اشاره
حدیث سازان رامی توان به چنددسته تقسیم کرد:
یک.یهودیان
دو.مزدوران معاویه وحکام بنی امیه
سه.زندیق ها ومانوی ها
چهار.غلات
پنج.صوفیه
شش.خوارج ونواصب
به بیان گروههای حدیث سازوبرخی شواهد به اختصارمی پردازیم:
گروه یکم.نقش یهودیان درجعل حدیث
یهودیان که کینه اسلام را در سینه داشتند و در عصر حضور رسول خدا9 در مقابله با آن حضرت شکست خورده بودند، پس از رحلت آن حضرت به ظاهر مسلمان شده و بااین شیوه به درون جبهه مسلمانان نفوذ کردندو با داستانهای جعلی و دروغ به عنوان اسرائیلیات، اصول و پایههای دین اسلام را هدف گرفتند.
یهودیان منافق درقرآن مرجفون نام گرفتند. لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فِيها إِلاَّ قَلِيلاً (احزاب:60)
اگر منافقين و آنها كه در دلهايشان بيمارى است، و (همچنين) آنها كه اخبار دروغ و شايعات بى اساس در مدينه پخش مىكنند دست از كار خود بر ندارند تو را بر ضد آنان مىشورانيم سپس جز مدت كوتاهى نمىتوانند در كنار تو در اين شهر بمانند.
شان نزول آيه :
گروهى از منافقين (یهودیان به ظاهرمسلمان)در مدينه بودند و انواع شايعات را پيرامون پيامبر ص به هنگامى كه به بعضى از غزوات مىرفت در ميان مردم منتشر مىساختند، گاه مىگفتند: پيامبر كشته شده، و گاه مىگفتند: اسير شده، مسلمانانى كه توانايى جنگ را نداشتند و در مدينه مانده بودند سخت ناراحت مىشدند، شكايت نزد پيامبر ص آوردند، اين آيه نازل شد و سخت اين شايعهپراكنان را تهديد كرد.[1] ” مرجفون” از ماده” ارجاف” به معنى اشاعه اباطيل به منظور غمگين ساختن ديگران است، و اصل” ارجاف” به معنى اضطراب و تزلزل است، و از آنجا كه شايعات باطل ايجاد اضطراب عمومى مىكند اين واژه به آن اطلاق شده است
از لحن آيه چنين استفاده مىشود كه سه گروه در مدينه مشغول خرابكارى بودند، هر كدام به نحوى اغراض شوم خود را پياده مىكردند: .
نخست” منافقين” بودند كه با توطئههاى ضد اسلامى براى براندازى اسلام مىكوشيدند.( لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ)
دوم اراذل و اوباش كه قرآن از آنها تعبير به بيماردلان كرده (الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ )
گروه سوم كسانى بودند كه پخش شايعات در مدينه مخصوصا به هنگامى كه پيامبر ص و ارتش اسلام به غزوات مىرفتند به تضعيف روحيه بازماندگان مىپرداختند، و خبرهاى دروغين از شكست پيامبر ص و مؤمنين مىدادند، و به گفته بعضى از مفسران اين گروه همان يهود بودند. (وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ) و به اين ترتيب هر سه گروه را قرآن مورد تهديد شديد قرار داده است.[2]
کعب الاحباریهودی
کعب الاحبار، کعب بن ماتع الحمیری الاحبار با کنیه ابواسحاق یک خاخام یهودی از قبیله ذو الکلا اهل یمن بود، اطلاعات زیادی از عهد عتیق و عهد جدید داشت. اسرائیلیات به نام او ثبت است. در زمان خلافت عمر بن خطاب به مدینه آمد و به ظاهر مسلمان شد، تا زمان حکومت عثمان در مدینه بود، و بعد به شام رفته مشاور معاویه گشت.[3]
ابن کثیر می نویسد: کعب در زمان خلافت عمر مسلمان شد و از مطالب کتاب های قدیم برای او نقل می کرد و عمر به آنها گوش میداد. مردم نیز اجازه یافتند به سخنان او گوش کنند و مطالب او را اعم از درست و نادرست نقل نمایند درحالی که خدا داناتر است که این امت حتی به یک کلمه آنها نیاز نداشت[4].
ابوهریره، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عمرو عاص، معاویه بن ابوسفیان داستانهای او را نقل میکردند.[5]
گروه دوم.نقش معاویه وحکام بنی امیه ومزدورانشان درجعل حدیث
جعل احادیث توسط معاویه
معاویه به عالمان دنیاطلب دستوروپول می دادطبق نظراوحدیث بسازند.مانند:
1.جعل احادیثی در منقبت و برتری شامیان؛ مانند: « زمانی که فتنه ها روی آورند، پایگاه ایمان در شام است[6]».
2.جعل احادیث دروغین برای توجیه رفتار شاهانهی معاویه و تبدیل خلافت به سلطنت: « به نقل از پیامبر(ص) گفتند: خلافت من در مدینه و پادشاهی ام در شام است[7]» [معاویه با ترویج احادیثی این چنینی به نقل از پیامبر(ص) رفتار شاهانه و روی آوردن به کاخ نشینی و تجمل گرائی و… خود را نیز توجیه می کرد و آن را مطابق با خواست پیامبر اسلام (ص) در نظر افراد عامی جلوه می داد.]
3.جعل روایاتی دروغین برای خود از جمله: « جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل شد، در حالی که قلمی طلایی به همراه داشت؛ پس گفت: خداوند به تو سلام می رساند و می گوید، این هدیه ای است از من به معاویه؛ او را بگو با آن بنویسد[8]».
4.سمرة بن جندب، صحابی لجوجی که روایت لاضرر و لا ضرار فی الاسلام درباره وی گفته شد.[9] ازمعاویه پول گرفت و طبق خواسته وی حدیث جعل کرد.
ابن ابی الحدید مینویسد: معاویه بن ابوسفیان صد هزار درهم به سمره داد تا روایتی از زبان پیامبر9 جعل کند و بگوید: آیه وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما فِي قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ (بقره:204) درباره علی وآیه وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه(بقره:207) درباره ابن ملجم نازل شده است. سمره به این مبلغ راضی نشد، معاویه مبلغ را افزایش داد تا این که سمره به چهارصد هزار درهم رضایت داد و خواسته معاویه را برآورده ساخت.[10]وشان نزول آیه راجابجاکرد.
مزدوران بنی امیه وروایات ساختگی
5. ابوهریره[11](متوفای 59 هـ در آخر حکومت معاویه به سن 87)، پس از جنگ خیبر(سال هفتم ه) اسلام آورد. یعنی فقط سه سال پیامبر9 را درک کرد. او در زمان عثمان به امویها پیوست. ودربرابرعطایای معاویه وحاکمان اموی 5374 حدیث دروغین به نام پیامبر9 جعل کرد و تحویل آنان داد.اوبه جهت کثرت حدیث ساختگی اززبان پیامبرص توسط خلیفه دوم تازیانه خورد.[12]
ابن ابی الحدید ازأبو أسامة واوازأعمش نقل می کندکه روایات ابوهریره در نزد شیوخ و اساتید ما بی ارزش و روایاتش بیاعتبار است.می گوید:روزی روایاتی به نقل از ابی صالح راپیش استادم ابراهیم بردم.اوگفت: احادیث ابوهریره را رهاکنید.آنان بسیاری ازروایات او راترک می کنند.[13]
همچنین ازامام علی(ع)نقل می کندکه به کرارابوهریره راتکذیب می کردومی فرمود: احدی دروغگوترازاین دوسی بررسول خدانیست.[14]
ابوجعفراسکافی معتزله گفته ابوهریره نزدماغیرموثق وروایاتش پذیرفته نیست.ابن حجرواحمدبن حنبل ونسائی بیشتررویات فضیلت معاویه راساختگی می دانند.[15]لیکن بسیاری ازعلمای اهل سنت باپذیرش اصل عدالت صحابه،روایات اوراپذیرفته ودرصحاح خودنقل کرده اند.[16].
مزی می گوید:بیش از800نفر ازابوهریره روایت نقل کرده اند.[17] ابوهریره تحت تاثیرکعب الاحباریهودی ،اخباردروغ واسرائیلیات فراوانی راوارد متون اسلامی کرد.
برخی ازروایات ساختگی ابوهریره:[18]
ابوهریره میگفت: از پیامبر شنیدم که میگفت: خداوند بر وحیش سه نفر را امین قرار داد: من، جبرئیل و معاویه.[19] سینه معاویه به دعای پیامبر ازنورعلم وایمان لبریزشد.پیامبربامعاویه دربهشت وعده دیدارنهاد.پیامبربادست خودغذادردهان معاویه می گذاشت.وتنهادوزخیان معاویه رالعن می کنند.[20]
6.زهری،عالم درباری و احادیث جعلی وی
برخی ازروایات ﺟﻌﻠﻰ زهری به نقل از کتاب سیره پیشوایان مهدی پیشوایی،ص277-294
زهری کیست؟
محمدبن مسلم زهری (58-124ق) ،ازتابعان ومحدثان وفقیهان مدینه که حضورده نفر ازصحابه رادرک کرده است.[21]
مالک بن انس می گوید:درمدینه ﺟزیک محدث وفقیه ندیدم واو ابن شهاب زهری است.[22]
زهری شیفتۀ عظمت علمی وپارسایی امام ﺳﺠﺎد(ع) بود.می گفت:((هیچ شخصیت قریشی راپرهیزگارترو برتراز علی بن الحسین ندیدم))[23].
