چكيده
مربیان ش 21
دکترین پیامبر اعظم (ص) درسرایا (گروههاى گشتى رزمى)
چكيده
جنگهاى عهد رسول خدا(ص) را به دو نوع تقسيم كردهاند: »غزوات« و»سرايا«.
سرايا – بر خلاف غزوات – جنگهايى است كه رسول خدا(ص) در آنها حضورنداشته است.
رسول خدا(ص) از سال اوّل هجرى تا سال نهم هجرى حدود 47 سريه بهمناطق گوناگون اعزام كرد و هدف او، شناسايى منطقه جغرافيايى، آشنايى باقبايل عرب و بستن پيمان با آ نها، ناامن ساختن راههاى تجارى قريش، مانورنظامى، مقابله با اشرار و مانند آن بود.
آن حضرت نظارت كامل بر سرايا داشت و از آغاز تا حصول نتيجه پيگرد عملكردآنان بود تا از مسير الهى و ارزشها و قوانين اجتماعى منحرف نشوند. اين مقالهبا ارائه جدولى از سرايا، در صدد تبيين دكترين رسول اعظم(ص) در اينموضوع مىباشد.
كليدواژهها: دكترين، سرايا، گروههاى گشتى رزمى، سيره نظامى پيامبر(ص)،اهداف، قوانين و مقررات.
مقدمه
رسول گرامى(ص) در سيزده سال دوران مكّى، به دلايلى مأمور به صبر و شكيبايى در مقابلتوطئهها، تبليغات و اذيت و آزار و شكنجههاى مشركان و دشمنان خدا بود. ولى در دوران مدنىبا تأسيس حكومت اسلامى، اين ممنوعيت برداشته شد و مسلمانان اجازه يافتند با دشمناناسلام جهاد كنند. آيات 39 و 40 سوره حج و آيه 84 سوره نساء و دهها آيه جهادى ديگر مؤيداين مطلب است. حال فرصتى پيش آمده بود تا مسلمانان از خود دفاع كنند، مسلمانانى كهسيزده سال در ظلم و ستم مشركان مىسوختند و حتى حق حيات و زيست نداشتند و مظلومانهاز شهر و ديار و خانه خود بيرون شدند و مشركان به ستم همه دارايى و اموال آنان را مصادرهكردند، ديگر زمان شكنجه و دم فرو بستن و ستمكشى به سر آمده بود. خداوند نه تنها به آناناجازه داده بلكه تكليف كرده بود كه از حقوق و آرمانهاى خود دفاع كنند و با دشمنان خدا وانسانيت، چون منطق خودشان رفتار نمايند. در اين راستا سرايا )= گروههاى گشتى رزمى -اطلاعاتى( كه بيشتر توسط مهاجران انجام مىگرفت سازماندهى شد و گاه تا عمق اردوگاه وپايگاه دشمن پيش مىرفت و با موفقيت عمليات خود را انجام مىداد.
سرايا جمع سريّه به گروههاى گشتى رزمى – اطلاعاتى گفته مىشود كه پيامبر(ص)، خود درآنها حضور نداشت، بلكه گروهى رزمنده را با تعيين فرمانده براى مأموريتهاى گوناگون اعزاممىنمود.
اعزام گروههاى گشتى – رزمى از سال اوّل تا سال نهم هجرى ادامه يافت، و هر گروهىاز يك نفر تا 500 نفر سازماندهى مىشد؛ تنها در سريه موته، سه هزار نفر شركت داشتند.در مدّت نه سال حدود 48 سريّه انجام گرفت. البته در تعداد سرايا بين مورخّان اختلاف است.برخى كمتر از 48 و برخى بيشتر از 48 عدد نام بردهاند. و شايد سرّ اختلاف اين باشد كه گاهيك سريّه به دو نام ذكر شده است. مثلاً سريه عبداللَّه بن جحش و سريه نخله كه هر دو نام يكسريه مىباشند و يا برخى سرايا چون در تكميل غزوهاى انجام گرفته، برخى مورخّان آن رامستقلاً ذكر نكردهاند بلكه آن را مكمّل غزوه دانستهاند مانند: سريه غالب بن عبد اللَّه ليثى كهپس از غزوه الكُد از همان منطقه انجام گرفته است. در هر صورت ملاك تعداد سرايا و گروههاىگشتى نيست، بلكه آنچه در اين نوشتار مورد توجّه است، آشنايى با دكترين پيامبر اعظم(ص)در سرايا مىباشد.
