چكيده
حصون ش18زمستان87
راهبردهاى امام خمينى، در دفاع از انقلاب اسلامى
چكيده
رهبر كبير انقلاب اسلامى، حضرت امام خمينى قدس سرّه،جهت دفاع از شجره طيّبه انقلاب اسلامى، به اتّخاذ راهبردهاىمبتنى بر اسلام ناب محمدى(ص) دست زدند كه نه تنهادر پيدايش كه در ماندگارى انقلاب نقش اساسى ايفا كرد. تكليفمدارى، بصيرت دينى، وحدت كلمه، اسلام خواهى و تاكيد برمعنويت، تبديل تهديدها به فرصت، تهاجم به زيرساختهاىفكرى دشمنان و… موضوعاتى است كه در اين مقاله موردبررسى و تحقيق قرار مىگيرد.
كليدواژهها: امام خمينى، سياستهاى راهبردى، انقلاب اسلامىو دفاع.
سرآغاز
انقلاب اسلامى، عطيه الهى است كه خداوند بزرگ پس از چهارده قرن غربت اسلام نابمحمدى(ص)، در 22 بهمن سال 1357 شمسى به ملّت بزرگوار ايران هديه كرد.
معمار بزرگ و سكّان دار اين كشتى، امام خمينى(ره) با مجاهدتهاىخستگىناپذير، آن را از ميان امواج سهمگين حوادث و توطئهها به ساحل پيروزى هدايت كرد.لكن پيروزى انقلاب اسلامى از همان آغاز نه تنها خوشايند قدرتهاى استعمارگر و استكبارجهانخوار نبود، بلكه به جهت از دست دادن منافع مادّى و به چالش كشيده شدن مديريتجهانىاش، از انقلاب اسلامى نفرت داشت و براى خاموش كردن اين بارقه الهى كه پرتو نورشبر جهانيان تابيده و محرومان و مستضعفان را از خواب سنگين غفلت بيدار ساخته، صدها توطئهو دسيسه پديد آورد، كه هر بار به فضل الهى ناكام ماند.
امام خمينى(ره) جهت دفاع و پاسدارى از اين شجره طيّبه، با اتخاذ سياستهاىراهبردى مبتنى بر اسلام ناب و سيره پيامبر اعظم(ص) و ائمه معصومين عليهم السلام،توانست ضمن بيمه كردن انقلاب، دشمنان انقلاب اسلامى بويژه شيطان بزرگ را به چالش بكشدو تا آنجا پيش رود كه استكبار جهانى على رغم قدرت خيره كننده مادىاش به عجز و لابه بيفتد وسنگرهاى اشغال كرده را رها كند.
در اين گفتار در پى آنيم در حد ظرفيت مقاله به موضوع سياستهاى راهبردى امامخمينى(ره) در دفاع از انقلاب اسلامى بپردازيم.
شيوه بحث، بهره مندى بيشتر از كلمات حضرت امام(ره) و برخى موارد از سخنانمقام معظم رهبرى مىباشد و در حقيقت مستندات سياستهاى راهبردى به حساب مىآيند، وگاه نيز با آيات قرآنى و روايات امامان معصوم عليهم السلام و سيره تلفيق گشته است. و گاه نقلقولها بيش از تحليل است، چرا كه تحليلها در دل كلمات خوابيده و نياز به تكرار ندارد.
ضمن آنكه نپرداختن به برخى موضوعات، دليل بر كم اهميتى آنها نبوده بلكه حجم مقالهاجازه آن را نمىداد.
يادآور مىشويم كه مقصد انقلاب اسلامى، اسلام ناب محمدى(ص) است. »تماممقصد ما مكتب ماست.« [صحيفه امام خمينى(ره] و با عمل به اسلام و پايبندى به احكام و ارزشهاى الهى، پايدار وجاودان مىماند. چون قيام مردم ايران براى اسلام و قرآن بود، مردم نمىخواستند به جاىحكومت ستمگر طاغوت، صرفاً يك حكومت ديگر بنشيند. از اين رو ماهيت انقلاب اسلامى،دينى و ارزشى است كه ماندگاريش به خاطر هويتش مىباشد. اگر روزى هويّت آن از بين برود،خود به خود از ارزش مىافتد و تبديل به پوستهاى بىمغز مىشود. در آن وقت حكومتى استشبيه ساير حكومتها. با توجه به اين مقدمه برخى از مهمترين راهبردهاى امام خمينى قدسسرّهرا در دفاع از انقلاب اسلامى به شرح زير بيان مىكنيم:
اسلام خواهی و تاکید برمعنویت
مقام معظم رهبرى فرمودهاند:
انقلاب اسلامى تا وقتى كه در خط صحيح اسلام ناب -يعنى خط امام- با دقت حركتمىكند و شما مردم، دين و اسلام را بر هر چيز ديگر ترجيح مىدهيد و روحيه دفاع ازاسلام و ارزشهاى اسلامى را زنده نگه مىداريد و شعارهاى كوبنده و برخاسته از متناسلام را مورد توجه قرار مىدهيد، نه آمريكا و نه شرق و غرب و نه ارتجاع و نه هيچقدرت ديگر، قادر نخواهد بود كه شما و كشور و نظام جمهورى اسلامى را از حركت بهسمت هدفهاى خود باز دارند. [حديث ولايت، ج 1، ص 274.]
