ولع و افزونطلبىها از بين مىرود و مردم به فراخى نعمت مىرسند به گونهاى كه نفقات وصدقات روى دست مردم مىماند، گستره رفاه و شكوفايى اقتصادى چنان فراگير است كه مردگانآرزو مىكنند دوباره به دنيا بازگردند. [همان، ص 146.]
زمين حيات مجدّد مىيابد و بركات از آسمان و زمين بر حكومت صالحان و خداجويانمىبارد.
رسول خدا(ص) آن روزگار طلايى را چنين ترسيم مىكند:
تَنعّمَ اُمّتى فيه نِعمَةَ لَم يَتَنَّعمُوا مِثلَها قَطٌّ، تُؤتى الاَرضُ اُكَلها، وَ لا تدخَّرُ مِنه شَيئاً، و المال يَومئذٍكَدوس يَأتيهِ الرَّجلُ فَيقولُ: يا مَهدى اَعطنى فَيَقُول لَهُ: خُذ فَيَحثّى لَهُ مِن الذَّهبِ فى ثَوبِه مَا استَطاعَ َانيَحمِلَه. [همان، ص 473، ح 2.]
امّت من (در عصر مهدى) به حدّى از نعمتها برخوردارند كه هيچ امتى چنين تنعّمى نداشته است.زمين تمام نعمتهايش را در معرض استفاده انسانها قرار مىدهد، و هيچ نعمتى را در خود نگه نمىدارد.آن چنان ثروت انباشته است كه مردى به آن حضرت مىگويد: يا مهدى به من عنايت (و كمك) فرما. آنحضرت مىفرمايد: بگير، آنگاه به قدر توانايى بردنش، به او طلا مىبخشد.
همچنين امام باقر(ع) فرمود: »يُسوّى بَين النّاسَ حَتّى لاتَرى مُحتاجاً اِلى الزّكاةِ« [بحار الانوار، ج 52، ص 390، ح 212.]
(آن حضرت) آنچنان ميان مردم مساوات و برابرى برقرار مىكند، تا آنجا كه هيچ كس رانيازمند زكات در ميان مردم نمىيابى.
معاملات بر اساس شريعت اسلام انجام مىگيرد و ربا، رشوه، غش در معامله و… از بينمىرود. [ر.ك: منتخب الاثر، ص 592.]
4. ايمان و دين مدارى
از منظر قرآن ايمان به خدا و دين مدارى، بهترين بستر آرامش و امنيت روانى و سكينه دل شمردهشده است. انسان با ايمان، هم خود آرامش دارد و هم جامعه را به سوى آرامش و امنيت هدايتمىكند.
اِنّ الّذينَ قالُوا رَبُّنا اللَّهُ ثُمّ اسْتَقامُوا فَلا خَوفٌ عَليهِم وَ لا هُم يَحزَنُون. (احقاف: 13(
كسانى كه مىگفتند: »پروردگار ما اللَّه است«، سپس استقامت كردند، نه ترسى براى آنان است و نهاندوهگين مىشوند.
در عصر حكومت حضرت مهدى(ع) انسانها با ميل و رغبت به عبادت خدا روى مىآورند؛»يُقبل النّاسُ عَلى العِباداتِ وَالشَّرعِ وَالدِّيانَةِ وَالصَّلاةَ فِى الجَماعاتِ«. [همان.]
بنابراين افراد مؤمن و خداجوى كه از مبدأ شرّ يعنى شيطان فاصله گرفته و به مبدأ خير و نيكىو پاكى يعنى خداوند نزديك مىشوند، پيوسته احساس آرامش و امنيت مىكند، همانند فرزندىكه مادرش را پيدا كرده و خود را در آغوش او مىاندازد.