جدول
اين جدول بر اساس سال مأموريت تنظيم شده و نام، هدف، مكان، تعداد نيروى مسلمانان ودشمنان و نتايج عمليات مشخص شده است. نام 47 سريّه در اين جدول آمده است.
اهداف
سرايا و گروههاى گشتى رزمى – شناسايى با چه انگيزه و هدفى سازماندهى مىشدند؟ قبل ازتبيين اهداف سرايا، به اين نكته اشاره مىكنيم كه اعزام سرايا يك نوع استراتژى دفاعى را تعقيبمىكرد كه با تاكتيك تهاجمى انجام مىگرفت. پيامبر(ص) مىخواست با اين استراتژى حلقهدفاعى مركز حكومت اسلامى را تكميل كند و راههاى نشر تبليغ اسلام را امن نمايد، سرايا ايناهداف را دنبال مىكردند:
يك – شناخت بيشتر محيط جغرافيايى و راههاى ارتباطى اطراف مدينه. مسلمانانتوانستند راههاى اطراف مدينه كه به مكّه (پايگاه مشركان) منتهى مىشد، شناسايى كنند،بويژه راههاى حياتى و مواصلاتى ميان مكه و شام را، كه شاهرگ حيات اقتصادى قريشبه شمار مىرفت.
دو – آشنايى با قبايل اطراف مدينه و انعقاد پيمان دفاعى با برخى از آنها، جهت حفظامنيت مدينه.
سه – زير نظر گرفتن تحركات دشمنان و گزارش به موقع آنها به پيامبر(ص) جهت اقدامات وتصميمات مقتضى.
چهار – ناامن ساختن راههاى تجارى قريش و وارد كردن خسارات مهمّ به اقتصاد قريش.مسلمانان مهمترين راههاى تجارى قريش ميان مكه و شام را مورد تهديد قرار دادند و امنيتقريش را در آن راهها سلب كردند. اين مسأله براى تجارت قريش كه تنها راه معاش آنان بودپيامدهاى بسيار ناگوارى داشت، و آنان را در خطر محاصره اقتصادى قرار مىداد.
پنج – انجام مانورهاى نظامى و رزمى به انگيزه هشدار به قريش و اعلام حضور نظامىقدرتمندانه در منطقه، مسلمانان با اين مانورها به دشمنان خود اعم از قريش، يهود منافقان واعراب بت پرست و قبايل اطراف مدينه ثابت كردند كه نيرومندند و مىتوانند در برابر تهديدات وتجاوز آنان بايستند و از دين و آرمانهاى خود دفاع كنند.
شش – از ميان برداشتن افراد شرور و توطئهگر كه با قتل و غارت، امنيت را از جامعه اسلامىسلب مىكردند.
هفت – پاكسازى قلمرو حكومت اسلامى (حجاز) از بت و بتخانه و بت پرستى و برچيدنآثار طاغوت البته اين سرايا پس از فتح مكه و نزول سوره براءت صورت گرفت.
سفارشات واقدامات نظامی
رسول خدا(ص) بر سرايا و گروههاى اعزامى، نظارت كامل داشت و از هنگام اعزام تا بازگشتبا دقت پيگير عملكرد آنان بود.