او ازمحضر امام سجاد بهره ها بردو روایاتی ازوی نقل می کند.[24]
درمورد زهری دونظریه متضاد وﺟوددارد:برخی اورا شیعه وپیرو امام سجادع و برخی اورا دشمن امام و از طرفداران بنی امیه معرفی کرده اند.
برخی درﺟمع بین این دونظریه گفته اند:زهری ابتدا از طرفداران و مزدوران بنی امیه بود ولی درآخر عمر راه حق را تشخیص داد،با بنی امیه قطع رابطه کرد وبه شاگردان امام ﺳﺠﺎد پیوست.
برخی به عکس این نظریه گفته اند: اودرآغازودوره جوانی درمدینه،با حضرت امام سجاد ارتباط داشته وبعدها به خدمت بنی امیه درآمده.است.[25]
ابن ابی الحدید، زهری راازمخالفان امام علی علیه السّلام می شمارد ومی نویسد:زهری همچون ابوهریره،عمروبن عاص ومغیرﺓ بن شعبه ازمزدوران معاویه برای جعل حدیث برضدّ علی علیه السّلام بوده است.[26]
همچنین می نویسد:علی بن الحسین ع شنید،زهری با عر وة بن زبیردرﻣﺴﺠدپیامبرنشسته وبدگویی علی ع می کنند.علی بن الحسین ع به ﻣﺴﺠد رفت وهردو را توبیخ کرد.[27]
زهری در دربار بنی امیه
زهری درحکومت عبدالملک بن مروان وفرزندانش،به درباریان ونزدیکان و نعیمان بنی امیه پیوست وازمقرری حکومت برخوردارشد.[28]
یزیدبن عبدالملک وی را به منصب قضاوت منصوب کرد.هشام بن عبدالملک وی را معلم فرزندان خودنمود.[29]
او چنان غرق دردنیا و بهره های حکومت فاسد بنی امیه شده بودکه وقتی به او گفتند:ای کاش دراین آخرعمر درﻣﺴﺠﺪمدینه می نشستی و ماازتو بهره می بردیم. در پاسخ گفت:اگر چنین کنم پوستم کنده می شودواین کار به صلاح من نیست،مگرآنکه پشت به دنیا کرده به آخرت بچسبم.[30]
حاکمان بنی امیه برای مشروعیت بخشیدن به حکومت ظالمانه خود نیازمندعلمای درباری مانندزهری بودندتا مردم را به خود ﺟلب نمایند.لذا زهری برای دستگاه بنی امیه حدیث ﺟﻌﻞ کرد،دروغ گفت و خدمت بزرگی به آنان کرد.
معمر می گوید:فکر می کردیم اززهری احادیث(صحیح) بسیار نقل کرده ایم.تا این که هشام بن عبدالملک کشته شد.پس ازآن دیدیم برچارپایان دفترهای زیادی حمل می کنند،ومی گفتند:این دانش زهری است.او به خوا سته هشام آنقدرحدیث ﺟﻌﻞ کرده بود که با حیوانات حمل می کردند.
نمونه احادیث ﺟﻌﻠﻰ زهری
1.اززبان پیامبر: لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ و ﻣﺴﺠﺪی هذاوﻣﺴﺠﺪالاقصی وهو یقوم لکم مقام اﻟﻣﺴﺠﺪ الحرام.
بارسفربسته نمی شودمگربرای سه ﻣﺴﺠد.ﻣﺴﺠﺪالحرام وﻣﺴﺠﺪالنبی و ﻣﺴﺠﺪ الاقصی وﻣﺴﺠﺪالاقصی ﺟای ﻣﺴﺠﺪالحرام را می گیرد.
زهری ﺟمله آخررا “وهو یقوم لکم مقام اﻟﻣﺴﺠﺪ الحرام” رابه روایت ابوهریرﺓ اضافه کرده است .چون عبدالملک حاکم شام بود و عبدالله بن زبیر بر مکه مسلط بود اونمی خواست ازشام کسی به مکه برود.لذا ﺣﺞ را متوقف کرد و در پاسخ به اعتراض مردم حدیث فوق را اززبان زهری رواج داد.آنگاه دستور داد برفرازسنگی که پیامبر (ص) در شب معراﺝ پای خودرا برروی آن گذاشته قبه ساختند،پرده برآن آویختند و مردمان را به طواف آن واداشتند واین مراسم در تمام دوران بن امیه بود[31]
2.تهمت زهری به امام ﺳﺠاد(ع)
زهری گفت:علی بن الحسین میانه روترین فردخاندان خویش ومطیع ترین و محبوب ترین آنان نزدمروان وعبدالملک بود[32]
3.زهری ازعایشه نقل می کند:روزی نزدرسول خدا ص بودم،دراین هنگام دیدم عباس و علی می آیند،رسول خدا فرمود: عایشه! این دونفر برغیر دین من می میرند[33]
4.زهری می گوید:رسول خدا یک بارشباﻧﻪ واردخاﻧه علی و فاطمه شد و گفت:آیاﻧمازﻧمی خواﻧﻴﺪ؟علی گفت:اختیار ما دست خداست،اگربخواهدمارا(برای اﻳﻦکار)برمی اﻧﮕﻴﺰد.رسول خدا باﺷﻧﻴﺪﻥ اﻳﻦ ﺳﺨﻦ چیزی ﻧﮕﻔﺖ وبرگشت.دراﻳﻥ ﻫﻨﮕﺎ م علی ﺷﻧﻴدکه رسول به راﻥخودمی زﻧدومی گوید:وکاﻥ الاﻧساﻥ اکثر شئ ﺟدلا.[34]
زهری با ﺟﻌل اﻳﻥ حدیث درپی تثبیت ﺟبری گرایی و اﻧﺘﺴﺎب آﻥ به امام بود.
5.تهمت مهم زهری به علی(ع)وحمزه سیدالشهداء:زهری اززباﻥ علی علیه السّلام ﻧﻘل می ﻛﻧد:شتر پیری داشتیم که پیامبر(ص) ازﻏﻧایم بدربه ﻣﻦ داده بود.با آﻥکار می کردم و هیزم برای رﻧﮕرزها می بردم.تا هزﻳﻨﻪعروسی ام را در آورم. روزی که شترمﻛﻧﺎرخاﻧه یکی ازاﻧﺼﺎربود،ﮔﻔﺘﻧﺪ:حمزة ﺑﻥ عبدالمطلب آمده وشتررا کشته است.او شراب خورده بودباﺟمعی ازاﻧﺼﺎرو ﻧﻴﺰ آوازه خواﻧﻲ هم برایشاﻥآواز می خواﻧد.
علی می گوید:ﻧزدرسول خدارفتم وﺟﺮیاﻥ راگفتم.زید ﺑﻦ حارثه هم پیش او بود. رسول خدا با زیدوﻣﻦ به خاﻧه حمزه رفتیم.اوحمزه راتوبیخ کرد.دیدحمزه مست است وچشماش سرخ.او ﻧﮕاهی به پیامبرکردوگفت:مگرشمابردگاﻥ پدر ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺘﻴﺪ؟!پیامبرکه دیدحمزه مست است خاﻧه را ترک کرد[35]
ﻧامه کوﺑﻧده امام ﺳﺠاد(ع) به زهری
امام ﺳﺠاد(ع) ﻧامه ﺗﻨﺪوکوﺑﻧده ای درﻋﻴﻦ حال خیرخواهاﻧه به زهری روسیاه ﻧوشت تا شاید ازکرده های خود پشیماﻥشود.ودرآخرﻧوشت:می ترسم مصداق ٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا (مریم:59)باشی خدارا شکر که مارا ازگمراهی تو حفظ کرد[36]
7.مدائنی
مدائنی،ابوالحسن علی بن محمدبصری(135-227)تولدیافته دربصره ورشدیافته درمدائن.لذابه ارمدائنی گفته می شود.درسن92سالگی دربغدادفوت کرد.جایگاهی داشت وآثارش بویژه درزمینه فتوحات وتاریخ خلفاء،موردتوجه تاریخ نگاران بویژه اهل سنت قرارگرفته است.لیکن ازمنظررجال حدیث،روایاتش ضعیف ودروغ شناخته شده وبرای حکام بنی امیه حدیث جعل می کرده است.