وقتى چنين شد، خداوند متعال كمكها و نصرت خويش را همراه ملت خواهد كرد و او را درهمه صحنهها يارى خواهد نمود. »من كان لِلّه، كان اللّه له« [بحار الانوار، ج 82، ص 319.] كسى كه براى خدا حركت مىكند،خدا با اوست. روى آوردن به معنويت، رمز پايدارى و بقاء انقلاب اسلامى است. همچنان كه امامراحل فرمود:
توجّه همه به معنويت بودن، توجه همه به خدا و دين خدا بودن، شما را پيروز كرده؛اين توجه را از دست ندهيد. اين رمز پيروزى است، كليد پيروزى است. اين كليد رامحكم نگهداريد. [صحيفه نور، ج 6، ص 58/2/4( 79]
قدرت ايمان و معنويت با هيچ قدرتى قابل مقايسه نيست، چون به منبع فيض بيكران الهىمتّصل است، و اوست كه اين نعمت بزرگ را براى ما حفظ مىكند. تا وقتى معنويت و ارزشهاىاخلاقى، انسانى در جامعه حاكم است، نعمت انقلاب نيز پا بر جا خواهد بود. اين جاذبه معنويتاست كه چون آهن ربايى نيرومند، بركات الهى و نعمت را به سوى خود مىكشاند و حفظمىكند. [ر.ك. اعراف، آيه 95.] و اين قدرت ايمان است كه همه سختىها را پشت سر مىگذارد.
شما از هيچ چيز نترسيد كه با قدرت ايمان بر همه مشكلات ان شاء الله غلبه خواهد شد. [صحيفه نور، ج 5، ص 57/12/14( 142]
اين سخن برگرفته از اين آيه شريفه است:
وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنْتُم مُؤْمِنِينَ (آل عمران: 139)
و اگر به خداوند ايمان داريد، سستى مكنيد و غمگين مشويد، كه شما برتريد.
در آيه محور و شرط اساسى عدم سستى، ايمان شمرده شده است. چون روح ايمان نوعىاتصال ضعيف به قوىّ و حضور قطرهاى در درياست، كه در حدّ ظرفيت و توان، از قدرت لايزالالهى قدرت و نيرو مىگيرد و با اتصال به نور بيكران الهى، خوف و ترس از دلش بيرون مىرود.
انسان از تاريكى و ظلمت وحشت دارد، به ويژه در تنهايى احساس وحشت بيشترى مىكند،چون در تاريكى عوامل خطرزا و چاله و چاه از راه، ناشناختهاند و ديده نمىشوند، و هر آناحتمال گرفتارى و دچار آسيب و مشكل شدن، مىرود. بر خلاف كسى كه در روز و در نورحركت مىكند، چنين كسى ترسى به خود راه نمىدهد. چون عوامل خطرزا را مىبيند و مىتواند باآنها مبارزه كند و از سر مسير بردارد.
قرآن كريم مىفرمايد: خداوند نور مطلق و روشنايى بىانتهاست. اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِوَالْأَرْضِ (نور: 35) و كسى كه با ايمان به خدا، زير چتر ولايت الله قرار گرفته در حقيقتدر نور مطلق حركت مىكند. در روشنايى كه هيچ زاويه تاريكى ندارد. چنين كسى هيچگاه ترسو وحشت و ناراحتى در قلبش پديد نمىآيد. قرآن كريم اين واقعيت را چنين بيان مىكند:
أَلاَ إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ (يونس: 62)
آگاه باشيد كه اولياء الهى نه ترسى دارند و نه حزن و غمگينى.
چرا اولياء الهى نمىترسند مگر آنان از چه خصوصياتى برخوردارند كه با قاطعيت اعلانمىدارند:
و اللّه تا حالا نترسيدهام، آن روز هم كه مىبردندم آن روز هم آنها ]مأموران طاغوت[مىترسيدند، من آنها را تسليت مىدادم كه نترسيد. [صحيفه امام، ج 1، ص 43/2/25( 72]
پاسخ در قرآن است، اولياء خدا با نور الهى هدايت يافته و با نور بيكران خداوندى در جامعهحركت مىكنند. پس از چه چيز بترسند؟ كسى كه در روز حركت مىكند و دستش در دست قدرتبيكران قرار گرفته، نه تنها ترس ندارد كه آرامشى وصفناپذير بر قلبش سايه افكنده است.
انسان سواى اين جسم مادّى برخوردار از »نفس قدسى« است. اگر نفس قدسى او در پرتو نورايمان روشن و پاكيزه شد، از هيچ چيزى نمىترسد.
امام راحل(ره) خطاب به پاسداران فرمود:
شما موجودى هستيد كه هم جهت مادى داريد و بالاتر، جهات معنوى. شما داراى يكنفس قدوسى هستيد، شما داراى يك نفس مجرد هستيد كه اگر چنانچه در خدمت اسلام،در خدمت خداى تبارك و تعالى باشيد آن نفس شما، نفس طاهر، زكى و سعادتمند استو هر جا كه بشود و هر طور كه بشود آن نفس زكيّه سعادتمند، سعادتمند است. درشكستها سعادتمند، در مردن سعادتمند است. مردن انسان، انسان طاهر، اوّل زندگىانسانى اوست… اگر نفس خودتان را تطهير كرديد، اگر اعمال خودتان را با قرآن كريموفق داديد… باك از هيچ چيز نداشته باشيد. [صحيفه نور، ج 5، ص 57/12/14( 142]
كافران به دليل نداشتن ايمان به خدا، فاقد انگيزههاى متعالىاند و تنها كارهاى مرتبط با تنمادّى و مهارتهاى بدنى و كارهاى فنّى و شهوات را انجام مىدهند. البته در حدّ محدودى ازاخلاق اجتماعى در حد رعايت حقوق ديگران و بهتر زيستن به معنويات مىپردازند. اما به دليلبريدگى از جهان بينى الهى و متافيزيك، صرفاً به جهان بينى مادّى و سكولار مىانديشند، و ازاتّصال به نور الهى محرومند. حركت آنان در ظلمت و تاريكى است. چون سرسپرده طاغوتهستند، و طاغوت كارش به ظلمت كشاندن انسانهاست.
وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ (بقره: 257)
به همين جهت برد مقاومت و تحمل آنان در ميدان رزم يا در هر عرصهاى تا آنجا پيشمىرود كه به مادّيات آنان ضررى نزند. چون در تاريكى و ظلمت حركت مىكند، پيوسته هالهاىاز ترس و وحشت بر وجودشان سايه انداخته است.
سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ (آل عمران: 151)
ما بزودى در دل كافران رعب و ترس ايجاد مىكنيم.
بصيرت دينى وبیداری امت اسلامی
بصيرت دينى، نقش اساسى در پيدايش و حفظ انقلاب اسلامى دارد، از اين رو امامراحل(ره) بسيار بر آن تأكيد ورزيده و در عرصههاى گوناگون، مردم را بيدار مىساخت.
حركت و فعاليت انسان در راستاى جهان بينى الهى نقش بسزايى در سرنوشت او و جامعه اودارد. اينكه بداند در زير لواى رهبرى چه كسى سينه مىزند، و آيا در راستاى گفتههاى خدا وپيامبر(ص) حركت مىكند يا نه؟
از اين رو دو مصداق كاملاً متفاوت در تاريخ صدر اسلام به چشم مىخورد. در عصر رسولخدا(ص) كه ياران با وفاى آن حضرت با بصيرت دينى در زير پرچم رسولخدا(ص) حركت مىكردند، برخوردار از پيروزىها و فتح المبينها شدند و در مدّتاندكى جزيرة العرب را از بت و بت پرستى پاكسازى كرده و پرچم اسلام را به اهتزاز در آوردند.چون پيامبر خدا(ص) و انقلاب پيش روى خود را باور كرده بودند. از اين رو فداكارىمىكردند، به گفته اميرمؤمنان(ع):
حَملوا بَصائِرهُم عَلى اَسْيافِهم [نهج البلاغه، خطبه 150.]
آنان بصيرتشان را بر شمشيرهاشان حمل كردند.
لذا شكست در قاموسشان معنى نداشت.
پس از پيامبر(ص) سطحىنگرى و روى آوردن به جهانبينى مادّى و زندگى اشرافى،تمام ارزشها را به باد داده بود، تا آن جا كه امام و حجّت خدا را از صحنه بيرون كرده فرياد آنامام همام را كه مىفرمود:
»بر مركب راهوار بصيرت خويش حركت كنيد« نمىشنيدند. [فانفذوا على بصائركم، همان، خطبه 197.]
اين الگوها، امام خمينى(ره) را بر اتّخاذ سياست بيدارى ملّت و بصيرت بخشيدن بهآنان كشانده بود. در هر پيام و سخنرانى مردم را آگاه ساخته و آنان را متوجه وظيفه خطيرشانمىكرد.
آنچه امام بزرگوار و ملّت شجاع ما را در راه اين مبارزه بزرگ موفق كرد، بصيرت و صبربود -مقاومتى همراه با بصيرت- همان طور كه اميرالمؤمنين(ع) فرمود: »و لايحمل هذا العلم اِلّا اهل البصر و الصّبر« [نهج البلاغه، خطبه 173.] (اين پرچم را جز انسان بينا و بصيربرنمىدارد.) علّت آن هم اين است كه امروز مبارزه با كفر خالص و شرك خالصنيست، تا مطلب روشن شود، وصف بنديها مجزا و جداى از هم باشد، بلكه امروز مبارزهبا نفاق و دورويى و تزوير و شعارهاى توخالى و دروغزنىها و لافزنىهايى است كهبلندگوهاى استكبار را در همه انحاى عالم پر كرده است… .
انسانهاى بىبصيرت، زود فريب مىخورند…. در ايران، امام عظيمالشأن ما، به بركتبصيرت مردم -كه با صبر و مقاومت آنها همراه بود- اين راه را طى كرد و به موفقيترسيد. خود او هم در ايجاد اين بصيرت و صبر در مردم، بزرگترين مؤثر بود. [حديث ولايت، ج 7، ص 130 و 131.]
امام حجاب و پرده تبليغات زهرآگين و غفلت زاى دشمنان را از جلوى چشمان امت اسلامىكنار زد، تا مردم با شناخت و بصيرت نسبت به اهداف انقلاب اسلامى، در صحنه حضور يابند.
از مهمترين ابزار هميشگى دشمنان اسلام، »نغمه جدايى دين از سياست است« آنان بااين حربه كارآمد، با معرفى دين حداقلّى كه صرفاً به اخلاق و عبادات فردى پرداخته، مردم را ازورود به صحنه سياسى-اجتماعى بازداشتند. و بهره هم گرفتند. امام خمينى(ره) باشناخت اين ترفند و حربه قديمى دشمن، فرمود:
والله اسلام تمامش سياست است، اسلام را بد معرفى كردهاند. سياست مدن از اسلامسرچشمه مىگيرد. [صحيفه نور، ج 1، ص 43/1/21( 65]
نغمه شوم جدايى دين از سياست، ساخته دشمنان پليدى است كه از اسلام زنده و در صحنه،سيلى خورده و با اين ترفند خواستهاند زندگى را از حضور دين، فارغ كرده و خود زمام امور دنياىمردم را به دست گيرند و بى دغدغه بر سرنوشت انسانها تسلط يابند…
از بزرگترين مظاهر شرك در عرصه تفكيك دنيا از آخرت و زندگى مادّى از عبادت و ديناز سياست است… سياستمدارانى كه دائماً دم از جدايى دين و سياست مىزنند و كسانى از مدعيانديندارى كه به كمك آنان شناخته همين سخن را تكرار مىكنند. آيا هرگز در آيات قرآن و تاريخاسلام و احكام شريعت انديشيدهاند؟ آيا فكر كردهاند كه اگر دين جدا از سياست است پس چراقرآن همه امور سياسى را يعنى حكومت را، قانون را، صفبندىهاى زندگى را، جنگ و صلح را،تعيين دوست و دشمن را و ديگر مظاهر سياست را، همه و همه را به خدا و دين خدا و اولياء خدامرتبط مىكند؟! [منشور تداوم انقلاب، پيام رهبر انقلاب اسلامى به مناسبت ايام حج 1409، تيرماه 1368، ص 18-15.]