آن حضرت با بيان سفارشها و دستورات نظامى دقيق، به فرماندهان و نيروهاى تحتامرشان به آنان تأكيد مىورزيد تا از مسير اهداف و ارزشهاى الهى و قوانين و مقرراتاجتماعى منحرف نشوند، و تعصّبات قومى و انتقام ستانى را با اهداف و انگيزههاى الهى مخلوطنكنند. حركت و مأموريت آنان بايد »در راه خدا و براى خدا و طبق سنت رسول خدا(ص)«باشد. ملاك فى سبيل اللَّه، شاخص و امتياز آنان بر ديگران است. اگر از مسير خدا و رسولخدا(ص) خارج شوند، نه تنها پاداشى نصيبشان نمىشود كه در پيشگاه خداوند بايد پاسخگوىاعمال و رفتار خود باشند. اهم اين دستورات به شرح زير بود:
3 / 1 – سفارش رزمندگان به تقوا و رعايت مسائل اخلاقى، رفتارى، نظامى و حفظ ارزشهاىدينى و پرهيز از اعمال ضد انسانى؛
پيامبر(ص) از غَدَر و خيانت و نارو زدن به دشمن را نهى مىكرد، و از مثله كردن كشتههاىدشمن، و كشتن غيرنظاميان و زنان و كودكان و آزردن زنان و هتك حرمت آنان و كشتن ناتوانانو پيران فرتوت پرهيز مىداد. براى پيك و گروگانهاى دشمن مصونيت جانى قائل و براى محيطزيست و حيوانات اهلى حرمت قائل بود و نظاميان را از بريدن درختان و آتش زدن مزارع وكشتن حيوانات اهلى جز در حال ناچارى و اضطرار نهى مىكرد، و دعوت دشمن را به اسلام قبلاز نبرد و دادن فرصت به او را لازم مىشمرد. سفارش اكيد بر هدايت دشمن داشت نه بر كشتن او.لذا به پايينترين رده نظامى يعنى سرباز صرف هم، اجازه داده بود كه به دشمن امان دهد تاپيرامون اسلام تحقيق نمايد. به روايات ذيل توجه كنيد:
يك – عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الُّثمَالِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِصلى الله عليه وآله إِذَا أَرادَ أَنْ يَبْعَثَسَرِيَّةً دَعَاهُمْ فَأَجْلَسَهُمْ بَيْنَ يَدَيْهُ ثُمَّ يَقُولُ سِيُروا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ لاَتَغُلُّوا وَ لَا تُمَثِّلُواوَ لَا تَغْدِرُوا وَ لَا تَقْتُلُوا شَيْخاً فَانِى؛ وَ لاَ صَبِيّاً وَ لَا امْرَأَةً وَ لَا تَقْطَعُوا شَجَراً إِلَّا أَنْتُضْطَرُّوا إِلَيْهَا وَ أَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ أَدْنى الْمُسْلِمِينَ أَوْ أَفْضَلِهِمْ نَظَرَ إلى أَحَدٍ مِنَ الْمُشْرِكينَ فَهُوَ جارٌ حَتَّى يَسْمَعَكَلامَ اللَّهِ فَإِنْ تَبِعَكُمْ فَأَخُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ إِنْ أَبِى فَأَبْلِغُوهُ مَأْمَنَهُ وَاسْتَعِينُوا بِاللَّهِ. [وسائل الشيعه ج 15، ص 58، ح 19985؛ الكافى ج 5، ص 27.]
