FILE007FILE007FILE007FILE007
  • صفحه اصلی
  • کتاب ها
  • پژوهش ها
  • مقالات
  • نکات و تصاویر
  • درباره ایشان
  • تماس با ما

امنیت در عصر مهدوی(عج)

  • صفحه نخست
  • مقالات
  • امنیت در عصر مهدوی(عج)
امام حسین در قرآن
آبان 14, 1398
راههای ایجاد انگیزه و انگیزش در کارکنان
آبان 14, 1398
منتشر شده توسط asanweb در آبان 14, 1398
موضوعات
  • مقالات
برچسب ها
  • اقتصاد و ملت
  • امنيت
  • ايمان
  • حكومت جهانى
  • رشد
  • عدالت
  • عصر مهدوى

چكيده امنيت كه ريشه در ايمان و عمل صالح و پيوند عميق با خدا محورى دارد، در عصر حكومت جهانى حضرت‏مهدى(عج) در همه ابعادش تحقق كامل پيدا مى‏كند به گونه‏اى كه نه تنها انسانها كه حيوانات نيز از آن بهره‏مندخواهند شد. پشتوانه پيدايش چنين امنيتى، عواملى است كه در هر زمانى تحقق پيدا كنند، معلول آن نيز تحقق‏مى‏يابد؛ يعنى امنيت جهان مرهون اين عوامل است نه معجزه. عواملى چون: حاكميت دين خدا، حكومت واحد جهان‏و برچيده شدن همه حكومت‏هاى باطل، گسترش عدالت، شكوفايى اقتصادى، شكوفايى علم و دانش و عقل بشرى‏و مانند آن. اين نوشتار ضمن برشمارى محورهاى امنيت و بسترهاى ناامنى، به تبيين چرايى و چگونگى امنيت‏در عصر مهدوى مى‏پردازد

حصون ش 12تابستان 86

امنییت در عصر مهدوی(عج)

چكيده

امنيت كه ريشه در ايمان و عمل صالح و پيوند عميق با خدا محورى دارد، در عصر حكومت جهانى حضرت‏مهدى(عج) در همه ابعادش تحقق كامل پيدا مى‏كند به گونه‏اى كه نه تنها انسانها كه حيوانات نيز از آن بهره‏مندخواهند شد. پشتوانه پيدايش چنين امنيتى، عواملى است كه در هر زمانى تحقق پيدا كنند، معلول آن نيز تحقق‏مى‏يابد؛ يعنى امنيت جهان مرهون اين عوامل است نه معجزه. عواملى چون: حاكميت دين خدا، حكومت واحد جهان‏و برچيده شدن همه حكومت‏هاى باطل، گسترش عدالت، شكوفايى اقتصادى، شكوفايى علم و دانش و عقل بشرى‏و مانند آن. اين نوشتار ضمن برشمارى محورهاى امنيت و بسترهاى ناامنى، به تبيين چرايى و چگونگى امنيت‏در عصر مهدوى مى‏پردازد.

كليد واژه‏ها: امنيت، عصر مهدوى، حكومت جهانى، ايمان، رشد، عدالت، اقتصاد و ملت.

مقدمه

امنيت از مقوله‏هاى اساسى نيازمندى‏هاى بشريت بوده و از ديرباز خواسته بشر بوده است. نعمت‏امنيت ريشه و اساس همه نعمت‏هاى الهى است، هرگاه امنيت از بين برود، ديگر مسائل مادّى ومعنوى فردى و اجتماعى نيز به خطر مى‏افتد. خلاصه زندگى بدون امنيت، جهنّمى بيش نيست،شايد به همين جهت خداوند توانايى دفاع را براى دفع خطرات و مزاحم‏هاى زيست محيطى ورسيدن به آرامش، در وجود موجودات ذى‏حيات به وديعه گذاشته است.

ريشه واژه »امنيت« از ثلاثى مجرد »امن«، و با مشتقاتى مانند: »ايمان«، »ايمنى«، »امان« و»استيمان« است. كلمه »امنيّت« در متون اسلامى موجود نيست، امّا از ديرباز در متون فارسى به‏معناى آرامش و اطمينان در مقابل خوف و ترس، اضطراب و نگرانى به كار رفته است. [فرهنگ عربى – فارسى، واژه امن.]  امنيت‏شامل دو بعد ايجابى و سلبى مى‏شود: از يك سو وجود آرامش و اطمينان روحى و روانى و ازسوى ديگر فقدانِ ترس، دلهره و نگرانى.

آيات و روايات بى شمارى در اهميّت فوق العاده امنيت وارد شده كه مجال پرداختن به همه‏آنها نيست. اين آيات و روايات بيانگر اين نكته مهم هستند كه امنيت در همه ابعاد، در ايمان واعتقادات معنوى و الهى ريشه دارد و هرگونه ناامنى ريشه‏اش به بى ايمانى و شرك و كفر و ظلم واستكبار باز مى‏گردد.

از جمله آيات مذكور، دو آيه را در اينجا مى‏آوريم:

– فَمَنْ تَبعِ هُداىَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون (بقره: 38

پس كسانى كه از هدايت من پيروى كنند، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مى‏شوند.

– مَن ءامَنَ بِاللَّهِ واليَومِ الأخِرِ وعَمِلَ صلِحاً فَلا خَوفٌ عَلَيهِم ولا هُم يَحزَنُون (مائده: 69

كسى كه به خدا و روز جزا ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد نه ترسى بر اوست و نه غمگين خواهدشد.

نكات قابل توجه در آيات مذكور اينكه اولاً: »عدم خوف« و »عدم حزن« حاكى از امنيت كامل‏فردى و اجتماعى است. ثانياً: امنيت مبتنى بر زمينه‏هايى است كه تا آن بسترها پديد نيايد، اين‏امنيت نيز به وجود نخواهد آمد. آن بسترها عبارتند از: پيروى از هدايت خداوندى، ايمان به مبداءو معاد و انجام عمل صالح. اگر اين بسترها نباشد فرد و جامعه به امنيت و آرامش دست نخواهديافت.

در سوره قريش به مصداق و تداوم امنيت اشاره كرده است. در آيه 3 و 4 مى‏فرمايد:

اَلَّذى اَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمُ مِنْ خَوْفٍ.

همان كس )خدايى( كه آنها را از گرسنگى نجات داد و از ترس و ناامنى ايمن ساخت.