اَلا اِنّ اَولياءَ اللَّهِ لا خَوفٌ عَليهِم وَ لا هُم يَحزنُونَ. (انعام: 48(
5. كمال اخلاقى
رذايل اخلاقى از بسترهاى مهمّ بحرانهاى روحى و روانى به شمار مىآيند. فساد و فحشاء،شراب، قمار، زنا و ناهنجارىهاى اخلاقى از عمل شيطان شمرده شده است و شيطان نيز پيوستهپيروان خود را از اين راهها به ناامنى روحى و روانى دعوت مىكند. قرآن مىفرمايد:
اِنّما يُريدُ الشيطانُ اَن يُوقِعَ بَينَكُم العَداوَةَ وَ البَغْضاءَ فِى الْخَمرِ وَ المَيسرِ (مائده: 91
پرهيز از ناهنجارىهاى اخلاقى و روى آوردن به ارزشهاى اخلاقى، مهمترين عامل امنيتروحى و روانىاند. كينه توزى، عيبجويى، سخريه، تجسّس، القاب زشت، گمان بد، غيبت، تهمتو… هر كدام عاملى هستند براى شكستن حرمت و شخصيت افراد، از اين رو خداوند با تحريمخون و مال و آبروى مسلمان، امنيت او را تضمين و تأمين كرده است و هر چيزى كه اين موارد را بهخطر بيفكند، امنيت و آرامش را از فرد گرفته است.
به عنوان مثال: بدبينى (سوء الظنّ) نه تنها به حيثيت و آبروى افراد لطمه مىزند بلكه براى خودانسان نيز دنيايى وحشتناك و آكنده از غربت و انزوا فراهم مىسازد. امام على(ع) فرمود: »مَن لَميَحسُن ظَنُّه اَستوحَش مِن كُلّ اَحد« [تفسير نمونه، ج 22، ص 186.] ؛ افراد بدبين از همه چيز و همه كس مىترسند، و نگرانى و هراسجانكاهى بر روانشان چيره شده كه پيوسته احساس غربت و تنهايى مىكنند. [همان، ص 187.]
در عصر حكومت مهدوى (ع) اخلاق رذيله از دل بندگان بيرون رفته و اخلاق خوب جاى آنمىنشيند.
امام على(ع) فرمود: لَو قامَ قائِمُنا اَذهبتِ الشَّحناءُ مِن قُلوب العِباد [منتخب الاثر، ص 592.] ؛ هرگاه قائم آل محمد قيام كندكينهها از دل بندگان بيرون مىرود.
در آن عصر طلايى زنا اتفاق نمىافتد، شرابخوارى از ميان مىرود و بغض نسبت به اهلبيتمحو مىشود. [همان.]
6. بالندگى عقل
در حكومت مهدى(ع) عقل و انديشه بندگان خدا به بركت آن حضرت رشد مىيابد امام باقر(ع)فرمود: »اِذا قامَ قائِمُنا وَضَع يَدهُ عَلى رُؤوسِ العِبادِ فيُجمَع بِها عقُولَهم وَ تكُمل بِها اَحلامُهم«؛ [همان، ص 483؛ با اندك تفاوت در بحار، ج 53، ص 336، ح 71 آمده است.] آن گاه كهقائم ما قيام كند، دست خود را بر سر بندگان (خدا) مىنهد، پس عقل هايشان متمركز مىشود وافكارشان را كامل مىكند.
شايد مراد از تمركز عقول، كه حجت باطنى است، اينكه عقلها، مقهور و مغلوب هوسها وخواستههاى نفس نمىشوند، بلكه غالبند، لذا در عصر حضرت مهدى، »عقلانيت حقيقى غالب«حاكم مىشود. همچنان كه در روايتى مىخوانيم: اگر عقل آدمى بر هوس او غالب شد، او برتر ازفرشتهها مىشود و اگر عقلش مغلوب هوسهايش شد از حيوانات پستتر مىگردد.
اين عقل در ارزيابى خوبىها و بدىها، زيبايىها و زشتىها، خوبىها و زيبايىها را برمىگزيند و راهى مىرود كه خدا ترسيم كرده و به آن دستور داده است. و آدمى را به سوىخداوندى هدايت مىكند كه سرچشمه امنيت هاست همچنان كه از امام صادق(ع) پرسيده شد،عقل چيست؟
فرمود: ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمنُ وَ اكْتَسِبَ بِهِ الجِنانُ. [كلينى، اصول كافى، ج 1، ص 11.]