»ابوحمزه ثمالى« از امام صادق(ع) نقل مىكند كه فرمود: پيامبر خدا(ص) هنگامى كهتصميم به اعزام سريهاى مىگرفت، آنان را فرا مىخواند و در برابر خود مىنشاند و مىفرمود: بإے؛ثث؟ددنام خدا و با استعانت از خدا و در راه خدا و بر راه و روش ملّت رسول خدا(ص) حركت كنيد. ازحدود الهى تجاوز ننماييد، (كسى را( مثله نكنيد. خيانت و پيمان شكنى نكنيد. پير فرتوت و ازكار افتاده، كودك و زنى را نكشيد و درختى را قطع ننماييد مگر اضطرار داشته باشيد و هر فردىاز افراد مسلمان چه بلند مرتبه باشد يا مقام پايين داشته باشد در صورتى كه به يكى از مشركان،امان دهد، امان وى محترم است تا او بيايد و كلام خدا را بشنود؛ پس اگر اسلام آورد، او برادردينى شماست و اگر نپذيرفت، راه در امان ماندنش (يعنى جزيه) را به او ابلاغ كنيد )و يا او را بهمأمنش بازگردانيد) و از خدا كمك بگيرد.
دو – »مسعدة بن صدقه« از امام صادق(ع) نقل كرد كه فرمود: رسول خدا(ص) هر گاهفرماندهاى را براى سريهاى مىفرستاد، او و يارانش را به تقواى الهى سفارش مىكرد.
سپس مىفرمود: به نام خدا و در راه خدا جهاد كنيد و با كسانى كه به خدا كفر ورزيدهاندبجنگيد )اما( نارو نزنيد، خيانت و پيمان شكنى نكنيد (كشتهها) را مثله ننماييد و طفل و نوجوانو راهب (كسى را كه در قله كوهى به تنهايى زندگى مىكند) نكشيد و درختان نخل را آتش نزنيدو آنها را در آب غرق نكنيد و درختى كه ميوه مىدهد قطع نكنيد. و زراعتى را آتش نزنيد؛ زيراچه بسا بدانها نيازمند شويد و از چهارپايانى كه گوشت آنها خوردنى است، نكشيد، مگر آن كه بهگوشت آنها محتاج شويد و هنگامى كه دشمن را ملاقات كرديد، آن را به يكى از اين سه چيزدعوت كنيد پس اگر اجابت كردند از آنها قبول كنيد و از (جنگ) با آنها چشم بپوشيد؛ )آن سهچيز عبارتند از) اين كه آنها را به اسلام دعوت كنيد؛ پس اگر پذيرفتند قبول كنيد و ديگر كارىبا آنها نداشته باشيد و آنان را بعد از اسلام آوردن به هجرت دعوت كنيد. پس اگر قبول كردند ازآنها بپذيريد و كارى با آنها نداشته باشيد و اگر از مهاجرت امتناع ورزيدند و شهر و كشورخودشان را اختيار كردند و از داخل شدن به »دارالهجرة« خوددارى كردند در اين صورت آنهابه منزله باديه نشينان مؤمن هستند، همان قانونى كه بر آنان جارى مىشود بر اينها نيز جارىاست؛ از غنائم چيزى به آنها تعلق نمىگيرد مگر اين كه در راه خدا مهاجرت كنند.
و اگر از اين دو پيشنهاد، روى گرداندند پس آنها را به دادن جزيه دعوت كنيد (با همانشيوهاى كه قرآن فرموده) با دست خود و با خضوع.
بنابراين اگر حاضر به اعطاى جزيه شدند از آنها قبول مىشود و در اين حال با آنان كارىنداشته باشيد. و اگر از پرداخت جزيه نيز خوددارى كردند، در اين صورت براى جنگ با آنها ازخدا كمك بخواه و با آنان در راه خدا جهاد كن به نحوى كه حق جهاد در راه خدا ادا شود. وهنگامى كه قلعهاى را محاصره كردى و اهل قلعه از تو خواستند كه در اجراى حكم خدا نسبت بهآنها كوتاه بيايى، كوتاه نيا؛ اما در حكم قانون خودت، درباره آنان تخفيف بده و هر گونه كهمىخواهى درباره آنها عمل كن (زيرا) اگر شما در اجراى حكم خدا تخفيف قائل شوىنمىدانى كه آيا حكم خدا را درباره آنها پياده كردهاى يا نه. و هنگامى كه اهل قلعهاى رامحاصره كردى پس اگر از تو اجازه خواستند كه نسبت به حقوق و پيمان خدا و رسولش به آنهاتخفيف دهى چنين كارى را نكن؛ اما در حقوق و پيمانهاى خودتان و پدرانتان و برادرانتان بهآنها تخفيف ده؛ زيرا اگر شما پيمان خود و پدران و برادرانتان را بشكنيد در روز قيامت براىشما آسانتر است از اين كه پيمان و حقوق خداوند و پيامبرش(ص) را ناديده بگيريد و بشكنيد. [وسائل الشيعه، ج 15، ص 59؛ الكافى، ج 5، ص 29.]