ذهبی ازاهل سنت درکتاب میزان الاعتدال گفته:مسلم(ازفقهای اهل سنت)ازنقل روایات مدائنی خودداری کرده،وابن عدی اوراضعیف دانسته واصمعی به اوگفته:به خدا که چیزی ازاسلام درتوباقی نمانده است.ابن حجردرلسان المیزان تصریح کرده که مدائنی روایت گراحادیث جعلی»عوانه بن حکم«است.عوانه بن حکم،فردی نابینا وعثمانی واموی بوده که احادیثی برای بنی امیه جعل می کرده وکتاب»سیره معاویه بن ابی سفیان«نوشته اوست.[37]
جعل حدیث برای نزدیک شدن به حاکمان
ابن اثير درکتاب جامع الاصول می نویسد:برخی ازجاعلان حدیث،جماعتی بودندکه برای نزدیک شدن به دربارحاکمان روایت می ساختند.مانند: غياث بن ابرهيم که به حضورمهدی فرزند منصور،(حاکم عباسی)رسید.اوازکبوتری که ازاماکن دورآمده بودشگقت زده بود.پس اوحدیثی ازپیامبر(ص)برای منصورجعل کرد: لا سبق الّا فى خفّ او حافرا و فصل او جناح.مهدی عباسی دستورداد:ده هزاردرهم به اوبدهند.وقتی غیاث بن ابراهیم ازپیش مهدی عباسی رفت،مهدی گفت:شهادت می دهم که اوبرپیامبر(ص)دروغ بست.اومی خواست خودرا به مانزدیک کند.ودستوردادپرنده راذبح کنند.[38]
8.تفسیربه رای قرآن برای خشنودی منصوردوانیقی
زمخشری درتفسیرکشاف درتفسیرآیه وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ (كهف:23)می نویسد:به منصورعباسی گزارش شدکه ابوحنیفه دراستثاءمنفصل آیه با ابن عباس مخالفت کرده است! اورا احضارکرد تا علت راجویا شود.ابوحنیفه گفت:این به تو برمی گردد.تو با مردم بیعت برایمان می بندی.آیا راضی می شوی وقتی ازپیش تو رفتند،ایمان را استثناء کنندوبرتو اعتراض نمایند ؟! منصورازاین سخن خوشش آمد وازاوخشنودگشت![39]
اگر خلیفه دوّم پیشنهاد صحابه را پذیرفته بود و به جمع آوری و تدوین احادیث پیامبر9 اقدام میکرد و آنچه در سینه اصحاب پیامبر9 بود، مکتوب میساخت، اصحابی که همه به صداقت و درستی آنان گواهی میدانند مانند: ابوذر، سلمان، عمار یاسر، حذیفه یمانی، ابن ابی کعب، خزیمة بن ثابت، عبد الله بن عباس و دیگران راه امیرمؤمنان7 را میرفت، هیچگاه فرصتی برای جاعلان حدیث همانند ابی ابن العوجاء، سیف بن عمر، ابوهریره، کعب الاحبار یهودی، سمرة بن جندب و دیگران پیدا نمیشد تا دین خدا را به دنیای بنی امیه و سفرههای رنگین آنان بفروشند و آتش اختلاف و کژ راهه و گمراهی را تا ابد در دامن امت اسلام شعلهور سازند.
گروه سوم.نقش زدیق هاومانوی هادر حدیث سازی
“زنادقه” به پیروان “مانی” زندیق می گویند.مانی،فرزند”بتک”بت پرست متولد216میلادی دربابل در24سالگی ادعای پیامبری کرد.هیچ دینی راقبول نداشت. معجونی ازهمه ادیان ساخت وآیینی نوپدیدآورد. دین مانی جهان را بر دو اصل نور و ظلمت و سه دوره گذشته و حال و آینده تقسیم می کند.فرمان روایی جهان نوررا”اهورامزدا”وفرمان روایی ظلمت را”شیطان یااهریمن”برعهده دارد. موسی (ع) را قبول ندارند و دین خود را جایگزین همه ادیان می شمرد.مانی حدود22سال باپشتیبانی امپراطوران وپادشاهان ایران دینش را تبلیغ می کرد. سرانجام بهرام فرزندهرمز،پادشاه ایران باوی به مخالفت برخواست واورادر60سالگی(277م)به قتل رساند..[40] زنادقه پیروان چنین دینی بودند.آنان برای مقابله بادین اسلام به جعل حدیث پرداختند. عقيلى از حماد بن زيد چنین روایت می کند:زندیقها چهارهزارحدیث علیه رسول خدا ص جعل کردند.[41] مانند:
1.ابن ابی العوجاء، عبدالکریم، (متوفای 385) به ظاهرمسلمان وشاگرد حسن بصری از زنادقه بصره بود. از یگانه پرستی رو بگردانید، چند بار درموسم حج با امام صادق7 مناظره داشت.[42] اعمال حج راقبول نداشت.به امام صادق ع گفت:تا کی این خرمن را باپای خود می کوبیدوبه این سنگ(کعبه)پناه می بریدواین خانه رامی پرستید وبه گردش چون شتران رمیده می دوید!این عمل راهیچ دانای صاحب رایی مقررنداشته است!….امام صادق ع فرمود:چه چیزتورا به اینجا کشانده است؟گفت:عادت وپیروی ازهم شهری ها واین که ازدیوانگی مردم وسرتراشیدن آنها وسنگ اندازیشان عبرت بگیرم!امام فرمود:توهنوزبرگمراهی خویش پایداری.اوبا احادیث جعلی جوانان را فریب داده گمراه میکرد. سرانجام در پی تهدید عمرو بن. عبید فرماندار بصره به کوفه گریخت و به دست فرماندار کوفه کشته شد.[43]
او قبل از مرگ گفت:«به خدا قسم مرا میکشید ولی بدانید من چهار هزار حدیث از خود ساخته میان شما پراکندهام که حلال را حرام و حرام را حلال جلوه داده است. به خدا سوگند! وادارتان کردهام تا آن روز را که باید روزه بدارید افطار کنید و آن روز را که باید افطار کنید، روزه بدارید.»[44]
2. سیف بن عمر تمیمی، از قبیله مضر، زندیق و مانوی مذهب در اوائل قرن دوم هجری میزیسته و هزاران حدیث جعل کرده که جزء مصادر رسمی مکتب خلفاء قرار گرفته است. سیف،قهرمان حدیث سازی وافسانه آفرینی است.یک صد وپنجاه راوی دروغین که وجودخارجی ندارند ساخته است. اوافسانه عبدالله بن سبا یهودی را طراحی کرد تا تاریخی سراسردروغ وغمبارتحویل مسلمانان دهد وشیعه را دینی خشن وساخته وپرداخته عبدالله بن سبا یهودی معرفی کند.افسانه هاواشخاص واماکن ساختگی سیف هرکدام بشکلی خاص درمصادراسلامی راه یافته وموجب انحراف تاریخ وحقایق اسلام ازمجرای صحیح گردیده است.[45]
3.قعقاع بن عمرتمیمی که وجودخارجی نداردوساخته سیف بن عمر،درده هاکتاب معروف ومشهورتاریخ بویژه تاریخ طبری وفرهنگ اسلامی آمده وجزواصحاب رسول خداص بشماررفته است.مانندکتاب استیعاب تالیف ابوعمر،تارخ طبری،ابن عساکردرتاریخ مدینه ودمشق.
ابن عساکر ازقول سیف می نویسد:قعقاع صحبت رسول خدارادرک کرده!ودربیشترجنگهای عراق باایرانیان شرکت نموده است!
طبری ازقول سیف می نویسد:قعقاع ازاصحاب رسول خداص بود.[46]
ابن حجرازطریق سیف،ازقول قعقاع می گوید:رسول خدا ص به من فرمود:برای جهاد چه تهیه کرده ای؟گفتم:فرمان برداری ازخداورسولش واسبم را.حضرت فرمود:همه همین است! [47]
ابن حجرازقول سیف:عمربه سعدوقاص نوشت:نام آورترین سوارکارنبردهای قادسیه رامعرفی کن.سعدنوشت:من فردی چون قعقاع بن عمرو سراغ ندارم.چون او تنها دریک روزسی باربه دشمن حمله برد ودرهرنوبت جنگجویی راازپای درآورد.[48]
طبری ازقول سیف،افسانه ساختگی اورا درقالب گفت وشنود عایشه وقعقاع بعد ازجنگ جمل چنین نقل می کند:عایشه به قعقاع گفت:به خدا قسم!آرزودارم که بیست سال پیش ازاین مرده بودم.وعلی ع نیز به قعقاع چنین گفت وسخن عایشه وعلی ع هردو یکی بود!! [49] این افسانه های تاریخی وراویان ساختگی است که توسط جاعلین به خوردمسلمانان داده شده است.
باکمال تاسف نام قعقاع بن عمرخیالی وساختگی به عنوان صحابه رسول خداص که توسط سیف بن عمرساخته شده درمنابع شیعی نیزراه یافته است.