اين آيات به قريش ساكن مكه يادآور شده كه دو نعمت بزرگ الهى يعنى، »تأمين معاش و رونق‏اقتصادى« و »امنيت« را كه از جانب خداوند و به بركت كعبه و دعاى حضرت ابراهيم(ع) وشكست لشكر ابرهه به آنان داده شد فراموش نكنند. تداوم اين دو نعمت مبتنى بر عبادت خداونداست. همچنان كه در آيه 2 مى‏فرمايد: فليعبدوا ربّ هذا البيتِ؛ (پس بايد پروردگار اين خانه راعبادت كنند.) ولى چون قريش قدر اين امنيت و نعمت بزرگ را ندانسته و كعبه را به بتخانه تبديل واز خداى گريخته به بت روى آوردند، خداوند نيز آن نعمت را از آنان گرفت. [ر. ك: تفسير نمونه، ج 27، ص 352.]  و جامعه امن قريش تاظهور اسلام و تا 22 سال پس از آن يعنى تا فتح مكه در ناامنى فرو رفت.

همچنان كه مؤمنان و جوامع توحيدى از نعمت امنيت برخوردارند كافران و جوامع شيطانى ومشركان و طاغوت‏ها و دولت‏هاى استعمارى در ناامنى به سر مى‏برند.

ولو كه آرزوى رسيدن به آن را داشته باشند، چون از خدا دور و به شيطان پناه بردند. و در اداره‏جامعه به سازگارهايى مانند ظلم و بى عدالتى و… دست زدند كه هرگز آنان را به امنيت نمى‏رساند.

ذلِكُم الشَّيْطانُ يُخوّفِ اَولياءَهُ آل عمران: 175

اين شيطان است كه پيروان خود را مى‏ترساند.

قرآن كريم با مقايسه دو جامعه توحيدى و شرك و كفر اين سؤال را مطرح مى‏كند كه كدام يك‏از آنها برخوردار از امنيت مى‏باشند.

فَاَىُّ الفَريقَينِ اَحَقُّ بِالاَمنِ اِن كُنتُم تَعلَمون انعام: 81

پس كدام يك از اين دو دسته )بت پرستان و خداپرستان( شايسته‏تر به امنيت هستند اگر مى‏دانيد؟!

بنابراين در قرآن كريم، امنيت فردى و اجتماعى به مؤمنان و جامعه و حكومت دينى بشارت‏داده شده و كافران و استعمارگران از آن بى‏بهره‏اند ولو آرزوى آن را داشته باشند. نتيجه طبيعى‏مفهوم بلند آيات مذكور آن است كه در زمان حكومت مهدوى كه ديندارى (يعنى مظروف ايمان) به‏اوج مى‏رسد و حكومت صالحان برقرار مى‏گردد، امنيت نيز به طور كامل مصداق پيدا مى‏كند.علاوه اطلاق و عمومات آيات مذكور آيه 55 سوره نور مى‏فرمايد:

وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ ءامَنوا مِنكُم وعَمِلوا الصّلِحتِ لَيَستَخلِفَنَّهُم فِى الاَرضِ كَمَا استَخلَفَ الَّذينَ مِن‏قَبلِهِم ولَُيمَكِّنَنَّ لَهُم دينَهُمُ الَّذِى ارتَضى لَهُم ولَيُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمنًا يَعبُدونَنى لا يُشرِكونَ بى شيئاً.

خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند وعده مى‏دهد كه قطعاً آنان‏را حكمران روى زمين خواهد كرد، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد؛ و دين وآيينى را كه براى آنان پسنديده، پابرجا و ريشه‏دار خواهد ساخت، و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدّل‏مى‏كند، آنچنان كه تنها مرا مى‏پرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت.

علاّمه طباطبايى(ره) در تفسير اين آيه مى‏فرمايد: اين آيه وعده جميل و زيبايى است براى‏مؤمنان كه عمل صالح دارند، به آنان وعده مى‏دهد كه به زودى جامعه صالحى مخصوص به‏خودشان برايشان درست مى‏كند و زمين را در اختيارشان مى‏گذارد و دينشان را در زمين متمكن‏مى‏سازد و امنيت را جايگزين ترسى كه داشتند مى‏كند، امنيتى كه ديگر از كيد منافقان و كفار وممانعت آنان، بيمى نداشته باشند، خداى را آزادانه عبادت كنند و چيزى را شريك او قرار ندهند. [تفسير الميزان، ج 15، ص 163.]

بدين ترتيب اين آيه به مؤمنان صالح وعده حكومت جهانى مستضعفان را مى‏دهد. حكومتى بانويد به امنيت و آرامش و از ميان رفتن همه اسباب و عوامل ترس و ناامنى، كه مصداق كامل آن‏حكومت مهدوى (عج) مى‏باشد.

اقسام امنیت

در يك نگاه كلّى امنيت در حوزه »امنيت فردى« و »امنيت اجتماعى« قابل تقسيم است. امنيت‏فرهنگى، سياسى، اقتصادى و… نيز در اين دو حوزه مى‏گنجد.

1. امنيت فردى

پيوند عميق بين »امنيت فردى« و »امنيت اجتماعى« و تأثير پذيرى متقابل آن دو از يكديگرآنچنان قوى است كه سخن گفتن از يكى، بدون بحث از ديگرى تقريباً غير ممكن است. اما به طورخلاصه مى‏توان گفت، انسان نيازمند امنيت و آرامش روحى و روانى است. او مى‏خواهد بدون‏دغدغه و ترس و هراس و اضطراب به زندگى خود ادامه دهد و راه سعادت و كمال را بپيمايد. از اين‏رو مى‏توانيم امنيت فردى را، دستيابى به »سكينه و آرامش« تعبير كنيم. سكينه و آرامشى كه به‏تعبير قرآن بر دلهاى مؤمنان سايه افكنده و حزن و خوف را از حريم آنان بيرون كرده است. اگرچنين امنيتى بر دلها حاكم شد، ديگر جايى براى افسردگى و بيمارى‏هاى اعصاب و روان باقى‏نمى‏ماند. بيماريهايى كه روز به روز نيز در حال گسترش است و نه تنها سلامت روح كه سلامت‏جسم را نيز به خطر انداخته است.

اسلام مى‏خواهد مسلمانان به چنين امنيت كاملى برسند. چنين امنيتى وقتى حاصل مى‏شودكه فرد از دست و زبان ديگران در امان باشد. هر كسى احساس كند در محيط خود از ناحيه ديگران‏مورد آماج تيرهاى تهمت و استهزاء و… قرار نمى‏گيرد.