تکلیف مداری
امام راحل(ره) بر ديانت و تكليف الهى تكيه داشت، ديانتى كه در همه بسترها و زمينههابر فهم و درك فقه آل محمد مبتنى بود. آن سفر كرده قدسى، هر اقدامى را تا مرحله اطمينان بهعملى شدن تكليف و وظيفه شرعى، پى مىگرفت و انجام تكاليف و وظايف شرعى را اصل وپيروزى و شكست را فرع بر آن مىدانست.
همه ما مأمور به اداى تكليف و وظيفهايم نه مأمور به نتيجه. [صحيفه نور، ج 21، ص 95.]
ما بايد ملاحظه وظيفه فعلى شرعى-الهى خودمان را بكنيم و باكى از هيچ امرى از امور نداشتهباشيم. [صحيفه امام، ج 19، ص 246.]
ما غلبه ايمانى داريم به آنها. ما همان منطقى را داريم كه در صدر اسلام بود كه اگر آنها رابكشيم ما به بهشت مىرويم. اگر آنها ما را بكشند باز هم به بهشت مىرويم. اين منطق اهلايماناست… چنانچه كشته بشويم لباسمان را عوض كردهايم، لباس بهترى پوشيدهايم و اگر بكشيم يكغير انسانى را از دنيا بيرون كردهايم، بنابراين، ترسى از چيزى نداريم. [صحيفه امام، ج 13، ص 107.]
قُل هَل تَرَبَّصُون بِنا اِلّا اِحدى الحُسنين [بگو: آيا درباره ما، جز يكى از دو نيكى را انتظار داريد؟! (يا پيروزى يا شهادت]
كسى كه در همه امور چه كارهاى شخصى و چه كارهاى مربوط به جامعه و انقلاب از روىتكليف شرعى، عمل كرده، نه تنها پيش خداوند متعال مأجور است، بلكه خداوند او را در جهتانجام وظايف يارى و هدايت خواهد كرد. و الّذين جاهدوا فينا لَنَهدينّهُم سُبلنا. (عنكبوت:69) هر كس در راه ما تلاش كند، او را به راههاى خويش هدايت خواهيم كرد.
براى اجراى بهتر تكاليف و وظايف فرشتگان را به عنوان يار و پشتيبان مىفرستد.
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوابِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ. (فصلت: 30)
در حقيقت كسانى كه گفتند: »پروردگار ما خداست«، سپس (در راه اداىتكليف) ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مىآيند و ]مىگويند[ »هان بيممداريد و غمگين مباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد، شاد باشيد.
امام بزرگوار كه خود تكليف گرا بود، مردم را نيز در مسير تكليفگرايى و اداى وظيفه شرعىهدايت مىكرد، و همين به عنوان يك سياست راهبردى ماندگار، مردم را به عنوان حافظ انقلاباسلامى، هميشه در صحنه ثابت قدم نگه داشت. سياستى كه متكى بر اين آيه شريفه استوار است.
فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ (نساء: 84)
]اى پيامبر[ پس در راه خدا پيكار كن، جز عهده دار (تكليف) شخص خود نيستى.
وحدت کلمه
بىترديد اتّحاد امت و پرهيز از اختلاف، از اصول مهمّ پيروزى و حفظ انقلاب مىباشد. در قرآنو روايات بسيار بر آن تأكيد شده و در تاريخ اسلام شاهد ثمرات شيرين و تلخ اتّحاد و اختلافبوديم. اين آيات الهى است كه به اتّحاد فرا مىخواند:
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا (آل عمران: 103)
به ريسمان الهى چنگ بزنيد و متفرق و پراكنده نشويد.
وَأَطِيعُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَتَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ (انفال: 46)
و از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد و با هم نزاع مكنيد كه سست و ضعيف شويد و قدرت ومهابت شما از بين برود.
امام راحل با اتّخاذ سياست راهبردى اتّحاد، پيوسته آن را فرياد مىزد.
رمز پيروزى ما وحدت كلمه است… از هر گونه اختلاف بپرهيزيد كه چون موريانه خوبو بد را نابود مىكند. [صحيفه امام، ج 6، ص 194.]
اساس پيشرفت شما ملت عزيز، تعهد به اسلام و وحدت كلمه است، تعهد به اسلام بدوناينكه با هم اجتماع نكنيد در مسائل، بى فايده است. اجتماع در مسائل، بدون تعهد بهاسلام، مضرّ است. اين دو مطلب بايد هميشه نصب العين باشد. [صحيفه امام، ج 15، ص 451.]
ملت ما توجّه بكنند كه يك ملت با هم، هيچ قوهاى بر آنها غلبه نخواهد كرد. هيچ قوهاىنمىتواند بر يك ملتى كه همراه هم هستند و با هم هستند، هيچ قدرتى نمىتواند با اومقابله كند و لهذا، شياطين در پى اين هستند كه از اين راه پيش بروند كه بين جناحهااختلافى ايجاد كنند. اعتنا نكنيد به اين شياطين. [همان، ج 20، ص 56.]
تكليف است براى همه ما كه ما اين جمهورى كه به اينجا رسيده تا آخر حفظ كنيم. تا آخرحفظ كردن اين است كه هر روز محكم كنيم برادرى خودمان را. [همان.]