شیخ طوسی (متوفای460ه)نام قعقاع رادردوجای کتاب رجال خود ،جزو اصحاب امیرالمومنین ع بدون هیچ شرحی آورده است.و اردبیلی(متوفای1101ه درکتاب جامع الروات وقهپانی درکتاب مجمع الرجال(تالیف1016ه)ومامقانی درکتاب تنقیح المقال ازقعقاع نام برده وازشیخ طوسی نقل کرده است.[50]
4.عاصم بن عمروتمیمی، به عنوان برادرقعقاع ازدیگرراویان ساختگی سیف بن عمراست.ابن عساکروابن حجراوراازاصحاب رسول خدا شمرده وازوی به عنوان یکی ازدلاوران قبیله بنی تمیم وازشعرای به نام یادکرده اند.[51]
به افسانه ساختگی سیف توجه کنید:درجنگ قادسیه لشکرمسلمانان باکمبودخوراک گوشت مواجهه شد.عاصم به دنبال گاو وگوسفندهابودتاگوشتی تهیه کند.ایرانی هاآنه رادرآغل هاپنهان کرده بودند.عاصم به مرد چوپانی برخوردکرد.اوسوگندخوردکه ازگاو وگوسفندهاخبرندارم.دراین هنگام گاوی ازبیشه فریادزد:به خداقسم!این مرددروغ می گوید.ما اینجاهستیم.عاصم باشنیدن صدابه همراه نیروهایش به میان بیشه رفت وگله رایافت وباخودبه اروگاه آورد.وسعدوقاص آنهارابین سپاه تقسیم کرد.داستان سخن گفتن گاو با عاصم وردزبانها شد.درزمان حجاج بن یوسف ثقفی،این قصه به گوش اورسید.افرادی راخواست تاموضوع رابررسی کنند.شاهدان گفتند:ماباگوش خودشنیدیم وگاورادیدیم.حجاج ابتداقبول نکردوگفت:مردم چه می گویند؟گفتند:مردم سخن گفتن گاوراآیتی نویدبخش ازآیات الهی برای فتح می دانستند!…سیف می گوید:این روزچنان بی سابقه بود که آن روز را«روزگاوان»نام نهادند!!طبری به عنوان امام المورخین این افسانه رابه تفصیل نقل می کند.ودیگران هم ازاو.[52]
گروه چهارم. غلات
گروه دیگری که اسرائیلیات واخبارساختگی را وارد متون شیعه کردند،غلات بودند.
غلات جمع غالی ، به معنی گزافهگویان و یاوهسرایان است. غلات، فرقههایی از شیعه هستند که درباره امامان ع گزافهگویی کردند و ایشان را به حد خدایی رسانده و یا قائل به حلول جوهر نورانی الهی در ائمه و پیروان خود شدند مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام تا قرن چهارم، تهران، اشراقی، 1375ش. ص151
در عصر ائمه(ع) دو گروه و دو جریان، یکی به رهبری مغیرۀ بن سعید در عصر امام باقر(ع) و دیگری به رهبری ابوالخطاب، (محمدبن مقلاص یا محمدبن ابی زینب) در عصر امام صادق(ع).[53] بودندکه با این عمل، آسیب های فراوانی به اسلام ناب ومکتب اهل بیت علیهم السلام وعقائد مردم واردساختند. که آثارش تا به امروز در جوامع اسلامی پدیدار است.
غلات به دوشیوه عمل می کردند:
شیوه اول: ساختن حدیث دروغ با ذکرنام وسلسله سند ساختگی وانتساب به یکی ازامامان معصوم (علیه السلام).
دوم: به شیوهی ” دسّ “، یعنی داخل کردن چیزی در چیز دیگر به صورت مخفی. “دسیسه” به معنی توطئه هم ازاین باب است. [54] این کار به مدت پنجاه سال ادامه یافت و بسیاری از کتابهای اصحاب امام صادق(ع) با این ترفند به جعلیات مغیره و ابوالخطاب آلوده شدند.
یونس بن عبدالرحمن می گوید:
به عراق سفر کردم، شمار اندکی از یاران امام باقر(ع) را یافتم اما از اصحاب امام صادق(ع) بسیار بودند مدتی از آنان حدیث شنیدم و آنها را نوشتم و از کتابهای روایی آنان نسخه برداری کردم، از عراق برگشتم و آن احادیث و روایات از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) که با خود همراه داشتم در دیدار با امام رضا(ع) به ایشان عرضه کردم و از آن حضرت خواستم آنها را بررسی کرده و اگر روایت نامعتبری در آنها وجود دارد به من بفرمایند. امام پس از بررسی کامل آنها را به من برگرداند و تعداد بسیاری از احادیثی که از امام صادق(ع) بود را باطل دانستند و فرمودند: اینها از ابوعبدالله(امام صادق ع ) نیست. ابوالخطاب بر امام صادق(ع) دروغ بسته است. خدا لعنت کند ابوالخطاب را که تا امروز هم اصحاب او حیله گرانه و با پنهان کاری این احادیث دروغ را در کتاب های اصحاب ابوعبدالله(امام صادق ع ) وارد می کنند. پس شما هر حدیث مخالف قرآن را که به ما نسبت می دهند قبول نکنید، زیرا اگر ما مطلبی میگوییم موافق قرآن و سنت رسول خداست و ما از خدا و رسولش حدیث می کنیم.[55]
امام صادق(ع) در مورد نفوذ غالیان فرمود: إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ صَادِقُونَ لَا نَخْلُو مِنْ كَذَّابٍ يَكْذِبُ عَلَيْنَا وَ يُسْقِطُ صِدْقَنَا بِكَذِبِهِ عَلَيْنَا عِنْدَ النَّاسِ… ثُمَّ ذَكَرَ الْمُغِيرَةَ بْنَ سَعِيدٍوَ بَزِيعاًوَ السَّرِيَّ وَ أَبَا الْخَطَّابِوَ مَعْمَراً و بَشَّاراً الْأَشْعَرِيَ وَ حَمْزَةَ الْبَرْبَرِيَ وَ صَائِدَ النَّهْدِيِ فَقَالَ لَعَنَهُمُ اللَّه. [56]
ما خاندان راستگوییم. اما از شر دروغ گویانی که بر ما دروغ می بندند بر کنار نماندیم، و راستگویی ما با دروغهایی که به ما می بندند نزد مردم از درجه اعتبار ساقط می شود… آنگاه از مغیره بن سعید و بزیع و سری و ابوالخطاب(محمدبن مقداد) و معمّر و اشعری و حمزه یزیدی و صائد نهدی ( که او و پدرش بر امام باقر(ع) دروغ می بستند) نام برد و گفت: خدا آنان را لعنت کند.
مغیره بن سعید از غالیانی بود که زیرکانه به تحریف روایات امام باقر(ع) و امام صادق(ع) می پرداخت و اصحاب ائمه(علیهم السلام) را دچار شک و تردید می کرد.
هشام بن حکم می گوید از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: مغیرۀ بن سعید از روی عمد به پدرم دروغ میبست. یاران او در میان اصحاب امام باقر(ع) مخفی بودند و چنین وانمود می کردند که از اصحاب پدرم میباشند. آنان روایات را از اصحاب پدرم می گرفتند و به مغیره می دادند و او اخبار دروغ را از قبیل کفر و زندقه در لابلای روایات وارد می کرد و آنها را به پدرم(امام باقر ع ) نسبت می داد. آنگاه آن نوشته ها و روایات را توسط ایادی و یارانش بین شیعیان نشر می داد. آنچه اخبار غلو آمیز و دروغ در کتاب های اصحاب پدرم موجود است، از جعلیات و افزوده های مغیره بن سعید می باشد.[57]
مغیره چنان افزوده های خود را در روایات جا می داد که حتی اصحاب خاص امام باقر(ع) متوجه آن نمی شدند.
– غالیان فضیلت تراش تحریف گران دیگری بودند که با بهره گیری از عشق علاقه مندان به ائمه(ع) برای خود دکان بازکرده و برخلاف مبانی و اصول دینی فضائلی برای امامان می تراشیدند تا بازار خود را گرم نگهدارند .
از امام باقر(ع) نقل شده که به اباربیع فرمود: وَیحَکَ یَا اَبَالرَّبیع، لاتَطلُبنّ الرّیَاسَه وَلاتَکٌن ذَنباً وَ لاتَأکٌل بِنَا النَاس فَیَفقرکَ الله وَ لاتَقٌل فِیما نَقُولُ فی اَنفُسِنَا فَاِنّکَ مَوقُوف وَ مَسئُولٌ. [58]
وای بر تو ای ربیع! در پی ریاست مباش و دنباله رو نیز مباش و با دستاویز قرار دادن ما، اموال مردم را مخور که خدا تو را تنگدست کند. در حق ما آنچه را خود نمی گوئیم مگو، زیرا سرانجام در محکمه عدل الهی خواهی ایستاد و باید در مقابل گفته هایت پاسخگو باشی.