اسلام براى هر مسلمانى سرمايه‏هايى قرار داده و بر حفظ آنان تأكيد ورزيده است. مانند: جان،مال، ناموس و آبرو. پيامبر اكرم (ص) فرمود:

اِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِن المُسْلمِ دَمَه وَ مالَه وَ عَرضَه وَ اَن يَظُنَّ بِهِ السُّوءِ [ملامحسن فيض كاشانى، محجة البيضاء، ج 5، ص 268.]

خداوند خون، مال و آبروى مسلمانان و همچنين گمان بد بردن درباره او را بر ديگران حرام كرده‏است.

در اين روايت دو نكته نهفته است: اول به سرمايه‏هاى انسان (جان، مال، آبرو و گمان بد بردن به‏او) اشاره كرده، و دوم، به حفظ اين چهار سرمايه و تحريم عوامل تخريب آنها تأكيد ورزيده است.در صورت تحقّق اين امنيت است كه انسان به آرامش كامل دست مى‏يابد.

اسلام آنچه را كه موجب سلب امنيّت از خود و ديگران مى‏شود تحريم و ممنوع ساخته است.مانند: استهزاء و سخريّه، عيب جويى، سوء ظنّ و بدگمانى، غيبت، تجسّس و تحسّس، القاب زشت‏و ناپسند، ريختن آبروى ديگران:

يا أَيّها الّذينَ آمنُوا لايَسخَر قَومٌ مِنْ قَومٍ… وَ لا تَلمِزُوا اَنفُسَكُم وَ لا تَنابَزُوا بِالاَلقاب… اِجتَنِبوا كَثيراًمِن الظَّنِ… وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغتَب بَعضُكُم بِبَعض… (حجرات: 11 و 12

پيامبر(ص) در حفظ آبروى مسلمان فرمود: گناه درهمى كه انسان از ربا به دست مى‏آورد، از سى وشش زنا بزرگ‏تر است، و از هر ربا بالاتر آبروى مسلمان است. [همان، ص 253.]

ولى چنين امنيت كاملى كى و چگونه تحقق خواهد پذيرفت؟

در ادامه مقاله، به اين پرسش پاسخ داده مى‏شود.

2. امنيت اجتماعى

نخستين و مهم‏ترين شرط زندگى اجتماعى، »امنيّت« است. جامعه‏اى مى‏تواند شكوفا و سعادتمندو برخوردار از تمدن بزرگ شود كه در امنيت و آرامش به سر برد و از دزدى‏ها، راهزنى‏ها، بى بند وبارى‏ها، مواد مخدّرها، جنايت‏ها، ناهنجارى‏ها، تنش‏ها و هرج و مرج‏هاى سياسى داخلى وبين‏المللى به دور باشد. از اين رو ذوالقرنين براى قومى كه مورد تهديد اقوام مفسد و شرورى چون‏يأجوج و مأجوج قرار داشتند، در انديشه فراهم كردن امنيت برآمد و نيرومندترين و مقاوم‏ترين‏سدها را براى حفاظت از آنان ساخت كه در تاريخ ضرب‏المثل و سنبل استحكام و دوام و بقاءشد. [ر.ك: تفسير نمونه، ج 12، ص 539.]

چرا كه تا جلوى مفسدان و شروران گرفته نشود و جامعه از وجود انگل‏ها و فتنه‏گرايى‏پاكسازى نگردد، جامعه روى سعادت و خوشبختى را به خود نخواهد ديد.

همچنين ابراهيم خليل پس از بناى كعبه، نخستين خواسته خود از خدا را، مسألت امنيت براى‏مردم آن سرزمين قرار داد: »رَبِّ اجْعَل هذا البَلدِ اَمِناً« (ابراهيم: 35

به همين جهت سخت‏ترين مجازات‏ها و كيفرها در قوانين اسلام، براى كسانى‏در نظر گرفته شده كه امنيت جامعه را به خطر مى‏اندازند؛ مانند قتل، قصاص، قطع‏دست و پا، تبعيد، شلاق. [ر. ك: مائده، آيه 33؛ بقره، آيه 178 تا 179.]

تحقق چنين امنيتى آرزو و خواسته همه ملّت‏ها و دولت‏هاست. حتى حكومت‏هاى استعمارى‏نيز براى ملت و كشور خود چنين امنيتى را فراهم مى‏آورند، اما به قيمت ناامن كردن كشورهاى‏تحت استعمار خود، دسترسى به امنيت اجتماعى، در عصرى كه خطر توليد و تكثير سلاح‏هاى‏كشتار جمعى، سيرى ناپذيرى كارتل‏ها و استعمارگران، صلح و امنيت جهانى را تهديد مى‏كند و ازدست سازمان ملل، شوراى امنيت، و ديگر سازمانها و نهادهاى بين المللى كه به ظاهر براى تحقق‏صلح و آرامش جهان، تأسيس شده‏اند كارى ساخته نيست اهميت بيشترى يافته است.

امنیت درعصر امام مهدی

امنيت چه در حوزه فردى و چه در حوزه اجتماعى كه خواسته همه افراد و جوامع بشرى است، نه‏تنها تحقّق نيافته كه در جهان امروز به چالش افتاده و روز به روز بر نگرانى‏ها نيز افزوده مى‏شود.نمونه آن وجود بيمارى‏هاى روحى – روانى و ناهنجارى‏هاى فراوان اجتماعى است. پس كى‏انسانها و جوامع بشرى احساس امنيت كامل خواهند كرد؟

پاسخ اين پرسش آن است كه تنها در عصر مهدويت، »امنيت فردى و اجتماعى« تحقّق كامل‏مى‏يابد و در آن عصر است كه تمامى عوامل ناامنى و موانع امنيّت از ميان مى‏رود. گواه بر اين مدّعاروايات بسيارى است كه از ائمه اطهار (عليهم السلام) به دست ما رسيده است‏از جمله:

امام باقر(ع) فرمود:

… لَو قَد قامَ قائِمنا لاَنزَلت السَّماءِ قَطُرها، وَ اَخرجَت الاَرضُ نَباتَها وَ ذَهبتِ الشَّحناءُ مِن قُلوبِ العِباد،وَ اصطَلحِت السَّباعُ وَ البَهائِمُ حَتّى تَمشى المِرأةُ بَين العِراق وَ الشَّام لاتَضَع قَدمِيها اِلاّ عَلى نَباتٍ، وَ عَلى‏رَأسِها زَنبيلَها لا يَهيجُها سَبُعٌ وَ لاتَخافُه. [على كورانى، مجمع احاديث الامام المهدى(عج)، ج 3، ص 52.]