باور واعتماد به نفس
امام راحل(ره) فرمود:
اساس همه شكستها و پيروزىها از خود آدم شروع مىشود. انسان اساس پيروزىاست و اساس شكست است. باور انسان اساس تمام امور است. غربيان و در سابقانگلستان و بعد از او آمريكا و ساير كشورهاى قدرتمند دنبال اين بودند كه با تبليغاتدامنه دار خودشان به ممالك ضعيف باور بياورند كه ناتوانند، باور بياورند كه اينهانمىتوانند هيچ كارى انجام بدهند. اينها بايد در صنعت، در نظام، در اداره كشورها،دستشان به طرف قدرتهاى بزرگ از شرق و غرب دراز باشد… هر كارى كه انسانباورش اين است كه نسبت به آن كار ضعيف است، نمىتواند آن كار را انجام بدهد،… [صحيفه نور، ج 14، ص 60/1/31( 194-193]
مقام معظم رهبرى فرمود:
راه واقعى چيست؟ اين است كه جوان ايرانى تصميم بگيرد در زمين خود، بذر خود رإے؛غغچبپاشد. از اندوخته و ثروت فرهنگى خود استفاده كند. اراده خودش را به كار بگيرد. براىشخصيت و استقلالِ خود ارزش قائل شود. جامه عاريت نخواهد و دنبال تقليد وعاريهگيرىِ الگوهاى بيگانه نباشد. [تاريخ: 80/2/12.]
شما در اين مدتى كه انقلاب كرديد و قيام كرديد، خودتان باورتان آمد… كه مىشود درمقابل آمريكاى جهانخوار و شوروى جهانخوار ايستادگى كرد.
… يك ملت وقتى كه يك مطلب را باور كرد كه مىتواند انجام بدهد، انجام خواهد داد.اساس باور، اين دو مطلب است: »باور ضعف و سستى و ناتوانى« و »باور قدرت و قوه وتوانائى«. اگر ملت اين باور را داشته باشد كه ما مىتوانيم در مقابل قدرتهاى بزرگبايستيم، اين باور اسباب اين مىشود كه توانايى پيدا مىكنند و در مقابل قدرتهاىبزرگ ايستادگى مىكنند… باورمان بيايد كه ما هم مثل ساير موجودات عالم مىتوانيمكارهائى انجام دهيم. با اين باور اِن شاء اللّه به پيش برويم. [صحيفه نور، ج 14، ص 194 و 60/1/31( 195]
تبديل تهديدات به فرصتها
مام راحل(ره) با شناختى كه از دشمنان انقلاب اسلامى به ويژه استكبار جهانى و شيطانبزرگ داشت. با تبديل تهديدات به فرصتها، ابتكار عمل را در دست مىگرفت و با تهاجم بهدشمن او را تحقير و به چالش مىكشيد. چون تهاجم به مواضع دشمن، قبل از حركت دشمن،قدرت مانور و ابتكار عمل را از او سلب مىكند و او را به موضع انفعال و اضطراب و دفاعمىكشاند. به رزمندگان مىفرمود:
بهترين طريقه دفاع، حمله است، شما در جبههها نگذاريد دشمن آرامش بيابد… نگذاريديك شب از اضطراب بيرون بيايد. [صحيفه نور، ج 20، ص 13.]
آن بزرگوار اين سياست راهبردى را از پيامبر اعظم(ع) و اميرمؤمنان(ع)آموخته بود.
رسول خدا(ص)، پس از هجرت به مدينه يك روز دشمن را آرام نگذاشت.
على رغم نداشتن نيرو و امكانات و تجهيزات كافى، با اعزام سرايا به قلمرو مشركان، راههاىمواصلاتى و تجارى آنان را ناامن كرده و خواب راحت را از چشمانشان گرفته بود. مشركانجنگ افروز و كينه جو با برافروختن جنگهاى بدر، احد و احزاب و… نه تنها به اهداف خوددست نيافتند و هويت و امنيت خود را باز نيافتند كه پس از نبرد احزاب كاملاً منفعل و به حالتتدافعى درآمدند. رسول خدا(ص) پس از نبرد احزاب فرمود:
اَلان نَغزوهُم وَ لا يَغزوننا. [بحار الانوار، ج 20، ص 81.]
از اين پس اين مائيم كه بر آنان حمله و يورش مىبريم نه آنان بر ما.
و اين كلام اميرمؤمنان(ع) است:
ما غُزِى قَومٌ فى عُقرِ دارِهم اِلّا ذَلّوا. [نهج البلاغه، خطبه 27.]
هيچ قومى در درون خانهاش با دشمن رو به رو نشد مگر آن كه ذليل و خوار گشت.
امام خمينى(ره) نيز با تهاجم به زير ساخت تفكّر و كانون استعمارى و استكبارىجهانخواران با روشهاى ذيل، خواب از چشمان آنان گرفت و بارها آنان را در جلوى ديدجهانيان خوار و ذليل ساخت و اين چنين انقلاب اسلامى را تداوم بخشيد.
الف. ترويج ادبيات اسلامى:
امام راحل(ره) واژه »جهان اسلام« را كه تا قبل از انقلاب اسلامى كارآيى نداشت، درادبيات بين ملّتها رايج ساخت كه از دل آن آرمانهاى اسلامى متولد شد. مثلاً برخى آرمانهاىناسيوناليستى مانند فلسطين، جنبه اسلامى پيدا كرد و غلبه »اسلام گرايى« بر »ملّى گرايى« درموضوعات آرمانى پا گرفت. [ر.ك. فصلنامه روز، ش 4، تابستان 81، ص 18.] و اين رويكرد براى استكبار كه بر تنور ملّى گرايى و ناسيوناليستىمىدميد، خيلى شكننده بود.
اسلام گرايى بر مسلمانان جهان روحيه و قدرت بخشيد و اتّحاد آنان را بيشتر كرد.
آمريكا و اذنابش خوب فهميدهاند كه با حاكميت و شيوع دين و معرفت دينى، نخواهندتوانست نظام سلطه عالمى و جهان را حفظ كنند. [حديث ولايت، ج 4، ص 219.]
اساس انديشه آن بزرگوار عبارت بود از: »اعتقاد به جهان شمولى اسلامى«، »مبارزه با ظلم«،»تحقق بخشيدن به حكومت مستضعفين«، »احياء هويت اسلامى مسلمانان در سراسر جهان«، وترويج خداپرستى و اعتلاى حق.