سه – عن اميرالمؤمنين (عليهم السلام): »ان رسول اللَّه (صلى اللَّه عليه و آله)، كان اذا بعث جيشا اوسرية، اوصى صاحبها بتقوى اللَّه فى خاصة نفسه، و من معه من المسلمين خيرا، و قال: اغزوا بسم اللَّه وفى سبيل اللَّه – الى ان قال – و لا تقتلوا وليدا، و لا شيخا كبيرا، و لا امراة – يعنى ان لم يقاتلوكم – و لاتمثلوا، و لا تغلوا، و لا تغدروا«. [مستدرك الوسائل ج 11، ص 39، ح 12379.]
از امير مؤمنان روايت شده كه فرمود:
»پيغمبر خدا(ص) هر گاه لشكر يا فوجى را به منطقهاى اعزام مىكرد به آنان اندرز مىداد. بهفرمانده آنها سفارش مىكرد كه از )محرمات( الهى، پروا كند، و كسانى را كه با وى بودند به نيكرفتارى فرا مىخواند و مىفرمود: بجنگيد به نام خدا و در راه خدا.
تا آن كه فرمود:
و نوزادان و پيران و زنان را نكشيد. – مقصودش اين بود كه اگر اينان با شما نجنگند – و كسىرا مثله نكنيد، و دست خيانت به غنايم نزنيد، و پيمان شكنى نكنيد.
امام على(ع) در آستانه مأموريت خود به يمن پرسيد: يا رسول اللَّه! چگونه عمل كنم؟
پيامبر(ص) فرمود: آنگاه كه به منطقه قوم رسيدى و در برابرشان قرار گرفتى، آغاز به جنگنكن تا آنان جنگ با تو را شروع كنند، پس اگر جنگ را شروع كردند، با آنان نبرد نكن تا اينكه ازشما كسى كشته شود، و اگر كسى از شما كشته شد نيز صبر كن و شتاب نكن، آنگاه آنان را بهتوحيد و گفتن لا اله الاّ اللَّه دعوت كن، اگر قبول كردند، به نماز و اعطاء صدقات دعوتشان كن، اگرپذيرفتند، بر آنان تعدّى نكن، به خدا سوگند! اگر خداوند يك نفر را به دست تو هدايت كند، براىتو ارزشمندتر از آن است كه خورشيد بر آن طلوع و غروب كند ]كنايه از اينكه هدايت يك نفر ازتمام دنيا برتر است[. [واللَّه لأن يهدى اللَّه على يدك رجلآ واحداً خيرٌ لك ممّا طلعت عليه الشمس أو غربت.]
3 / 2 – منشور جهاد
َّےنكاتى كه در روايات آمده يك منشور جهادى كامل را تشكيل مىدهد و از آنها مىتوان مواردزير را نتيجه گرفت:
. بيان اين منشور جهادى، سيره مستمر پيامبر خدا(ص( بوده است. (كان…)
. به حضور طلبيدن نيروها، حاكى از نوعى احترام قائل شدن براى آنان است.
. سفارش فرمانده به طور ويژه به تقواى الهى، به جهت مسئوليت سنگين او، چون با جان ومال و آبروى انسانها سروكار دارد. (امره بتقوى اللَّه فى خاصة نفسه)
. سفارش تمام نيروهاى رزمنده به تقوا و رعايت حرمت دستورات خدا.