آن زمان كه قائم ما قيام كند، آسمان باران خود را فرو مى‏ريزد و زمين گياهان خود را بيرون مى‏دهد وبغض و كينه از دلهاى مؤمنان رخت بر مى‏بندد و درندگان و حيوانات اهلى در كنار هم زندگى مى‏كنند، تاآنجا (امنيت برقرار است) كه زن از عراق تا شام راه مى‏پيمايد و هر جا قدم مى‏نهد قدم بر سبزى و نباتات‏مى‏گذارد در حالى كه زنبيل بر سر دارد، در اين مسير هيچ درنده‏اى به او آسيب نمى‏رساند و او نيز ازدرنده‏ها هراسى به خود راه نمى‏دهد.

در اين روايت نكات عميق و ژرفى نهفته است.

1. نزول رحمت الهى از آسمان و رويش سبزى‏ها و ميوه‏ها از دل زمين، به گونه‏اى كه همه مردم‏از نعمت‏هاى الهى برخوردار شده و كمبودى در مورد غذا و نيازمندى‏هاى خود احساس نمى‏كنند.

2. به كارگيرى كلمه »زن« به جاى »مرد« در روايت به نهايت درجه امنيت جاده‏ها و راههاى‏بين شهرى اشاره دارد. چون خطر و تهديداتى كه بر زنها وارد مى‏شود بيش از مردهاست.

3. مثال به عراق و شام؛ يعنى امنيت كامل در هر جاى حاكميت حضرت مهدى(ع) چرا كه درآن زمان جنگ‏ها و نابسامانيها و ناامنى‏ها بيشتر بر محور عراق و شام متمركز بود. عراق قلمروحاكميت حضرت على(ع) و شام مركز حكومت معاويه به شمار مى‏رفت.

4. كنار هم زيستن حيوانات درنده و حيوانات اهلى و آزار نرساندن حيوانات درنده به انسانهاو حيوانات اهلى و نترسيدن انسانها از آنها، نشان از برقرارى امنيت بى نظير در كره خاكى دارد. نه‏تنها براى انسانها امنيت برقرار است، كه براى حيوانات و ساير موجودات نيز امنيت برقرارمى‏باشد.

در روايتى ديگر امام باقر(ع) مى‏فرمايد:

حَتّى تَخرجُ الَعجوزُ الضَّعيفةُ مِن المَشرقِ تُريد المَغربِ وَ لا يَنهاها اَحدٌ. [پيشين، ج 5، ص 29.]

(چنان امنيت از شرق تا غرب عالم را گرفته) كه پيرزن ناتوان از شرق حركت كرده مى‏خواهد به‏غرب برود و هيچ كس مزاحم او نمى‏شود و خطرى او را تهديد نمى‏كند.

چرائی وعلل و عوامل  امنيت

پرسش اصلى كه اين نوشتار در پاسخ به آن ساماندهى شده اين است: علل و عوامل اين امنيت‏جهانى و فوق تصوّر چيست؟ و رهيافت به چنين امنيّتى چگونه است؟ آيا با معجزه رخ خواهد دادو يا با سازوكار طبيعى و قانونى پديد خواهد آمد؟

براى رسيدن به اين پاسخ، به دو شيوه مى‏توان وارد بحث شد. يك شيوه اينكه عوامل ناامنى ونگرانى و اضطراب را برشمرد و در دولت مهدوى به بررسى آنها نشست مانند: رويارويى مكاتب وايدئولوژى‏ها، تعدد حكومت‏ها و وجود حاكمان ستمگر، بحران‏هاى اقتصادى و بحران‏هاى‏اخلاقى، ارزشى، و شيوه ديگر آنكه به عوامل پيدايش امنيت پرداخت. مانند: ايدئولوژى واحد،حكومت واحد و صالح، شكوفايى اقتصادى، كمال اخلاق و انديشه، اجراى عدالت و قانون… ولى‏ما مى‏كوشيم با تبيين شيوه دوم هر دو شيوه را به گونه‏اى در هم ادغام كنيم.

1. ايدئولوژى واحد

از عوامل مهم ناامنى در جوامع بشرى نزاع حق و باطل و كثرت باطل گرايان در مقابل حق است.چون اختلاف آراء و عقايد و تعصب‏هاى ايدئولوژيكى و وجود اديان متعدد و تفسيرهاى گوناگون‏از هر كدام، و پيدايش احزاب و مكاتب ساخت دست بشر، كه هر كدام انسان‏ها را به سويى‏مى‏كشانند و براى او وظايفى تعيين مى‏كنند و در صورت مخالفت او را تهديد مى‏نمايند. به عنوان‏مثال ديروز جنگ‏هاى صليبى و جهانى، امنيت كشورها را به هم ريخته بود و امروز صهيونيست،مسيحيت لابى، طالبان و شيطان بزرگ با ايدئولوژى و نام شريعت به مصاف حق شتافته و امنيت رااز مردم مسلمان گرفته‏اند. خلاصه نزاع حق و باطل كه از زمان هابيل و قابيل آغاز شده همچنان‏ميدان‏دار ناامنى‏ها است. و تا باطل جولاندار است، اين ناامنى‏ها وجود دارد. ليكن در عصرحكومت مهدى(عج) اين نزاع‏ها و تنش‏هاى برخاسته از ايدئولوژى‏ها پايان مى‏پذيرد و تمدنى برشالوده حق و يك مكتب بنا مى‏شود. حق و حقيقت بر كرسى مى‏نشيند و باطل و باطل گرايى ازصفحه روزگار دامن بر مى‏چيند.

در عصر مهدويت انقلاب بزرگ ايدئولوژى رخ مى‏دهد؛ ايدئولوژى بر اساس فطرت خدايى‏انسانها و اشباع كننده ژرف‏ترين نيازهاى بشرى در طول تاريخ.

اين مكتب يا ايدئولوژى احياء همان اسلام ناب محمدى(ص) است. البته اسلام پس از رسول‏خدا(ص) در طول ساليان دراز، با پيرايه‏ها و بدعت‏ها و تفسيرهاى غلط آميخته شد كه به جاى‏دعوت به توحيد و صراط مستقيم، انسانها را به صراطهاى گوناگون تنش زا فرا مى‏خواند.

با احياء اسلام ناب محمدى(ص) و برپا شدن پرچم توحيد به دست حضرت مهدى(ع) همه‏مكاتب و مذاهب و تفكرها افول مى‏كند و نغمه‏هاى اديان تحريف شده خاموش مى‏گردد. و اسلام‏كه تنها دين مورد پذيرش خداوند است: »اِنّ الدّينَ عِند اللَّه الاِسلامِ« (آل عمران: 19( حاكم مى‏گردد. وهر كس بر غير دين اسلام كه كامل‏ترين و جامع‏ترين و آخرين دين الهى است راه بپيمايد، از اوپذيرفته نمى‏شود. »مَن يَبتغِ غَيرَ الاِسلامِ ديناً فَلن يُقبل مِنهُ« (آل‏عمران:85(. عصر مهدويت، عصرحاكميت يك دين آنهم دين اسلام بر روى كره زمين است.