امام با صداى رسا اعلان نمود:
ما اين واقعيت و حقيقت را در سياست خارجى و بين المللِ اسلامىمان بارها اعلامنمودهايم كه در صدد گسترش نفوذ اسلامى در جهان و كم كردن سلطه جهانخواران بوده وهستيم. حال اگر نوكران آمريكا نام اين سياست را توسعهطلبى و تفكر تشكيل امپراتورىبزرگ مىگذارند از آن باكى نداريم و استقبال مىكنيم. در صدد خشكانيدن ريشههاىفاسد صهيونيسم، سرمايه دارى و كمونيسم در جهان هستيم. ما تصميم گرفتهايم به لطف وعنايت خداوند بزرگ نظامهايى را كه بر اين سه پايه استوار گرديدهاند، نابود كنيم و نظاماسلام رسول الله(ص) را در جهان استكبارى ترويج نمائيم. و دير يا زودملتهاى در بند شاهد آن خواهند بود. [انديشههاى دفاعى حضرت امام خمينى(ص]
ب. صدور انقلاب اسلامى:
ما بايد در صدور انقلابمان به جهان كوشش كنيم و تفكر اين كه ما انقلابمان را صادرنمىكنيم كنار بگذاريم [صحيفه نور، ج 12، ص 19.] … چرا كه انقلاب ما اسلامى است و تا بانگ لا اله اِلا اللّه و محمدرسول الله بر تمام جهان طنين نيفكند مبارزه هست و تا مبارزه در هر كجاى جهان عليهمستكبرين هست ما هستيم. [همان، ج 11، ص 266.]
آن امام هوشيار علّت اتخاذ اين سياست را اين چنين تبيين مىنمايد:
تمام قدرتها و ابرقدرتها كمر به نابودىمان بستهاند و اگر ما در محيطى در بسته بمانيمقطعاً با شكست مواجه خواهيم شد. ما بايد حسابمان را صريحاً با قدرتها و ابر قدرتهايكسره كنيم و به آنها نشان دهيم كه با تمام گرفتارىهاى مشقت بارى كه داريم، با جهانبرخوردى مكتبى مىنمائيم.
ما امروز دورنماى صدور انقلاب اسلامى را در جهان مستضعفان و مظلومان بيش از پيشمىبينيم و جنبشى كه از طرف مستضعفان و مظلومان جهان عليه مستكبران و زورمندانشروع شده و در حال گسترش است، اميدبخش آتيه روشن است و وعده خداوند تعالى رانزديك و نزديكتر مىنمايد. گويى جهان مهيا مىشود براى طلوع آفتاب ولايت از افقمكه معظمه و كعبه آمال محرومان و حكومت مستضعفان. [صحيفه نور، ج 15، ص 200.]
امام بزرگوار با صدور انقلاب اسلامى و بيدار كردن ملّتها، مستضعفان و ايجاد نشاط درآنان، جبهه جديدى را در مقابل مستكبران گشود، و آنان را مشغول آن كرد. امام با اتخاذ اينسياست، انقلاب اسلامى را از تنهايى و انزوا بيرون آورد و محرومان و مستضعفان و پابرهنهگانعالم را همراه انقلاب نمود.
ج. شعار مرگ بر آمريكا:
شعار »مرگ بر آمريكا« صرفاً يك شعار نفرت بار از شيطان بزرگ نبود بلكه يك نوع سياستراهبردى بود كه امام(ره) بارها آن را يادآور شدند. به همين دليل استكبار جهانى وآمريكايىها بارها خواهان حذف آن شده و با ترفندهايى نظير ترويج كف و سوت در محافلهمپالگىهايشان تلاش در محو آن داشتند.
از خدا مىخواهيم اين قدرت را به ما ارزانى دارد كه نه تنها از كعبه مسلمين، كه ازكليساهاى جهان نيز، ناقوس »مرگ بر آمريكا و شوروى« را به صدا درآوريم. [صحيفه نور، ج 20، ص232.]
يك دسته الله اكبر را كنار مىگذاشتند. سوت مىزدند و كف مىزدند، آن هم روز عاشورا،خط اين بود كه اين قضيه مرگ بر آمريكا منسّى شود. [همان، ج 15، ص 68.]
در شعار مبارزه با استكبار – كه امروز گفتم تجسم استكبار، دولت متجاوز آمريكاست-خود آمريكايىها و دولتمردان آمريكايى، از اوّل انقلاب تا حالا، راههايى را طى كردند،براى اين كه اين شعار را از فضاى كشور ايران بزدايند. چرا؟ چون تا اين شعار وجود دارد،تا ذهن مردم از »مرگ بر آمريكا« پُر است، تسلط دوباره آمريكا بر اين كشور و منافعآن، ممكن نيست. [مقام معظم رهبرى، 75/8/9.]
شعار نه شرقى نه غربى
شعار نه شرقى نه غربى تعيين كننده يك استراتژى كلّى و اساسىترين مسأله براى حركتهاىجامعه محسوب مىشود و ارگانها و نهادها را از چندگانگى در تصميمگيرى و سياستگذارىمىرهاند.
شعار نه شرقى و نه غربى ما شعار اصولى انقلاب اسلامى در جهان گرسنگان و مستضعفينبوده و ترسيم كننده سياست واقعى عدم تعهد كشورهاى اسلامى و كشورهايى است كه درآينده نزديك و به يارى خدا اسلام را به عنوان تنها مكتب و نجات بخش بشريتمىپذيرد. و ذرّهاى هم از اين سياست عدول نخواهد شد… پشت كردن به اين سياستبينالمللى اسلام، پشت كردن به آرمان مكتب اسلام… و نهايتاً مرگ كشور و ملت ما وتمامى كشورهاى اسلامى است. و كسى گمان نكند كه اين شعار، شعار مقطعى است؛ كهاين سياست، ملاك عمل ابدى مردم ما و جمهورى اسلامى ما و همه مسلمانان سر تا سرعالم است. [صحيفه نور، ج 20، ص 66/5/6( 113]
شعار نه شرقى نه غربى نه مقطعى است و نه محدود به جمهورى اسلامى ايران. بلكه شعارىاست جهت قطع وابستگى جهان اسلام از بيگانگان، برائت از مشركان، مبارزه با ظلم و بىعدالتى،حمايت از مردمان و مستضعفان عالم و پياده كردن اهداف بلند بين المللى اسلامى در جهان.