. رفتن به جهاد فقط براى خدا، و در راه خدا ارزش دارد (اغزوا باسم اللَّه و فى سبيل اللَّه)
. ممنوعيت غَدر و خيانت ورزيدن و نارو زدن (لا تَغدروا)
. وجوب وفاى به عهد و حرمت پيمان شكنى (و لا تغلّوا)
. نهى از مثله و پاره پاره كردن كشتههاى دشمن (و لا تمثّلوا)
. نكشتن پيران فرتوت، نوجوانان و كودكان و زنان (و لا تقتلوا وليداً و…)
. نكشتن راهبان صومعه نشين (و لا متبتّلاً فى شاهقٍ)
. نهى از آتش زدن و غرق كردن نخلها (و لا تحرقوا النّخل و لا تغرقوه بالماء)
. قطع و نابود نكردن درختان ميوه (و لا تقطعوا شجرة مثمرة)
. نهى از بريدن درختان مگر در حال اضطرار و ناچارى.
. به آتش نكشيدن مزارع و تاكستانها (و لا تحرقوا زرعاً…)
. نكشتن حيوانات حلال گوشت مگر در صورت ناچارى (و لا تعقروا من البهائم)
. قبل از شروع جنگ، دعوت دشمنان به سه چيز: به اسلام، به هجرت از دار الفكر به دارالهجرة و به اعطاء جزيه، اگر يكى از اين سه را پذيرفتند، جنگ با آنان متوقف مىشود. و اگرهيچكدام را نپذيرفتند با آنان جنگ مىشود.
. كوتاه نيامدن در اجراى حكم خدا.
. جواز تخفيف مجازات دشمن بر اساس پيمانهاى بين خودتان نه بر اساس حكم خدا.
. جواز پناهندگى به دشمن براى تحقيق پيرامون اسلام.
. آغاز به جنگ نكردن.
. دعوت دشمن به اسلام و اصرار به هدايت او.
اين سفارشها و حسّاسيتهاى آن پيامبر عظيم الشأن(ص) را در منابع اهل سنت و نيزمنابع تشيع آمده، اما برخى مورخان و مستشرقان درباره هدف رسول خدا(ص) از سرايا چنيننوشتهاند:
»هدف نخستين پيامبر(ص) از اين اعزامها، انتقام از قريش و غارت اموال آنان و اعلانجنگ عليه تمام افرادى بود كه پس از اين به حكم اسلام گردن ننهند.« [ر.ك. سيرة المصطفى، هاشم معروف الحسنى، ص 311.]
و برخى پا را فراتر نهاده گفتهاند:
قتل و غارت اموال از مهمترين عواملى بود كه مردم مدينه را به گرد رسول خدا(ص) جمعكرده بود! [همان.]
از اين مستشرقان مسيحى متعصب مىپرسيم، آيا قتل و غارت، با تقوا و رعايت قوانين ومقررات الهى در عدم تجاوز از حدود خداوندى و… سازگارى دارد؟!
قضاوت درباره سخنان و نوشتههاى مستشرقان را بر عهده خوانندگان گرامى مىگذاريم.