ابن بُكير از امام كاظم(ع) تفسير آيه 83 آل عمران »وَ لَه اَسلم مَن فِى السَّمواتِ وَ الاَرض طَوعاً وَكَرهاً« (همه آسمانيان و اهل زمين به اختيار يا اكراه تسليم او مى‏شوند) را درخواست كرد. امام درپاسخ وى فرمود: »اَنزلت فِى القائم(ع)، اِذا خِرَج بِاليَهود وَ النَّصارى وَ الصَّابِئينَ وَ الزَّنا دِقةِ و اَهلِ الرَّدةِوَ الكُفّارِ فى شِرقَ الاَرضِ وَ غَربِها فَعَرض عَليهُم الاِسلام فَمَن اَسلَم طَوعاً أَمرهَ بِالصّلاةِ وَ الزَّكاةِ، وَ مايؤُمر بِه المسُلم، وَ يَجبِ للَّهِ عَليه، وَ مَن لَم يُسلم ضَرب عُنقِه حَتّى لا يَبقى فِى المِشارِق وَ المَغاربِ اَحدٌ اِلاّوَحّد اللَّه، قُلتُ لَه: جُعلتُ فِداكَ اِنَّ الخَلقَ اكثَر مِن ذلك؟ فقال: اِنَّ اللَّهَ اِذا أراد أمراً قَلَّل الكَثير و كَثّرالقَليل« [علامه مجلسى، بحار الانوار، ج 52، ص 340، ح 90.]

اين آيه درباره قائم (آل محمد(ع)) نازل شده است. هنگامى كه بر يهود، نصارى، صابئين،ملحدان، اهل ردّه، و كفّار در شرق و غرب زمين حمله مى‏كند، ابتدا دين اسلام را بر آنان عرضه‏مى‏دارد، آن كس كه به اختيار و رغبت مسلمان شد، او را به نماز و زكات و آنچه‏كه يك مسلمان بايد انجام دهد، فرا مى‏خواند، و بر خداوند نيز واجب مى‏شود كه پاداش او را بدهد.ولى كسى كه اسلام را نپذيرفت، گردنش را مى‏زند، تا آنجا كه در شرق و غرب عالم كسى باقى‏نمى‏ماند جز آنكه خدا را مى‏پرستد. راوى مى‏گويد: به امام گفتم: فدايت شوم، خلق خدا خيلى زياداست! فرمود: هرگاه خداوند اراده كند امرى تحقق پذيرد، زياد را كم‏و كم را زياد مى‏نمايد.

رفاعه بن موسى مى‏گويد از امام صادق(ع) شنيدم كه در تفسير آيه »وَ لَهُ مَن اسلم…« فرمود:

اِذا قامَ القائم لايَبقى اَرض الاَّ نُودى فيها شَهادةُ اَن لا اِلهَ اِلّا اللَّهُ وَ اَنَّ محمّداً رَسول اللَّهِ. [همان، ح 89.]

يعنى: هرگاه قائم (آل محمد(ص)) قيام كرد در زمين كسى باقى نمى‏ماند مگر آنكه به يگانگى خدا ورسالت محمد(ص) شهادت مى‏دهد.

بنابراين وقتى يك دين و ايدئولوژى بر قلب‏ها نشست و يك مكتب بر جهان حاكم شد،اختلاف‏ها و كشمكش‏ها و تنش‏هاى ضد امنيتى از ميان مى‏رود و جامعه توحيدى، به امنيت وآرامش دست مى‏يابد.

اين نكته قابل توجه است كه روى آوردن مردم به اسلام و تسليم آنان در زمان ظهور حضرت‏مهدى(عج) بر اساس شناخت و معرفت آنان نسبت به حقانيت اسلام است، نه از روى اكراه واجبار. و آنان كه اسلام را نمى‏پذيرند و تسليم قوانين اسلام نمى‏شوند، از روى لجاجت و عناد است‏كه به مبارزه با حضرت مهدى(عج) بر مى‏خيزند و مغلوب مى‏شوند.

2. حاكم شدن دولت واحد دينى و انقراض دولت‏هاى متعدّد

عصر مهدوى، عصر انقراض دولت‏ها و حكومت‏ها و جايگزينى يك حكومت دينى در سراسرجهان هستى است. و اين دولت تا قيامت به دست حضرت مهدى(عج) و جانشينان وى تداوم‏مى‏يابد.

طاغوت‏ها و حكومت‏هاى ستمگر كه موجب رعب، تفرقه، جهل، نابودى حرث و نسل و درنتيجه ناامنى مى‏شدند، از بين مى‏روند و بساط سركشى‏ها، طغيان‏ها و ظالمان كه زمين را مالامال‏از جور و ستم كرده بودند (كما ملئت جوراً) و همه دولت‏هاى باطل از صحنه گيتى برچيده‏مى‏شوند. و تنها يك حكومت به دست معصوم و صالح‏ترين فرد روى كره زمين با كارگزاران صالح‏و خداجوى شكل مى‏گيرد.

امام باقر(ع) در تفسير آيه »وَ قُل جاءَ الحَقّ وَ زَهَق الباطِلُ« (اسراء: 81( فرمود:

اِذا قامَ القائم ذَهَب دَولةُ الباطِل. [آيةاللَّه صافى گلپايگانى، منتخب الاثر، ص 471، ح 3.]

هرگاه قائم آل محمد(ع) قيام كند، دولت باطل نابود مى‏شود (و بستر ناامنى‏ها در جامعه از ميان‏مى‏رود.

در دولت حضرت مهدى(ع) اشرار كه عامل ناامنى و ترس و وحشت هستند از بين مى‏روند، [همان، ص 592.] بيعت هيچ طاغوتى پذيرفته نمى‏شود، [همان، ص 357.]  اهل شرق و غرب بر گرد حضرتش جمع مى‏شوند. [همان، ص 597.]  وخداوند شرق و غرب را تحت سيطره و مالكيت و حاكميت آن حضرت و يارانش در مى‏آورد. [همان، ص 585 و 865.] مردم به امت واحدى تبديل مى‏شوند و در سايه اتحاد، همزيستى و زندگى آرام و لذت بخشى رامى‏گذرانند. همه مطيع امام و رهبر خويشند و بر آستان قانون الهى و قوانين اجتماعى سر مى‏سايندو به آن احترام مى‏نهند.