وقتى شعار نه شرقى نه غربى توسط بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران مطرح شد، تهديدها ازجانب شرق و غرب بويژه استكبار جهانى و شيطان بزرگ عليه انقلاب اسلامى اوج بيشترىيافت و با تهاجم نظامى عراق به ايران، محاصره اقتصادى، ناامنى شهرهاى مرزى، تحريكگروهكهاى شرور، تهاجم و شبيخون فرهنگى و… شكل عملى به خود گرفت. چون شعار نهشرقى نه غربى به معناى ايجاد پايگاه فرهنگى – سياسى عظيمى بود كه انقلاب اسلامى و اسلامناب محمدى(ص) را در سر تا سر جهان نفوذ مىداد. شيطان بزرگ با پشتوانهسياستمداران حيلهگر به اين نتيجه رسيد كه تنها با يك دولت آزاد و مستقل در حال توسعه درخاورميانه رو به رو نيست، بلكه با يك قدرت فرهنگى متكى به مكتب وحى و در حال گسترش وپويايى مواجهاند كه اين قدرت مىخواهد عظمت پيامبران و احترام ديرين اديان الهى را تجديدكند و الگويى از حكومت دينى بدهد كه توسعه اقتصادى، صنعتى كردن، توليد و افزايش قدرتملّى، جزء سياستهاى اوليه و پيش پا افتاده است، كه او در پى تغيير ساختار حكومتهاى جهاناست. [ر.ك: جلال الدين فارسى، سياست دفاعى راهبردى، ص 18، مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر، چ اوّل1379.]
تثبیت ولایت فقیه
آنچه حكومت دينى و نظام اسلامى را از ساير حكومتها ممتاز مىسازد، ولايت محورى وساختار امامت آن است. امامت ساختارى است كه ريشه در مبانى اعتقادى اسلام ناب دارد.
نظام ولايى داراى مراتب طولى است كه از ولايت مطلق و حقيقى خداوند نشأت گرفته است.پيامبران، وارث ولايت خداوند و امامان معصوم، وارث ولايت پيامبر اعظم(ص) و ولىفقيه جامع الشرايط، نائب امام عصر(ع) در عصر غيبت است.
امام و ولى فقيه، مركز ثقل امت اسلامى، محور وحدت و انسجام جامعه، تضمينكننده مصالحو منافع و حقوق مردم بر اساس قانون، مانع رسيدن آسيب و ديكتاتورى، ضامن سلامتاسلاميّت، پيشرفت و عزت و استقلال، و مدافع مصلحت سرشار از محبّت است. او نگهبانارزشهاى الهى و رشد و پيشرفت جامعه مىباشد. [ر. ك: عبدالله حاجىصادقى، فلسفه و نظام سياسى اسلام، ص 183.] او در يك جمله محور و بناى انقلاب اسلامىاست، كه اگر نباشد، بنيان انقلاب اسلامى فرومىريزد.
مقام معظم رهبرى فرموده است:
بزرگتر از نعمت ولايت نعمتى نيست، تمام تلاش ائمه براى اين بوده است كه ولايت رازنده كنند… جامعهاى كه داراى ولايت شد مانند مردهاى است كه داراى جان شده است.جامعه داراى ولايت جامعهاى مىشود كه تمام استعدادهاى انسانى را رشد مىدهد، همهچيزهايى كه براى كمال و تعالى انسان خدا به او داده، اينها را بارور مىكند. نهال انسانى رابالنده مىسازد. [آية اللّه سيد على خامنهاى، ولايت، (تهران، سازمان تبليغات اسلامى، 1370]
امام امت نظام ولايت فقيه با اين ويژگى را به عنوان حافظ انقلاب و نظام اسلامى تثبيت كرد،و در تثبيت آن بود كه دشمنان اسلام و استكبار جهانى از نابودى انقلاب مأيوس شدند.
من به همه ملت، به همه قواى انتظامى، اطمينان مىدهم كه امر دولت اسلامى، اگر بانظارت فقيه و ولايت فقيه باشد، آسيبى بر اين مملكت نخواهد وارد شد. [صحيفه امام، ج 10، ص 58.]
امام راحل انقلاب فرمود:
مع الاسف اشخاصى كه اطلاع ندارند بر وضعيت برنامههاى اسلام، گمان مىكنند كه اگرچنانچه »ولايت فقيه« در قانون اساسى بگذارند اين اسباب ديكتاتورى مىشود، درصورتى كه ولايت فقيه هست ]است[ كه جلوى ديكتاتورى را مىگيرد. اگر ولايت فقيهنباشد، ديكتاتورى مىشود.
… آن فقيهى كه براى امت تعيين شده است و امام امت قرار داده شده است، آن است كهمىخواهد اين ديكتاتورىها را بشكند و همه را به زير بيرق اسلام و حكومت قانونبياورد. اسلام حكومتش حكومت قانون است و يعنى قانون الهى، قانون قرآن و سنتاست. و حكومت، حكومت تابع قانون است. يعنى خود پيغمبر هم تابع قانون، خوداميرالمؤمنين هم تابع قانون، تخلف از قانون يك قدم نمىكردند… اسلام همهاش روىقوانين است. [صحيفه امام، ج 11، ص 22 و 23.]
پشتوانه مردمی وبسیجی
سرّ شكست ناپذيرى اين نظام اين است كه به مردم متّكى است، اين چيز مهمى است.اتكاى به مردم هم آسان به دست نمىآيد و همه جا حاصل نمىشود. اگر يك سرّ الهى درميان نباشد، توجه نفوس و دلهاى مردم هم ممكن نيست. [مقام معظم رهبرى، 74/11/14.]