عقل آن است كه به واسطه آن خداوند رحمن پرستيده شود و بهشت به دست آيد.
امير مؤمنان (ع) فرمود: جبرئيل بر آدم فرود آمد و گفت: اى آدم! مأمورم تو را در انتخاب يكىاز سه چيز مخيّر سازم، يكى را برگزين و دو تاى ديگر را رها كن.
آدم گفت: آن سه كداماند؟
جبرئيل گفت: عقل، حياء و دين.
آدم گفت: عقل را برگزيدم.
جبرئيل به حياء و دين گفت: باز گرديد و عقل را واگذاريد.
آن دو گفتند: اى جبرئيل! ما مأموريم هر جا عقل باشد، همراه او باشيم.
جبرئيل گفت: خود دانيد و بالا رفت. [همان، ص 10، كتاب العقل والجهل.]
حاصل اين دو روايت آنكه هرگاه عقل و انديشه بندگان خدا كامل و رشد يافت و حياء و ديننيز همراه او شدند، ديگر جايى براى بسترهاى ناامنى و تنش باقى نمىماند.
7. رشد دانش
نادانى و در پى آن خرافه پرستى، از بسترهاى مهم ناامنى اجتماعى است. جوامعى كه بىدانش وجهل در آنها بيشتر است، ناامنى نيز افزونتر است. برخلاف جوامعى كه مردمش دانشمند وفرهيخته هستند. از اين رو در عصر مهدويت جهل و نادانى از ميان مىرود و علم و دانش به اوجخود مىرسد.
امام صادق(ع) فرمود:
دانش بيست و هفت حرف (دسته، بخش) است. تمامى آنچه پيامبران آوردند، دو حرف بيش نبود، ومردم نيز بيش از دو حرف را نشناختند. آنگاه كه قائم ما ظهور كند، بيست و پنج حرف ديگر را آشكارنموده و در بين مردم نشر مىدهد، و به آن دو حرف قبلى نيز ضميمه شده به بيست و هفت حرف بالغمىگردد. [بحار الانوار، ج 52، ص 336، ح 73.]
امام باقر(ع) فرمود:
… مردم در زمان قائم(عج) از حكمت برخوردار مىشوند تا آنجا كه زن در خانهاش به كتاب و سنتپيامبر(ص) قضاوت مىكند. [غيبت نعمانى، ص 158.]
نتیجه
فراهم آمدنِ امنيت فردى و اجتماعى، نهايت آرزوى حاكمان جوامع انسانى است. مردم در پناهامنيت فردى و اجتماعى به رشد معنوى و مادى مىرسند و مىتوانند از لحظات عمر خود بهترين وبيشترين بهره را ببرند. مؤمنان با آرامش به عبادت، تحصيل علم و خدمت رسانى مىايستند وبزهكاران مجبور مىشوند آن جامعه را ترك كنند و يا توبه نموده به راه سعادت انسانى – الهى خودبازگردند.
ايجاد امنيت در جوامع، وابسته به علل و عوامل چندى است كه از مهمترين آنها مىتوان بهحاكميت دين خدا، برچيده شدن حكومتهاى متعدّد و ظالم، ايجاد حكومت جهانى و عدل گستر،پيشرفت علم، بالندگى عقل و رفاه فردى و اجتماعى اشاره كرد.
در حكومت مهدوى همه عوامل فوق پديد مىيابند و زمينههاى ناامنى را بر مىچينند و جامهزيباى امنيت را در بر جامعه مىكنند. بديهى است در زمان انتظار و در نظام جمهورى اسلامى نيز بههر ميزان عوامل زمينه ساز امنيت فراهم آيند، جامعه ما به جامعه زمان ظهور حضرت ولى عصر،شباهت بيشترى پيدا خواهد كرد و چه بسا در سرعت بخشيدن به ظهور نيز مؤثر باشد.