اين دولت كريمه كه بر كل جهان سيطره دارد چند ويژگى دارد از قبيل:

اوّلاً: حكومت به دست كارگزارانى صالح و باتقوا اداره مى‏شود. قرآن مى‏فرمايد: »وَعَد اللَّهُ‏الّذينَ آمَنوا مِنكُم وَ عَمِلوا الّصالِحاتِ لَيَستَخلِفَنَّهُم فِى الأَرضِ« (نور: 55(؛ و خداوند به كسانى از شما كه‏ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند وعده مى‏دهد كه قطعاً آنان را حكمران روى زمين‏خواهد كرد.

به عبارت ديگر، شايسته سالارى است نه خويشاوند گرايى، باند بازى و حزب‏گرايى.

به سخنى از علامه سيدهاشم حسينى بحرانى اشاره مى‏كنيم:

قرآن كريم در بيش از صد و بيست آيه به اين معنى اشاره كرده و اعلام مى‏كند كه طبق اراده‏الهى، حكومت ستم و حاكميت شياطين به پايان خواهد رسيد و بندگان صالح خدا حكومت گيتى‏را از آن خود خواهند كرد، تا قوانين اسلام را به طور كامل اجرا كنند و سعادت افراد بشر – حتى‏حيوانات و تمام موجودات زمين – تضمين و تأمين گردد و هدف نهايى از خلقت تحقق پذيرد. [سيد هاشم حسينى بحرانى، سيماى حضرت مهدى در قرآن، ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى، تهران، آفاق، 1367، ص24 – 23.]

ثانياً؛ عدالت گراست. »يَملأَها عَدلاً كَما مُلئِت جوراً« [آيةاللَّه صافى، امامت و مهدويت، اوّل، قم، انتشارات اسلامى، 1365، ص 360.] ؛ زمين را مالامال از عدل مى‏كند همچنان‏كه پر از ظلم و ستم شده بود. آن حضرت بساط ظلم و بى عدالتى را كه از بسترهاى مهمّ ناامنى‏است، بر مى‏چيند و سفره عدالت و عدالت خواهى را براى انسانهاى عدالت‏جو در سراسر گيتى‏مى‏گستراند، چرا كه برقرارى عدالت در زندگى اجتماعى هدف بنيادين خالق هستى است.

طبق آموزه‏هاى دينى، رسالت پيامبران الهى اجراى قسط و عدل در جامعه بوده است؛ »لِيقُوم‏النّاسُ بِالقِسط« (حديد: 25(

از اين رو حضرت مهدى(ع) شهد عدالت را در كام بندگان خدا مى‏ريزد و از همين رو بندگان‏خدا در سايه عدالتش در آرامش و امنيت كامل به سر خواهند برد و احدى احساس ظلم و ستم به‏خود نخواهد كرد. [منتخب الاثر، ص 598.]

ثالثاً؛ امام(ع) در قضاوت بر اساس علم خود (و نه بيّنه و شهود) و به روش داود(ع) قضاوت‏مى‏كند. امام صادق(ع) فرمود: وقتى قائم آل محمد(ع) قيام مى‏كند، همانند حضرت داود در بين‏مردم داورى مى‏كند، نيازى به بينّه (شهود عادل) ندارد، خداوند به او الهام مى‏كند و به هر كس ازآنچه پنهان كرده و انجام داده خبر مى‏دهد. [بحارالانوار، ج 52، ص 325 و 339.]

رابعاً؛ ثروت و مال را درست به دست مردم مى‏رساند. [منتخب الاثر، ص 473.]

خامساً؛ همه انسان‏ها در حكومتش برابرند، در هر قاره، با هر زبان، نژاد و رنگ كه باشند،عضو يك خانواده محسوب مى‏شوند و در كرامت انسان برابر شمرده مى‏شوند [ر. ك: امامت و مهدويت، ج 2، ص 69.]

همچنان كه پيامبر(ص) فرمود: عرب بر غير عرب، عجم بر عرب، سرخ پوست بر سياه پوست،و سياه پوست را بر سرخ پوست فضيلتى نيست جز بر تقوا. [همان، ص 71.]

رسول خدا(ص) از اين ويژگى‏ها چنين خبر داد: »مژده مى‏دهم شما را به مهدى، او در امت من‏به هنگام سختى‏ها و اختلاف‏ها برانگيخته مى‏شود. پس زمين را از قسط و عدل پر مى‏كند،همانگونه كه از جور و ظلم پر شده باشد، ساكنان زمين و آسمان از او راضى مى‏گردند، مال را دربين مردم به طور مساوى و برابر تقسيم مى‏كند و خدا دل‏هاى امت محمد(ص) را از بى نيازى پرمى‏كند و عدل او ايشان را فرا مى‏گيرد. [منتخب الاثر، ص 147، ح 14.]

رضايت ساكنان زمين و آسمان از حكومت حضرت مهدى(ع) نشان از امنيت و آرامش آنان‏دارد.

كاركرد اين عدالت محورى كه اساس كار دولت حضرت مهدى(عج) است و رضايت همه‏مردم را در پى دارد، موجب مى‏شود كه زمينه‏ها و بسترهاى ناامنى در جامعه‏از بين برود.

3. رشد و شكوفايى اقتصادى

يكى از علل ناامنى جوامع بشرى، تقسيم جامعه به دو طبقه غنى و فقير است. على رغم پيشرفت‏علم و صنعت و تكنولوژى، نه تنها مسأله فقر جهانى و گرسنگى ميليونها انسان، حلّ‏نشده كه بر تعداد قربانيان فقر افزوده شده است.

غارت ذخائر ملت‏هاى محروم توسط حكومت‏هاى زورگو و احتكار و مكيدن خون‏مستضعفان توسط ثروتمندان سيرى‏ناپذير، كه ريشه در زياده خواهى‏ها و منفعت‏طلبى‏ها و تعدى‏به حقوق ديگران دارد، موجب پيدايش جامعه طبقاتى و زمينه‏ساز ناامنى‏ها مى‏شود.

و تا اين نظام طبقاتى و فاصله‏ها كه محصول زياده‏خواهى‏هاى افراطى انسانهاست، از بين‏نرود، امنيت به جامعه باز نمى‏گردد.