دراین روش افرادی به دستور رهبران خود، کتب روایی اصحاب ائمه (علیهم السلام) را که از اصول بودند، را به بهانهی نسخهبرداری و استنساخ میگرفتند و به رهبران خود تحویل می دادند. آنان نیز درروایات دست می بردند و آنها را کم وزیاد می کردند. ،سپس این کتب با احادیث جعلی ودست کاری شده بهعنوان احادیث ائمه معصومین (علیه السلام) نقل میشد.بدون آن که جاعلین حدیث ردپایی ازخود در میان مسلمانان، خصوصاً شیعیان به جابگذارند. امامان علیهم السلام ازاین شیوه جعل حدیث چنین پرده برداشتند”
هشام بن حکم از قول امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که: مغیره بن سعید بجلی – رهبر فرقه مغیریه – بهطور عمد بر پدرم امام باقر (علیه السلام) دروغ میبست، یاران او که در میان اصحاب پدرم مخفی بودند، کتابهای اصحاب پدرم را میگرفتند و به مغیره تحویل میدادند و او در آنها به صورت مخفیانه – احادیثی را کم و زیاد میکرد – و کفر و زندقه را جای میداد و آنها را به سلسله اسنادی به پدرم نسبت میداد و سپس آن را به یاران و پیروان خود میداد، تا در میان مسلمین و شیعیانمان پخش کنند، پس آگاه باشید هر حدیث غلوآمیزی را در کتابهای پدرم دیدید، بدانید که از آن مواردی است که مغیره بن سعید بجلی به صورت مخفیانه در کتب پدرم جای داده است. [59]
امام رضا(ع) فرمود:مخالفین ما سه گونه خبر در فضایل ما ساخته اند: إنّ مُخالِفینَا وَضَعُوا اَخبَاراً فِی فَضائِلِنا وَ جَعَلُوا عَلی ثَلاثَه اَقسامٍ، اَحَدُها الغُلوّ وَ ثَانِیهَا التَّقصِیرُ فِی اَمرِنَا وَ ثَالِثُها التَّصرِیحُ بِمَثالِب اَعدائِنَا…
۱. اخباری که بیان گر غلو درباره ماست
۲. اخباری که بیانگر کوتاهی در امر ماست
۳. اخباری که آشکارا از زبان ما، دشمنان ما را دشنام می دهند، آنگاه مردم گزافه گویی ها درباره ما را می شنوند، شیعیان ما را تکفیر می کنند، می گویند شیعیان به ربوبیت امامان خویش قائلند و آنگاه که در حق ما کوتاهی ها را می شنوند، آن را باور میکنند و آنگاه که بدی ها و دشنام دشمنان ما را از زبان ما می شنوند، به ما بد میگویند و حال آنکه خداوند متعال فرموده کسانی که غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید که از روی ستم خدا را دشنام می دهند.[60]
امروز این نوع روایات تحریف در کتب روایی ما موجود است و موجب شده برخی بدون تحقیق و تفحص ظاهر روایت را ببینند و حق را از باطل نشناسند و راه را گم کنند. [61]
– چندروایت ساختگی ودروغ از حسین بن حمدان خصیبی (358ه) ازغلات در کتاب ” الهدایة الکبری “
حسین بن حمدان جنبلایی خصیبی درکتب رجالی دروغگو وفاسد المذهب شمرده شده است. ابن غضائری از او با عنوان «کذاب فاسد المذهب… لا یلتفت الیه» یاد کرده است.[62].
ونجاشی اورافاسدالمذب دانسته است. «کان فاسد المذهب» .[63]
برخی روایات جعلی
1. پیامبر(صلی الله علیه و آله) در غار دست بر چشم ابوبکر کشیده تا او بتواند کشتی جعفر بن ابی طالب در دریا، مشرکان قریش و خوابیدن حضرت علی(علیه السلام) در رختخواب پیامبر(صلی الله علیه و آله) را ببیند. و جالب آن است که می گوید: امام علی(علیه السلام) در حالی در رختخواب پیامبر(صلی الله علیه و آله) آرمیده بود که خدیجه در گوشه ای از اتاق قرار داشت. (ص85) در حالی که خدیجه قبل از این ماجرا و در سال دهم بعثت از دنیا رفته بود.
2.تحریف قرآن. آیه « إن علینا جمعه وقرآنه، فإذا قرأناه فاتبع قرآنه، ثم إن علینا بیانه»[64] این آیه در قرآن ابن مسعود چنین آمده بود: «إن علینا بیانه، فإذا قرأناه فاتبع قرآنه، ثم إن علینا بیانه»[65]
حسین بن حمدان خصیبی معتقد است که برای حضرت علی(علیه السلام) سیصد اسم در قرآن ذکر شده است. [66]
در متن چاپی، آیات به همان صورتی که در قرآن کنونی موجود است، آمده ؛ ولی با مراجعه به متن خطی (برگ10ب) مشاهده شد که به جای کلمه «علینا» در هر دو مورد «علیاً» ذکر شده است. که با عبارت خصیبی سازگارتر است، زیرا او ادعا کرده که در قرآن ابن مسعود چیزی غیر از قرآنی فعلی آمده است که دلالت بر نام حضرت علی(علیه السلام) در قرآن می کند.
3.برای اثبات وصایت حضرت علی(علیه السلام) در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله)، داستانی را از قول سلمان نقل می کند: پیامبر(صلی الله علیه و آله) دستور داد تا فرشی پرنده آماده شود. آن گاه ابوبکر، عمر و حضرت علی(علیه السلام) را بر روی آن نشانید و سلمان را نیز به عنوان شاهد همراه آنان فرستاد و به باد دستور داد تا آنها را به غار اصحاب کهف ببرد. در آنجا پس از سلام حضرت علی(علیه السلام) بر آنها، آنان با عبارت «وعلیک السلام یا اخا رسول الله ووصیه» جواب دادند، در حالی که هیچ جوابی به سلام آن دو نفر ندادند.[67]
4.در روایتی که آن را با واسطه محمد بن علی صیرفی، معروف به ابوسمینه، از امام باقر(علیه السلام) نقل می کند، برای اثبات وصایت حضرت علی(علیه السلام) در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله)، پای ستارگان و خورشید را نیز به میان می کشد و در ضمن ماجرایی مفصل که به داستان سرایی شبیه تر است، چنین می گوید:
دشمنان ده گانه حضرت علی(علیه السلام) در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، یعنی اقرع بن حابس تمیمی، ابوبکر، عمر، عثمان، ابوعبیده جراح، عبدالرحمن بن عوف، خالد بن ولید، سعدبن ابی وقاص، سعید و طلحه، آرزو کردند که ای کاش پیامبر(صلی الله علیه و آله) درباره اثبات فضیلت حضرت علی(علیه السلام) معجزه ای همانند شق القمر از آسمان بیاورد. شب هنگام همه مردمان مدینه ستاره ای را مشاهده کردند که بر خانه حضرت علی(علیه السلام) فرود آمد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) با علم غیب خود خبر از سخن آن دشمنان داد و نزول ستاره را آیه ای در مورد شأن حضرت علی(علیه السلام) دانست که آیات اولیه سوره «النجم» نیز اشاره به همین داستان دارد. اما منافقان به این معجزه راضی نشدند و خواستند تا خورشید نام آن حضرت(علیه السلام) را صدا زند.
بالاخره طبق ماجرایی مفصل کلام خورشید را نقل می کند که در جواب سلام حضرت علی(علیه السلام) با زبان عربی فصیح چنین پاسخ داد: «وعلیک السلام یا اخا رسول الله(صلی الله علیه و آله) ووصیه اشهد انک عبدالله واخو رسول الله حقاً».[68]
5.برای اثبات فضیلت سرزمین کربلا، از قول حضرت علی(علیه السلام) آن سرزمین را محل تولد عیسی(علیه السلام)، محل غسل مریم(سلام الله علیها) و محل تکلم خداوند با موسی(علیه السلام) به وسیله درخت، ذکرکرده است و خوشبویی خاک آن را به علت پشکل های آهوان بهشتی و نه دنیایی که در این سرزمین چرا می کنند، دانسته است. [69]
6.حضرت علی(علیه السلام) در هنگام خروج برای جنگ با معاویه، یکی از مخالفان خود را تبدیل به سگ می کند.[70]
7.حضرت علی(علیه السلام) به منظور اثبات قدرت خود، در حالی که بر روی منبر نشسته، پای خود را تکان می دهد و می گوید: مردم تاریخ این عمل را ثبت کنید، زیرا من در این زمان با پایم لگدی به سینه معاویه (در شام) زدم و او را از تخت به زمین انداختم. بعدها از شام خبری رسید که صحت این ادعا را ثابت کرد. [71]
8.به منظور اثبات عدالت حضرت علی(علیه السلام) داستان یهودی را نقل می کند که جنیان، الاغ او را دزدیده بودند و حضرت علی(علیه السلام) آن را باز پس می گیرد و این ماجرا باعث شیعه شدن آن یهودی می گردد و او این ماجرا را اولین و آخرین عدالتی می داند که مشاهده کرده است.[72]
این پیشینه تاریخی و روایی نشان می دهد که دامن زدن به این تحریفات و شبهات از اهداف راهبردی دشمنان و جبهه باطل از آغاز تا کنون بوده است. دیروز به شیوهای و امروز به شیوهای دیگر. دشمنان با این هدف می کوشند هجمهای از انبوه خرافات، دروغ، و اباطیل را به صورت عنکبوت وار در مسیر اندیشه عالمان دین وحوزویان قرار دهند تا آنان را در انتخاب مسیر درست به تردید بیفکنند.