3 / 3 – تأكيد بر رعايت قوانين اجتماعى؛ رسول خدا(ص) براى قوانين اجتماعى بسيارارزش قائل بود و بر آن تأكيد مىورزيد. هيچ گاه دوست نمىداشت براى رسيدن به هدف ازقوانين عبور كرده آنها را ناديده بگيرد. در بينش پيامبر(ص) نظريه »هدف وسيله را توجيهمىكند« هيچ جايى ندارد. از قوانينى كه در بين مشركان قبل از اسلام متداول بود، حرمت چهارماه حرام (رجب، ذى قعده، ذى حجه و محرم) بود. اسلام نيز آن را تأييد كرد. رسول گرامى(ص)به دليل اينكه فرمانده يكى از سريّهها به نام عبداللَّه بن جحش به همراه هشت نفر از مهاجران،حرمت اين ماهها را حفظ نكرده و به مشركان حمله كرده بودند او و يارانش را توبيخ كرد. عبداللَّهبه تصوّر اينكه اگر در ماه رجب به كاروان قريش حمله نكند، آنان وارد حرم شده و مصونيت پيدامىكنند، به آنان يورش برده يك نفر را كشته و دو نفر را اسير گرفته با كالاهاى غنيمتى به مدينهبازگشتند. پيامبر(ص) غنايم و اسيران را تحويل نگرفت و به عبداللَّه فرمود: »من هرگز به شمادستو نداده بودم كه در ماه حرام نبرد كنيد!«. گروه اعزامى با مشاهده اين وضع از چشم مسلمانانافتادند و زندگى در كامشان تلخ شد. تا اينكه خداوند اين آيه را نازل كرد و گناه اين قضيه را بهگردن مشركان فتنهانگيز انداخت و مسلمانان را تبرئه كرد.
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِالْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىيَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْأَعْمَالُهُمْ فِي الْدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (بقره: 217)
از تو درباره ماه حرام مىپرسند. در پاسخ آنان بگو: جنگ در آن ماه گناهى بزرگ و ما يهجلوگيرى از راه خداست؛ ولى جُرم بيرون راندن ساكنان مسجدالحرام بزرگتر است و گناهفتنه، بزرگتر از كشتار است!
اين آيه در عين تثبيت سنّت رايج ميان اعراب و تحريم جنگ در ماههاى حرام، گناه اينپيشامد را به گردن قريش مىگذارد؛ زيرا آنان بودند كه مسلمانان را از خانه و شهرشان بيرونكردند، بر ضد آنان توطئه نمودند، اموالشان را مصادره كردند، و آنان هستند كه دست به فتنهمىزنند و گناه فتنه گرى بزرگتر از قتل است. اگر آنان به چنين اعمالى دست نمىزدند. مسلماناننيز آن عمل را انجام نمىدادند. با نزول اين آيه شريفه پيامبر(ص) غنايم جنگى و اسيران راتحويل گرفت. [سيره نبويه، ابن هشام، ج 2، ص 255 – 252؛ مغازى، واقدى، ج 1، ص 19 – 13.]
3 / 4 – سفارش به رازدارى و استتار و در نتيجه غافلگير ساختن دشمن
پيامبر اكرم(ص) به مسأله حفاظت اطلاعات و راز دارى بسيار اهميّت مىداد، چرا كه مسألهحفاظت اطلاعات از مهمترين ابزار غافلگيرى است و غافلگيرى از مهمترين اصول جنگمىباشد. به دو نمونه بسنده مىكنيم.
به ابو سلمه بن عبدالاسد – فرمانده سريّه 150 نفرى كه به سوى طايفه بنى اسد در 330كيلومترى مدينه، اعزام شده بود فرمود: شبها از بيراهه حركت كن و روزها در پناهگاههااستراحت كن و ناگهان چون صاعقهاى بر دشمن فرود آى تا دشمن فرصت نيابد از قبايل ديگركمك بگيرد.« [مغازى، ج 1، ص 340؛ طبقات ابن سعد، ج 2، ص 340.]
– وقتى عبداللَّه بن جحش را به فرماندهى هشت نفر از مهاجران اعزام كرد، نامه سر به مهرىبه وى داد و فرمود: »پس از دو روز حركت، نامه را گشوده به مضمون آن عمل كن«. عبداللَّه نيزپس از دو روز حركت نامه را گشود، مضمون آن چنين بود: »چون نامه را خواندى، به راه خودادامه بده و چون به سرزمين »نخله« رسيدى، فرود آى و كاروان قريش را زير نظر بگير و ازتصميمها و اهداف آنان اطلاعاتى به دست آور.« [مغازى، ج 1، ص 13؛ سيره ابن هشام، ج 2، ص 252.]