عصر مهدويت، عصر شكوفايى اقتصاد و فراوانى نعمت هاست. واژه فقير و غنى، شكاف‏طبقاتى و دو قطبى و چند قطبى شدن جامعه معنى ندارد. چرا كه ريشه‏هاى جامعه طبقاتى يعنى‏حرص و ولع و افزون‏طلبى‏ها از بين مى‏رود و مردم به فراخى نعمت مى‏رسند به گونه‏اى كه نفقات وصدقات روى دست مردم مى‏ماند، گستره رفاه و شكوفايى اقتصادى چنان فراگير است كه مردگان‏آرزو مى‏كنند دوباره به دنيا بازگردند. [همان، ص 146.]

زمين حيات مجدّد مى‏يابد و بركات از آسمان و زمين بر حكومت صالحان و خداجويان‏مى‏بارد.

رسول خدا(ص) آن روزگار طلايى را چنين ترسيم مى‏كند:

تَنعّمَ اُمّتى فيه نِعمَةَ لَم يَتَنَّعمُوا مِثلَها قَطٌّ، تُؤتى الاَرضُ اُكَلها، وَ لا تدخَّرُ مِنه شَيئاً، و المال يَومئذٍكَدوس يَأتيهِ الرَّجلُ فَيقولُ: يا مَهدى اَعطنى فَيَقُول لَهُ: خُذ فَيَحثّى لَهُ مِن الذَّهبِ فى ثَوبِه مَا استَطاعَ َان‏يَحمِلَه. [همان، ص 473، ح 2.]

امّت من (در عصر مهدى) به حدّى از نعمت‏ها برخوردارند كه هيچ امتى چنين تنعّمى نداشته است.زمين تمام نعمت‏هايش را در معرض استفاده انسانها قرار مى‏دهد، و هيچ نعمتى را در خود نگه نمى‏دارد.آن چنان ثروت انباشته است كه مردى به آن حضرت مى‏گويد: يا مهدى به من عنايت (و كمك) فرما. آن‏حضرت مى‏فرمايد: بگير، آنگاه به قدر توانايى بردنش، به او طلا مى‏بخشد.

همچنين امام باقر(ع) فرمود: »يُسوّى بَين النّاسَ حَتّى لاتَرى مُحتاجاً اِلى الزّكاةِ« [بحار الانوار، ج 52، ص 390، ح 212.]

(آن حضرت) آنچنان ميان مردم مساوات و برابرى برقرار مى‏كند، تا آنجا كه هيچ كس رانيازمند زكات در ميان مردم نمى‏يابى.

معاملات بر اساس شريعت اسلام انجام مى‏گيرد و ربا، رشوه، غش در معامله و… از بين‏مى‏رود. [ر.ك: منتخب الاثر، ص 592.]

4. ايمان و دين مدارى

از منظر قرآن ايمان به خدا و دين مدارى، بهترين بستر آرامش و امنيت روانى و سكينه دل شمرده‏شده است. انسان با ايمان، هم خود آرامش دارد و هم جامعه را به سوى آرامش و امنيت هدايت‏مى‏كند.

اِنّ الّذينَ قالُوا رَبُّنا اللَّهُ ثُمّ اسْتَقامُوا فَلا خَوفٌ عَليهِم وَ لا هُم يَحزَنُون. (احقاف: 13(

كسانى كه مى‏گفتند: »پروردگار ما اللَّه است«، سپس استقامت كردند، نه ترسى براى آنان است و نه‏اندوهگين مى‏شوند.

در عصر حكومت حضرت مهدى(ع) انسان‏ها با ميل و رغبت به عبادت خدا روى مى‏آورند؛»يُقبل النّاسُ عَلى العِباداتِ وَالشَّرعِ وَالدِّيانَةِ وَالصَّلاةَ فِى الجَماعاتِ«. [همان.]

بنابراين افراد مؤمن و خداجوى كه از مبدأ شرّ يعنى شيطان فاصله گرفته و به مبدأ خير و نيكى‏و پاكى يعنى خداوند نزديك مى‏شوند، پيوسته احساس آرامش و امنيت مى‏كند، همانند فرزندى‏كه مادرش را پيدا كرده و خود را در آغوش او مى‏اندازد.

اَلا اِنّ اَولياءَ اللَّهِ لا خَوفٌ عَليهِم وَ لا هُم يَحزنُونَ. (انعام: 48(

5. كمال اخلاقى

رذايل اخلاقى از بسترهاى مهمّ بحران‏هاى روحى و روانى به شمار مى‏آيند. فساد و فحشاء،شراب، قمار، زنا و ناهنجارى‏هاى اخلاقى از عمل شيطان شمرده شده است و شيطان نيز پيوسته‏پيروان خود را از اين راهها به ناامنى روحى و روانى دعوت مى‏كند. قرآن مى‏فرمايد:

اِنّما يُريدُ الشيطانُ اَن يُوقِعَ بَينَكُم العَداوَةَ وَ البَغْضاءَ فِى الْخَمرِ وَ المَيسرِ (مائده: 91

پرهيز از ناهنجارى‏هاى اخلاقى و روى آوردن به ارزش‏هاى اخلاقى، مهم‏ترين عامل امنيت‏روحى و روانى‏اند. كينه توزى، عيبجويى، سخريه، تجسّس، القاب زشت، گمان بد، غيبت، تهمت‏و… هر كدام عاملى هستند براى شكستن حرمت و شخصيت افراد، از اين رو خداوند با تحريم‏خون و مال و آبروى مسلمان، امنيت او را تضمين و تأمين كرده است و هر چيزى كه اين موارد را به‏خطر بيفكند، امنيت و آرامش را از فرد گرفته است.

به عنوان مثال: بدبينى (سوء الظنّ) نه تنها به حيثيت و آبروى افراد لطمه مى‏زند بلكه براى خودانسان نيز دنيايى وحشتناك و آكنده از غربت و انزوا فراهم مى‏سازد. امام على(ع) فرمود: »مَن لَم‏يَحسُن ظَنُّه اَستوحَش مِن كُلّ اَحد« [تفسير نمونه، ج 22، ص 186.] ؛ افراد بدبين از همه چيز و همه كس مى‏ترسند، و نگرانى و هراس‏جانكاهى بر روانشان چيره شده كه پيوسته احساس غربت و تنهايى مى‏كنند. [همان، ص 187.]

در عصر حكومت مهدوى (ع) اخلاق رذيله از دل بندگان بيرون رفته و اخلاق خوب جاى آن‏مى‏نشيند.

امام على(ع) فرمود: لَو قامَ قائِمُنا اَذهبتِ الشَّحناءُ مِن قُلوب العِباد [منتخب الاثر، ص 592.] ؛ هرگاه قائم آل محمد قيام كندكينه‏ها از دل بندگان بيرون مى‏رود.