نگاهی به روایات قیام – که از حوصله این نوشتار خارج است – این هدف را روشنتر میکند. در پرتو روایات قیام که در صحت و تفسیر و تأویل آنها باید تأمل کرد، عده ای به این باور رسیدند، هر قیام و انقلابی قبل از انقلاب حضرت مهدی(عج) شکست خواهد خورد،وبااستناد به همین روایات علیه انقلاب اسلامی شایعه پراکنی می کنند. و بر این باورند که ما همچنان باید در زیر پرچم حکومت کفر و ظلم زندگی کنیم و دست به هیچ قیام و انقلابی نزنیم تا صاحب انقلاب ظهور کند! و این همان خواسته دشمن است.
گروه ششم.ناصبی هاومخالفان اهل بیت علیهم السلام
برخی از اقدام کنندگان به حدیث سازی، از مخالفان سرسخت اهل بیت: بودند که حاضر نبودند حتی یک فضیلت از امیرمؤمنان علی7 نقل کنند. مانند محمد بن مسلم بن شهاب زهری ناجی (متوفای 120 هـ )از علمای شام و حجاز…! [73] وحریزبن ابی هندوابوحاتم بن حبان
حریزبن ابی هند(متوفای211ه)ناصبی که تا امام علی ع راهفتادبارلعن نمی کردازمسجد بیرون نمی رفت.اسماعیل بن عیاش می گوید:باحریزازمکه تامصرهم سفرشدم.دراین سفرپیوسته علی ع را سب ولعن می گفت.به من گفت:این روایت که پیامبر به علی گفته:انت منی بمنزله هارون من موسی،حق است،ولی شنونده اشتباه شنیده است.گفتم:درستش چیست؟گفت:روایت صحیح این است.انت منی بمکان قارون من موسی»گفتم:ازچه کسی شنیدی؟گفت:ازولیدبن عبدالملک بربالای منبرشنیدم.بخاری،ابوداود،ترمذی وغیره به روایت حریزاستنادکرده اند.
ابوحاتم بن حبان البستی می گفت:علی بن موسی الرضا ع ازپدرش عجایبی رانقل می کند،گویاابهام وخطاکرده است.[74]
گروه هفتم.صوفیه
اکثر فرقه های صوفیه در طول تاریخ توسط حکومت های مخالف اسلام حمایت می شوند. ارتباط نزدیک سران فرقه های صوفیه باحکومت های وقت همچون بنی امیه وبنی عباس برکسی پوشیده نیست. به گفته خود صوفی ها، نخستین خانقاه توسط امیری مسیحی در رمله شام ساخته شد.
گسترش فرقه های صوفیه از راهکارهای نظام سلطه(انگلستان و آمریکا) به شمار می آيد.
در دورانی که انگلستان، کمپانی هندشرقی را در هندوستان فعال کرد، به تأسیس و احیای فرقه های صوفی گری پرداخت.مانند: فرقه بهائیت۱۲۶۷ه.ق،فرقه نعمت اللهی صفی علیشاهی۱۳۸۸ه.ق، نعمت اللهی گنابادی۱۲۹۴، نعمت اللهی کوثرعلیشاهی۱۲۳۸، منورعلیشاهی۱۲۷۸، و اویسیه۱۳۰۵ه.ق وفرقه های خاکساریه و ذهبیه نیز احیاء شده فعالیت خود را گسترش دادند.
همفر جاسوس انگلستان یکی از راهکارهای انگلیس را گسترش همه جانبه خانقاه دراویش اعلان کرد. استفان شوارتز(نویسنده وتحلیل گر غربی) می گوید: بر اساس طرحی محرمانه در پنتاگون، یکی از هفت هدف دنیای غرب برای موفق شدن در دنیای اسلام، کمک به بازگشت تصوف به این جوامع است که به عنوان جایگزین و رقیبی برای اسلام رادیکال به شمار می رود.
برنارد لوییس در کنفرانسی در بنیاد نیکسون به دولت بوش پیشنهاد کرد: برای ارتقای سطح گفتگو بین آمریکا و دنیای اسلام با شیخ محمود هشام کعبانی، رهبر بزرگ ترین گروه صوفیه به مذاکره بنشیند[75].
صوفیهادرجعل حدیث این اهداف راتعقیب می کنند:
۱. اباحهگری، ملاسلطان گنابادی مؤسس گنابادیه می گوید: اصل وحقیقت روح نماز، همین ذکر قلبی است که ما داریم ومن خودم که در خانه هستم نماز نمی خوانم و مسجد هم که میآیم برای عوام است[76].
۲. بدعت در دین، ملاسلطان میگوید: یک عشر از ارباح مکاسب و زراعات داده شود، مغنی زکات زکوی و از خمس خواهد بود[77].
غسل اسلام بدعتی دیگر در دین اسلام است که سلطان حسین تابنده در توجیه آن میگوید: مراد از غسل اسلام در این مورد تسلیم امر الهی شدن است[78].
۴. دفاع و حمایت از فتنه هادرطول تاریخ وغائله آفرینی.مانند: غائله و فتنه دراویش گنابادی درقم، درسال۱۳۸۴و تبدیل حسینیه شریعت به محل مقابله با نظام و انقلاب اسلامی.
آیت الله مرعشی فرمود: حقیقتاً مصیبت صوفیه برعلیه اسلام در نزد من، بزرگ ترین مصیبت است که ارکان اسلام به واسطه این مصیبت منهدم و بنیان اسلام از هم پاشیده، وامصیبتا از این همه غفلت و سکوت مردم[79].
شهیدثانی در کتاب درایه فرموده: صوفیه جعل حدیث را جایز دانسته و به نفع خود خود حدیث جعل میکند. شیخ مفید(ره) رسالهای در مذمت صوفیه تألیف کرد و شیخ حر عاملی کتاب اثناعشریه را در نکوهش آنان تألیف نمود[80]
4. ابوطالب مکی وسفیان ثوری، ازراویان صوفیه بشمارمی آیند.
ابوطالب مکی،محمدبن علی مکی(متوفای386ه دربغداد)درمکه پرورش یافته لذابه مکی معروف شده است.وی ازمولفان مشهورصوفیه بشمارمی آید.کتاب”قوت القلوب فی معامله المحبوب”رادرآداب وآراء صوفیه نگاشته است.گفته اندازلحاظ عقیده فاسداست.چون گفته”لیس علی المخلوقین اضرمن الخالق:نسبت به مخلوقات،بدترازخالق نیست! [81]
کلینی» به سند معتبر از «سدیر صیرفی» روایت کرده که: من روزی از مسجد بیرون می آمدم و امام باقر علیه السلام داخل مسجد می شد، دست مرا گرفت رو به کعبه کرد و فرمود : «ای سدیر! مردم مامور شدند از جانب خداوند که بیایند و این خانه را طواف کنند و به نزد ما آیند و ولایت خود را بر ما عرضه نمایند.»فَقَالَ يَا سَدِيرُ إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَيَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَأْتُونَا فَيُعْلِمُونَا وَلَايَتَهُمْ لَنَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى ثُمَّ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ إِلَى وَلَايَتِنَا [82]
سپس فرمود: ای سدیر! می خواهی کسانی را که مردم را از دین خدا جلوگیری می کنند به تو نشان دهم ؟ آنگاه به ابوحنیفه و سفیان که در مسجد حلقه زده بودند ، نگریست و فرمود: اینها هستند که بدون هدایت از جانب خدا و سندی آشکار ، از دین خدا جلوگیری می کنند اگر این پلیدان در خانه های خود بنشینند و مردم را گمراه نکنند ، مردم به سوی ما می آیند و ما ایشان را از جانب خدا و رسول خبر می دهیم. ثُمَّ قَالَ يَا سَدِيرُ فَأُرِيكَ الصَّادِّينَ عَنْ دِينِ اللَّهِ ثُمَّ نَظَرَ إِلَى أَبِي حَنِيفَةَ وَ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ وَ هُمْ حَلَقٌ فِي الْمَسْجِدِ فَقَالَ هَؤُلَاءِ الصَّادُّونَ عَنْ دِينِ اللَّهِ بِلَا هُدًى مِنَ اللَّهِ وَ لَا كِتَابٍ مُبِينٍ إِنَّ هَؤُلَاءِ الْأَخَابِثَ لَوْ جَلَسُوا فِي بُيُوتِهِمْ فَجَالَ النَّاسُ فَلَمْ يَجِدُوا أَحَداً يُخْبِرُهُمْ عَنِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ عَنْ رَسُولِهِ ص حَتَّى يَأْتُونَا فَنُخْبِرَهُمْ عَنِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ عَنْ رَسُولِهِ ص. [83] سپس فرمود:سدیر!بازدارندگان ازراه خدارابه تونشان دهم!آن گاه نگاهی کردبه ابوحنیفه وسفیان ثوری که درمسجدحلقه زده بودند.وفرمود:اینان بازدارندگان ازدین خداهستند.بدون هدایت وکتاب مبین ازجانب خدا.این خبیث هااگردرخانه هاشان می نشستندومردم کسی رانمی یافتندتاازخداورسول خدابرایشان بگوید،به جانب مامی آمدندوماآنان راازگفته های خدای عزوجل ورسولش آگاه می کردیم.