از سياستهاى راهبردى امام راحل حفظ مردم به عنوان پشتوانه انقلاب بود، مىفرمود:
هيچ قدرتى در مقابل قدرت لا يزال ملّت نمىتواند پابرجا باشد. [صحيفه نور، ج 2، ص 104.]
امام امت در اهميت اين مسأله فرمود:
انقلاب اسلامى ما انقلابى است كه به دست مردم صورت گرفته، مردم انقلاب كردهاند ومردم بايد آن را به آخر برسانند. [صحيفه امام، ج 19، ص 54.]
رهبر معزز انقلاب در تبيين اين اصل مهم فرمود:
ما در انقلابمان، از اوّل چند اصل را فهميديم. اسلام به ما اين اصول را تعليم داد و امامحكيم عظيم فقيه بزرگوارمان، بارها اين اصول را به زبانهاى مختلف تكرار كرد. يكى ازاين اصول اين بود كه هر نظامى كه بر پايه مردم بنيانگذارى نشده باشد، ماندنى نيست.مردم هستند كه مىتوانند نظامى را به وجود آورند و وقتى به وجود آوردند، حفظ كنند؛ولو تمام قدرتها با آنها مخالفت كنند. [حديث ولايت، ج 3، ص 99.]
امام بزرگوار بسيج و نيروى مقاومت را نيرومندترين تكيه گاه و حافظ انقلاب مىدانستند وبر توانمندى و گسترش آن تاكيد مىورزيدند.
در نهاد و سرشت آمريكا و شوروى كينه و دشمنى با اسلام ناب محمدى(ص)موج مىزند. بايد براى شكستن امواج طوفانها و فتنهها و جلوگيرى از سيل آفتها بهسلاح پولادين صبر و ايمان مسلح شويم. ملّتى كه در خط اسلام نابمحمدى(ص) و مخالف با استكبار و پول پرستى و تحجرگرايى و مقدس نمايىاست، بايد همه افرادش بسيجى باشند… اگر بر كشورى نواى دلنشين تفكر بسيجى طنينانداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گرديد. [صحيفه امام، ج 21، ص 195-194.]
پيوند بین انقلاب و نهضت عاشورا و انتظار
بنيانگذار انقلاب اسلامى، پيوندى عميق بين انقلاب و نهضت عاشورا و نهضت انتظار ايجاد كردهبود. فرهنگ عاشورا و شعار »هيهات منّا الذلّه« آن حضرت و قربانى هفتاد و دو تن از بهترينياران اباعبدالله در روز عاشورا، بر قلبها حكّ شده و حلاوت ياد امام حسين(ع) وانتظار فرج امام زمان(ع) چنان دلها را شيفته راه و مرام سالار شهيدان كرده كه حاضرند درهر شرايطى براى حفظ و ماندگارى انقلاب اسلامى فداكارى كنند و جان بدهند.
هيهات كه امت محمّد(ص) و سيراب شدگان كوثر عاشورا و منتظران وراثتصالحان به مرگ ذلّتبار و به اسارت غرب و شرق تن در دهند. [صحيفه امام، ج 20، ص 66/5/6( 113]
بايد ببينيم رمز بقاى اين مذهب و بقاى ممالك اسلامى، ممالك شيعى چه بوده است. مابايد آن رمز را حفظش بكنيم، يكى از رمزهاى بزرگى كه بالاترين رمز است، قضيهسيدالشهداء است.
سيدالشهداء – سلام الله عليه – مذهب را بيمه كرد. با عمل خودش اسلام را بيمه كرد.
اگر ما بخواهيم مملكتمان يك مملكت مستقلى باشد، يك مملكت آزادى باشد، بايد اينرمز را حفظ بكنيم. [صحيفه امام، ج 11، ص 97.]
مجالس عزا را با همان شكوهى كه پيشتر انجام مىگرفت و بيشتر از او، حفظ كنيد… ما باروضه زندهايم. [همان، ج 13، ص 330.]
محرم و صفر است كه اسلام را نگه داشته است… زنده نگهداشتن عاشورا با همان وضعسنتى خودش… بايد بدانيد كه اگر بخواهيد نهضت شما محفوظ بماند، بايد اين سنتها راحفظ كنيد. [همان، ج 15، ص 330 و 331.]
حفظ پیوند با روحانيت
اين قشرند ]روحانيت[ كه مىتوانند ملت را نجات دهند. [صحيفه امام، ج 8، ص 60.]
اسلام به استثناى روحانيت مثل طب به استثناى طبيب است. اين كه اسلام را تا اينجارسانده، همين طبقه بودهاند. [همان، ج 15، ص 21.]
مسير خودتان را از روحانيت جدا نكنيد اين قدرت الهى را، اين قدرت روحانيت كه يكقدرت الهى است، از دست ندهيد. [همان، ج 8، ص 60.]
جلو گیری ازنفوذ منحرفین
مسؤولين صاحبان اصلى انقلاب را با بهانههاى بىاساس پس نزنند تا به جاى آنان كسانىرا كه وارثان رژيم گذشته و وابستگان فكرى آنان هستند جايگزين نمايند. [همان، ج 19، ص 151.]
آنهايى كه در خانههاى مجلل، راحت و بىدرد آرميدهاند و فارغ از همه رنجها ومصيبتهاى جانفرساى ستون محكم انقلاب و پا برهنههاى محروم، تنها ناظر حوادثبودهاند و حتى از دور هم دستى بر آتش نگرفتهاند، نبايد به مسؤليتهاى كليدى تكيهكنند؛ كه اگر به آنجا راه پيدا كنند چه بسا انقلاب را يكشبه بفروشند و حاصل همه زحماتملت ايران را بر باد دهند، چرا كه اينها هرگز عمق راه طى شده را نديدهاند. [صحيفه امام، ج 20، ص 334.]