3 / 5 – زير نظر داشتن فرماندهان مشكوك؛ پيامبر خدا(ص) بر اعمال و رفتار فرماندهاننظارت كامل داشت، بويژه فرماندهانى كه ممكن بود به خطا بروند و مرتكب عملى شوند كهارزشهاى الهى را زير سؤال ببرند.
امام رضا(ع) فرمود:
كانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) اِذا بَعَثَ جيشّاً فَاتَّهمَ اميراً بَعَثَ مَعَه مِن ثقاتِه مَن يتَجسَّس لَهُ خبره« [وسائل الشيعه، ج 11، ص 44.]
]سيره رسول خدا(ص) چنين بود[ كه هر گاه لشكرى را به فرماندهى فردى متّهم، مىفرستادهفرد مورد اعتمادى از افراد خود را به همراه او مىفرستاد تا او را زير نظر داشته، اخبارش را بهايشان گزارش دهد.
نكته قابل توجّه اين كه لفظ »كان« در كلام عرب براى استمرار به كار مىرود. بنابراين معناىحديث اين است كه سيره هميشگى پيامبر(ص) چنين بوده است.
3 / 6 – دعا براى آنان؛
عن السّكَونى عن ابى عَبداللَّه(ع): اَنّ النّبى(ص) كان اذا بَعث سريّةً دَعالَها [وسائل الشيعه، ج 15، ص 58، ح 19984.]
سكونى از امام صادق(ع) نقل مىكند: سيره پيامبر خدا(ص) چنين بود كه هر وقت سريّه و گروهگشتى اعزام مىكرد، براى آنان دعا مىكرد.
نكته در روايت، همچون روايت قبلى اين است كه لفظ »كان« براى استمرار است يعنى سيرههميشگى رسول خدا(ص) چنين بوده كه پس از اعزام سرايا براى پيروزى و سلامت آنان دعامىكردند.
3 / 7 – تعيين چند فرمانده براى برخى سرايا؛ گاه پيامبر براى سريّهاى چند فرمانده تعيينمىكرد تا در صورت شهادت آنان، نيروها دچار هرج و مرج نشوند. در جنگ موته سه فرماندهتعيين كرد، فرمانده اوّل: جعفر بن ابيطالب، فرمانده دوّم: زيد بن حارثه و فرمانده سوم: عبداللَّه بنرواحه، و فرمود: اگر او نيز شهيد شد، نيروها خود يكى را به عنوان فرمانده انتخاب كنند. [بحار، ج 21، ص 50. در منابع اهل سنت فرمانده نخست زيد بن حارثه ذكر شده است.]
نتیجه گیری
پيامبر اكرم(ص) با اعزام سرايا به مناطق گوناگون به اهداف استراتژى و دكترين خود دستيافت، ضمن آنكه نيروها با مناطق جغرافيايى و قبائل عرب آشنا شده و با مانورهاى نظامى،خود را براى رويارويى با جنگهاى بزرگ كاملاً آماده كرده بودند. در عين حال توانستند هماشرار را سركوب و هم راههاى تجارى قريش جنگ افروز و فتنه گر را ناامن سازند و ضربهاقتصادى مهمّى به مشركان وارد سازند. از سوى ديگر رسول گرامى اسلام(ص) با سفارشهاىمكرّر مىكوشيد نيروهاى رزمى را با اصول و قوانين و مقررات الهى و نظامى آشنا سازد و آنان رارشد دهد. لذا سفارشات آن حضرت به يك منشور 21 مادّهاى جهادى تبديل شد و رعايت اينمنشور جهادى از جانب مسلمانان باعث شد كه هيچ گاه دشمنان اسلام نتوانند بر پيامبراسلام(ص) خرده بگيرند و آن را دستمايه فتنهگرى خود قرار دهد.