در این روایت از «سفیان ثوری» (م 161هجری) که از سران صوفیه محسوب می شده ، به شدت انتقاده شده است . و ضمنا امام باقر علیه السلام در این حدیث به خطر آن دو نفر یعنی “ابوحنیفه وسفیان ثوری” که سمبل دو جریان و حرکت آن زمان بودند و دستگاه خلافت آنها را در مقابل خاندان رسالت علم کرده بود ، اشاره کرده است .
5.فضیلت سوره های قرآن.درروایتی طولانی از ابىّ بن كعب ازپیامبر صلّى اللّه عليه و اله “در فضیلت سوره های قرآن که چنین وچنان ثواب دارد.” جوینده ای درپی درستی این روایت پیگیرشدوبه این جا رسید که جماعتی ازصوفیه این روایت راساخته اند تابه زعم خود مردم را به خواندن قرآن ترغیب کنند. از مؤمّل بن اسمعيل نقل شده که فردموثقی برایش روایت کرده وازاوپرسیدند:چه کسی این روایت رابرایت نقل کرده؟گفت فلان مرددرمدائن.به مدائن می رودوازاومی پرسد.می گوید:شیخی درواسط برایم نقل کرد.به واسط می رود وازاو می پرسد؟می گوید:شیخی دربصره این حدیث را به من گفت.به بصره می رود وازاو می پرسد؟می گویدشیخی درآبادان نقل کرد.به آبادان می رود.ازراوی حدیث می پرسد؟دست مراگرفت ومراداخل خانه ایی برد.دیدم تعدادی ازصوفیه درآنجا هستند ودرمیان آنها شیخی نشسته است.به من گفت این شیخ این حدیث را به من گفت.به شیخ گفتم:ازخدابترس!این حدیث را ازکجاآوردی؟گفت:ازکسی این حدیث را نشنیدم.ماجمعی دراین جا گردهم آمدیم.دیدیم مردم به خواندن قرآن رغبت نشان نمی دهند.این فضایل را برای سوره های قرآن ساختیم،تابدین وسیله دلهای مردم رابه سوی قرآن بکشانیم وآنان راترغیب به قرآن کنیم.
متاسفانه گروهی ازمفسرین به خطا رفتند واین احادیث ساختگی را درتفاسیرخودآوردند.مانند:واحدی،ثعلبی،زمخشری و من تبع اینان.[84]
6. شبلنجی شافعی(1250-1308درمصر)مومن بن حسن شبلنجی شافعی منسوب به شبلنجا(روستایی درمصر)،ازعلمای اهل سنت قرن13واوایل14است.کتاب»نورالابصارفی مناقب آل بیت النبی المختار(چهارده معصوم)راتالیف می کندوروایات جعلی اتهام به امام حسن رادرآنجا می آورد.[85]
راویان موردوثوق اهل سنت
علامه امینی بااستنادبه منابع اهل سنت ، تعدادی ازراویانی رانام می بردکه دشمنی آنان با اهل بیت برکسی پوشیده نیست.ولی اینان موردوثوق واعتمادعالمان اهل سنت قراردارند وازآنان روایت نقل می کنند:
1.ابن زیادمتهم به دروغگویی نیست.
2.عمربن سعد،قاتل امام حسین ع ثقه است.
3.عمران حطان ازروسای خوارج که ابن ملجم قاتل امام علی ع رامی ستاید،بخاری درصحیح خود اوراثقه وازاو روایت نقل می کند.
4.اسماعیل بن اوسط امیرکوفه وازیاران حجاج بن یوسف ثقفی ثقه ومورداعتماداست.
5.اسدبن وداعه شامی تابعی ناصبی،که امام علی ع دشنام می داد،نسائی اوراعابدوزاهد می داند.[86]
[1] . تفسير” على بن ابراهيم” طبق نقل” نور الثقلين” جلد 4 صفحه 307. تفسير نمونه، ج17، ص: 427.
[2] . تفسير نمونه، ج17، ص: 430.
[3]. همان، ص 147.
[4].تفسیر این کثیر، ج۴، ص۱۷.
[5].تاریخ طبری، ج1، ص 62.
[6]. رک : مقالهی “فضا سازی معاویه در شام علیه امام علی(ع) “نوشتهی محمد حسین انتصاری به نقل از: تاریخ مدینه دمشق، ج 1، ص31
[7]. همان ، ص 143.
[8]. همان ، ج 16، ص 679.
[9].ر.ک.کافی،ج10،ص436.
[10].شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص 72.
[11].ابوهریره (پدرگربه) به جهت این که به هنگام چوپانی، گربه ای همیشه با او بوده، به این لقب شهرت یافته است. و النووی از میان سی نام، نام عبدالرحمن بن صخر را برای وی برگزیده است. (تاریخ فقه مذهب جعفری، ص 83)
[12] .ابن ابی الحدید،ج4،ص67-68.
[13] فقال دعني من أبي هريرة إنهم كانوا يتركون كثيرا من حديثه (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ؛ ج4 ؛ ص68)
[14] و قد صرح )علي ع (غير مرة بتكذيب أبي هريرة و قال لا أحد أكذب من هذا الدوسي على رسول الله ص ( همان، ج20، ص: 24)
[15] .ابن حجرعسقلانی،فتح الباری،ج7،ص104.
[16] .ذهبی،سیراعلام النبلاء،ج2،ص608.
[17] مزی جمال الدین،تهذیب التهذیب،ج22،ص194-195.
[18] .ر.ک.ویکی فقه ابوهریره.
[19]. إن الله ائتمن علی وحیه ثلاثه، انا و جبرئیل و معاویه، (بدایة و النهایه ابن اثیر، ج 8، ص 120.)
[20] .ابن عساکر،تاریخ مدینه دمشق،ج59،ص89-106.
[21].سیره پیشوایان،مهدی پیشوایی،موسسه امام صادق (ع)1381،ص277،ازسفینة البحار۱/۵۷۳
[22] .همان،ص278،از طبقات ابن سعد2/388
[23] .همان،ص278ازمناقب ابن شهرآشوب4/195؛ازابن کثیر ص104
[24] . همان،ص278 ازبحار46/150،107،82،73،65،64،57
[25] 0 همان،ص 280از قاموس الرﺟال تستری،ج 8،ص 387
[26]0 ابن ابی الحدید،ج 4،63.
[27]· سیره پیشوایان،ص287ازشرح ﻧهﺞ البلاغه ابن ابی الحدید،ج 4،ص102.
[28]· همان،ص280از ابن کثیر،ج9،ص341و346
[29] · همان،ص281از ابن کثیر9/341
[30] · همان،از ابن کثیر9/348
[31] 0 سیره پیشوایان،ص 286ازتاریخ یعقوبی ﺝ3،ص8
[32] · همان،ص286ازابن سعد5/215،ابن کثیر9/106
[33] · همان،ص286ازابن ابی الحدید4/63
[34] – هماﻥ ،ص287ازصحیح بخاری ،ج9،ص 206؛اﺟوبة مسائل ﺟارالله سیدشرف الدﻳﻥ ،ص69.
[35] – هماﻥ،ص 288،ازصحیح بخاری قصۀ غزوۀ بدر،ﺝ5 ،ص83؛ سیدشرف الدﻳﻥهماﻥ
[36] – هماﻥص 289-294از تحف العقول اﺑﻦ شعبه، ص 274-277.
[37] . سیره الائمه الاثناعشر،هاشم معروف حسنی،دارالتعارف للمطبوعات بیروت1406ه،ج1،ص556.