در آن عصر طلايى زنا اتفاق نمى‏افتد، شرابخوارى از ميان مى‏رود و بغض نسبت به اهل‏بيت‏محو مى‏شود. [همان.]

6. بالندگى عقل

در حكومت مهدى(ع) عقل و انديشه بندگان خدا به بركت آن حضرت رشد مى‏يابد امام باقر(ع)فرمود: »اِذا قامَ قائِمُنا وَضَع يَدهُ عَلى رُؤوسِ العِبادِ فيُجمَع بِها عقُولَهم وَ تكُمل بِها اَحلامُهم«؛ [همان، ص 483؛ با اندك تفاوت در بحار، ج 53، ص 336، ح 71 آمده است.]  آن گاه كه‏قائم ما قيام كند، دست خود را بر سر بندگان (خدا) مى‏نهد، پس عقل هايشان متمركز مى‏شود وافكارشان را كامل مى‏كند.

شايد مراد از تمركز عقول، كه حجت باطنى است، اينكه عقل‏ها، مقهور و مغلوب هوس‏ها وخواسته‏هاى نفس نمى‏شوند، بلكه غالبند، لذا در عصر حضرت مهدى، »عقلانيت حقيقى غالب«حاكم مى‏شود. همچنان كه در روايتى مى‏خوانيم: اگر عقل آدمى بر هوس او غالب شد، او برتر ازفرشته‏ها مى‏شود و اگر عقلش مغلوب هوس‏هايش شد از حيوانات پست‏تر مى‏گردد.

اين عقل در ارزيابى خوبى‏ها و بدى‏ها، زيبايى‏ها و زشتى‏ها، خوبى‏ها و زيبايى‏ها را برمى‏گزيند و راهى مى‏رود كه خدا ترسيم كرده و به آن دستور داده است. و آدمى را به سوى‏خداوندى هدايت مى‏كند كه سرچشمه امنيت هاست همچنان كه از امام صادق(ع) پرسيده شد،عقل چيست؟

فرمود: ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمنُ وَ اكْتَسِبَ بِهِ الجِنانُ. [كلينى، اصول كافى، ج 1، ص 11.]

عقل آن است كه به واسطه آن خداوند رحمن پرستيده شود و بهشت به دست آيد.

امير مؤمنان (ع) فرمود: جبرئيل بر آدم فرود آمد و گفت: اى آدم! مأمورم تو را در انتخاب يكى‏از سه چيز مخيّر سازم، يكى را برگزين و دو تاى ديگر را رها كن.

آدم گفت: آن سه كدام‏اند؟

جبرئيل گفت: عقل، حياء و دين.

آدم گفت: عقل را برگزيدم.

جبرئيل به حياء و دين گفت: باز گرديد و عقل را واگذاريد.

آن دو گفتند: اى جبرئيل! ما مأموريم هر جا عقل باشد، همراه او باشيم.

جبرئيل گفت: خود دانيد و بالا رفت. [همان، ص 10، كتاب العقل والجهل.]

حاصل اين دو روايت آنكه هرگاه عقل و انديشه بندگان خدا كامل و رشد يافت و حياء و دين‏نيز همراه او شدند، ديگر جايى براى بسترهاى ناامنى و تنش باقى نمى‏ماند.

7. رشد دانش

نادانى و در پى آن خرافه پرستى، از بسترهاى مهم ناامنى اجتماعى است. جوامعى كه بى‏دانش وجهل در آنها بيشتر است، ناامنى نيز افزون‏تر است. برخلاف جوامعى كه مردمش دانشمند وفرهيخته هستند. از اين رو در عصر مهدويت جهل و نادانى از ميان مى‏رود و علم و دانش به اوج‏خود مى‏رسد.

امام صادق(ع) فرمود:

دانش بيست و هفت حرف (دسته، بخش) است. تمامى آنچه پيامبران آوردند، دو حرف بيش نبود، ومردم نيز بيش از دو حرف را نشناختند. آنگاه كه قائم ما ظهور كند، بيست و پنج حرف ديگر را آشكارنموده و در بين مردم نشر مى‏دهد، و به آن دو حرف قبلى نيز ضميمه شده به بيست و هفت حرف بالغ‏مى‏گردد. [بحار الانوار، ج 52، ص 336، ح 73.]

امام باقر(ع) فرمود:

… مردم در زمان قائم(عج) از حكمت برخوردار مى‏شوند تا آنجا كه زن در خانه‏اش به كتاب و سنت‏پيامبر(ص) قضاوت مى‏كند. [غيبت نعمانى، ص 158.]

نتیجه

فراهم آمدنِ امنيت فردى و اجتماعى، نهايت آرزوى حاكمان جوامع انسانى است. مردم در پناه‏امنيت فردى و اجتماعى به رشد معنوى و مادى مى‏رسند و مى‏توانند از لحظات عمر خود بهترين وبيشترين بهره را ببرند. مؤمنان با آرامش به عبادت، تحصيل علم و خدمت رسانى مى‏ايستند وبزه‏كاران مجبور مى‏شوند آن جامعه را ترك كنند و يا توبه نموده به راه سعادت انسانى – الهى خودبازگردند.

ايجاد امنيت در جوامع، وابسته به علل و عوامل چندى است كه از مهم‏ترين آنها مى‏توان به‏حاكميت دين خدا، برچيده شدن حكومت‏هاى متعدّد و ظالم، ايجاد حكومت جهانى و عدل گستر،پيشرفت علم، بالندگى عقل و رفاه فردى و اجتماعى اشاره كرد.

در حكومت مهدوى همه عوامل فوق پديد مى‏يابند و زمينه‏هاى ناامنى را بر مى‏چينند و جامه‏زيباى امنيت را در بر جامعه مى‏كنند. بديهى است در زمان انتظار و در نظام جمهورى اسلامى نيز به‏هر ميزان عوامل زمينه ساز امنيت فراهم آيند، جامعه ما به جامعه زمان ظهور حضرت ولى عصر،شباهت بيشترى پيدا خواهد كرد و چه بسا در سرعت بخشيدن به ظهور نيز مؤثر باشد.

اشتراک گذاری
0
asanweb
asanweb

مطالب مرتبط

خرافه چهارشنبه سوری آخرسال
بهمن 16, 1401

اطلاعات بیشتر
فروردین 1, 1400

حدیث سازان وجاعلان حدیث


اطلاعات بیشتر
فروردین 1, 1400

آسیب شناسی نفوذاسرائیلیات درمنابع دینی وچالشهای پیش روی عالمان دینی


اطلاعات بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلیه حقوق برای نویسنده محفوظ است .

کاری از گروه طراحی آسان وب