[38] و من الواضعين جماعة وضعوا الحديث تقرّبا الى الملوك مثل: غياث بن ابرهيم دخل على المهدى بن المنصور و كان تعجبه الحمامة الطيّارة الواردة من الاماكن البعيدة فروى حديثا عن النّبى صلى اللّه عليه و اله انّه قال لا سبق الّا فى خفّ او حافرا و فصل او جناح قال فامر له بعشرة الاف درهم فلما خرج قال المهدى اشهد انّ قفاه قفا كذّاب على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله جناح و لكن هذا اراد ان يتقرّب الينا و امر بذبحها و قال انا حملته على ذلك (الرواشح السماوية في شرح الأحاديث الإمامية محمدباقر ميرداماد، دار الخلافة – قم، اول، 1311 ق. ص194-196 )
[39] . و يدخل فى هذا الباب ما ذكره المفسّر المبرّز البارع الزمخشرى فى الكشاف فى تفسير قوله عزّ وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ (كهف:23)من قائل حيث قال و يحكى انّه بلغ المنصور ان ابا حنيفه خالف ابن عبّاس فى الاستثناء المنفصل فاستحضره لينكر عليه فقال ابو حنيفة هذا يرجع اليك انك تاخذ البيعة بالايمان افترضى ان يخرجوا من عندك فيستثنوا فيخرجوا عليك فاستحسن كلامه و رضى عنه (الرواشح السماوية في شرح الأحاديث الإمامية محمدباقر ميرداماد،ص194-196)
[40]. ر.ک. صحابی دروغین، علامه عسکری، ترجمه عطاء محمدسردارنیا،نشرکوکب ،تهران1361،ج1،ص 48-55.)
[41] . الرواشح السماوية في شرح الأحاديث الإمامية محمدباقر ميرداماد،ص194-196.
[42]. یکصد و پنجاه صحابی دروغین، علامه عسکری، ج1،ص 60.
[43].همان، ص 63 از لسان المیزان، ابن حجر عقلانی، ج 4، ص 52.
[44]. یکصد و پنجاه صحابی دروغین، علامه عسکری، ج1،ص 60.، از طبرسی، ج 3، ص 376، وابن اثیر، ج6، ص 3، وابن کثیر، ج 10، ص 113.
[45]. ر.ک.صد و پنجاه صحابی ساختگی ،ج1، ص 97-99.
[46] . یکصدوپنجاه صحابی ساختگی،ج1،ص129-130
[47] . همان،ص130
[48] . همان،ص130
[49] . همان،ص223-227.
[50] . همان،ص252.
[51] . یکصدوپنجاه صحابی ساختگی،ج1،ص 272.
[52] . همان،ص293-295.
[53]. جامع الرواۀ، محمدبن علی اردبیلی، دارالأضواء بیروت ،ج۲، ص۳۸۳.
[54] . تاج العروس، زبیدی، دار مکتبه الحیاه، بیروت، لبنان، چاپ دوم، ج6 ص151.
[55]. قَالَ لِي إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ كَذَبَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ وَ كَذَلِكَ أَصْحَابُ أَبِي الْخَطَّابِ يَدُسُّونَ هَذِهِ الْأَحَادِيثَ إِلَى يَوْمِنَا هَذَا فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَا تَقْبَلُوا عَلَيْنَا خِلَافَ الْقُرْآنِ فَإِنَّا إِنْ تَحَدَّثْنَا[55] حَدَّثْنَا بِمُوَافَقَةِ الْقُرْآنِ وَ مُوَافَقَةِ السُّنَّةِ إِنَّا عَنِ اللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ نُحَدِّث(اختیار معرفه الرجال، المعروف برجال الکشی، شیخ طوسی، ص۲۲۴، شماره ۴۰۱، دانشگاه مشهد).
[56]. (بحار، ح۲۵، ص۲۶۳، از رجال کشی، ص ۲۵۷-۲۵۸).
[57]. عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ كَانَ الْمُغِيرَةُ بْنُ سَعِيدٍ يَتَعَمَّدُ الْكَذِبَ عَلَى أَبِي ع وَ يَأْخُذُ كُتُبَ أَصْحَابِهِ وَ كَانَ أَصْحَابُهُ الْمُسْتَتِرُونَ بِأَصْحَابِ أَبِي يَأْخُذُونَ الْكُتُبَ مِنْ أَصْحَابِ أَبِي فَيَدْفَعُونَهَا إِلَى الْمُغِيرَةِ فَكَانَ يَدُسُّ فِيهَا الْكُفْرَ وَ الزَّنْدَقَةَ وَ يُسْنِدُهَا إِلَى أَبِي ع ثُمَّ يَدْفَعُهَا إِلَى أَصْحَابِهِ فَيَأْمُرُهُمْ أَنْ يَبُثُّوهَا فِي الشِّيعَةِ فَكُلُّ مَا كَانَ فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي ع مِنَ الْغُلُوِّ فَذَاكَ مِمَّا دَسَّهُ الْمُغِيرَةُ بْنُ سَعِيدٍ فِي كُتُبِهِمْ. (بحار الأنوار( بيروت) ،ج2،ص250، باب 29 علل اختلاف الأخبار).
[58]. رجال کشی، ص۱۱۲.
[59] اختیار معرفه الرجال، مرحوم کشی، موسسه آل البیت، قم، ایران، محقق مهدی رجایی، ص147.
[60]. (عیون اخبار الرضا، ج۱، ص ۳۰۳، ح۶۳).
[61]. در این زمینه ر.ک به کتاب یکصد صحابی ساختگی علامه عسکری، مجله حوزه، سال۲۶، شماره ۱۵۱، خرافات و مقاله راهبردهای انگلیس برای مبارزه با اسلام و حوزه های علمیه در شماره ۷ مجله صیانت.
[62] . ابن غضائری، کتاب الرجال، ص54
[63] . نجاشی، رجال النجاشی، ص67.
[64]. الهدایة الکبری،ص 97
[65] .همان،ص 98
[66] .همان،ص91.
[67] .همان،ص111و112.
[68] . الهدایة الکبری صـ 116- 119.
[69] .همان،ص121و122.
[70] .همان،ص124و125.
[71] .همان،ص126.
[72] . الهدایة الکبری ص128 ـ 127) سایت حوزه. مجله طلوع زمستان 1384، شماره 16 )
[73]. وی اولین کسی است که در پی فرمان عمر بن عبدالعزیز اقدام به جمعآوری احادیث کرد. (صحیح بخاری، ج 1، ص 8، مقدمه ناشر).
[74]. الغدیر،5،ص296
[75]. پیدا وپنهان فرقه دراویش گنابادی، جوان آنلاین(روزنامه جوان)، ۶ اردیبهشت۱۳۹۰.
[76]. مقامات العرفاء، ص۱۵۲.
[77]. نابغه علم وعرفان، ص۲۰۴، ج تابان۱۳۳۳.
[78]. رساله رفع شبهات، ص۲۱.
[79]. تعلیقات احقاق الحق، ج۱، ص۱۸۳، به نقل از پیدا وپنهان فرقه دراویش گنابادی، جوان آنلاین، روزنامه جوان، ۱۶ اردیبهشت۱۳۹۰.
[80]. ماهیت صوفی گری، سایت پژوهشکده باقرالعلوم(ع) .
[81]. ویکی فقه.
[82] . كافي (إسلامية) ،ج1 ،ص 393.
[83] .همان.
[84] . …قال حدثنى ثقة عن ثقة قال حدّثنى شيخ به فقلت للشيخ من حدّثك فقال حدثنى رجل بالمدائن و هو حىّ فصرت اليه فقلت من حدّثك فقال حدثنى شيخ بواسط و هو حىّ فصرت اليه و قلت اخبرنى عمّن سمعته فقال حدثنى شيخ بالبصرة فاتيت البصرة فلقيت الشيخ بالكلام فحدثنى بالحديث و قال الشيخ الّذى سمعناه بعبّادان فاتيت عبّادان فلقيت الشيخ فقلت من حدثك بهذا فاخذ بيدىّ فادخلنى بيتا فاذن فيه قوم من المتصوّفه و معهم شيخ فقال هذا الشيخ حدثنى فقلت له يا شيخ اتّق اللّه ما حال هذ الحديث و من حدّثك فقال لم يحدّثنى احد و لكنّا اجتمعنا هنا فرأينا النّاس قد رغبوا عن القران فزهدوا فيه فوضعنا لهم هذه الفضايل ليصرّفوا قلوبهم الى القران و يرغبوا فيه و لقد اخطاء رهط من المفسّرين كالواحدى و الثعلبى و الزّمخشرى و من تبع طرقتهم فى ايذاعهم هذه الاحاديث الموضوعة تفاسيرهم. (الرواشح السماوية في شرح الأحاديث الإمامية، ص195)
[85]. ویکی شیعه.
[86] . الغدیرفی الکتاب والسنه والادب،عبدالحسین اخمدامینی نجفی،دارالکتب العربیه،بیروت لبنان،سوم1387ه-1947م،ج5،ص294-296.